حضرت آیتاللّٰه بهجت قدس سره:
آن نصرانی که در زمان ما کشیش بوده، گفت:
«کتابخانه سوریه دست من بود. عموم [مردم] به اذن من از این کتابخانه استفاده میکردند. یک اتاق خصوصی بود که کتابهای خصوصی در آن اتاق بود، هیچکس را به آن راه نمیدادیم.
فقط من خودم که رئیس آن کتابخانه بودم، اجازه داشتم که بروم؛ دیگران را اجازه نداشتم راه بدهم.
[روزی] رفتم و تورات یا انجیلی را دیدم. دیدم روی یک اسمی، یک مومی گذاشتهاند، یک شَمعهای گذاشتهاند [که نوشته بود:] «بعد از من، این پیغمبر است». هر طور بود، سعی کردم، این شمعه را بردارم، بهطوری که زیرش هر چه هست، پاره نشود. خیلیخیلی زحمت کشیدم که این شمعه را بردارم.
دیدم بله! همین حضرت محمد صلیاللهعلیهوآله است ـ که آنها در لغت خودشان، حالا لغت عِبری است، سریانی است، چه هست، میگویند: مُدمُد ـ این سبب شد از برای اینکه من، اختیار کردم دین اسلام را».