این روایت را به این صورت در جایی دیدهام، اما نمیدانم در چه کتابی، قاعدتاً در «جواهرالسنیة»۱ باشد: «خَلَقَ الله الْعَقْلَ فَقالَ لَهُ أَدْبِرْ فَأَدْبَرَ فَقالَ لَهُ: مَنْ أَنَا وَ مَنْ أَنْتَ؟ قالَ: أَنَا أَنَا، وَ أَنْتَ أَنْتَ: ثُم قالَ لَهُ: أَقْبِلْ فَأَقْبَلَ، فَقالَ لَهُ: مَنْ أَنَا وَ مَنْ أَنْتَ؟ قالَ: أَنْتَ الربُ الْجَلیلُ وَ أَنَا الْعَبْدُ الذلیلُ؛ خداوند عقل را آفرید و به او فرمود: پشت کن. پشت کرد. پس از او پرسید: من کیستم و تو کیستی؟ گفت: من منم، و تو تویی. سپس به او فرمود: رو کن. رو کرد، پس از او پرسید: من کیستم و تو کیستی؟ گفت: تو پروردگار بزرگ، و من بنده ذلیل هستم».
یعنی وقتی که مُدْبِر گردد، تاریک محض است و وقتی که رو کند و به حق متوجه گردد، مِرآت است.۲