وقتی سید [محمدمهدی] بحرالعلوم در مکه اقامت داشته، زندگی ایشان در آنجا اشرافی بوده؛ بیرونی با تشریفات و مخارج، ریاست، رفتوآمد و... زمانی توسط صاحب مفتاحالکرامة۱ مقداری غذا و چند اشرفی برای کسی میفرستد، او میگوید: در عمرم چنین غذایی نخورده بودم.
روزی خادم سید رحمهالله به او گفت: خرجی تمام شده است. سید نامهای بهصورت برات و حواله به او داد و محلی را در پشت «صفا» آدرس داد که در بازارچه آنجا دکان تاجری است، برو از او بگیر. خادم رفت و دید و حواله را به او داد، و آن تاجر نیز با احترام مقدار زیادی پول به خادم تقدیم کرد. او نیز مانند گذشته مشغول هزینه کردن آن شد، ولی بعد از مدتی خادم به همانجا رفت تا تاجر و دکان او را پیدا کند، هرچه گشت اثری از آن محله و بازارچه و دکانها در پشت «صفا» ندید، ولی پولی که از آن تاجر گرفته بود، همچنان باقی بود و آن را خرج میکردند.