حضرت آیتالله بهجت قدسسره:
انشاالله تعالی آقایان که توفیق پیدا میکنند برای تبلیغ بروند، انشاالله خودشان را اول مخاطب میدانند در بیاناتی که میکنند، تا نتیجه بگیرند.
اگر نتیجه نگرفتند، مستند به مستمعین و مردم شد خُب آنها مختارند، اجبار که نمیشود به آنها [کرد]، اما به خود گوینده نباید اشکال وارد باشد، که تو چرا اینطور وارد شدی؟ قول لین (زبان نرم) نیاوردی؟ اهم و مهم را رعایت نکردی؟ کاری نکردی که بدانی یقیناً شارع راضی است؟
[با گفتن] سب و طعن و فلان، که چرا شما ها منحرف میشوید [کار درست نمیشود]، با سب و طعن که اینها [هدایت نمیشوند]. از این مجلس که خارج شدند سب و طعن یادشان میرود. و یکی هم [اینکه] برای سب و طعنِ شما ترتیب اثری قائل نمیشوند، در دلشان رد به مثل میکنند.
مقصود این است که باید طوری باشد که طریقهای که به دست ما داده شده است – [یعنی] تشبه به خود انبیا و اوصیا در ابلاغات و نصیحتها- را داشته باشیم. اینها را از دست ندهیم. از یقینیات تجاوز نکنیم و آنها را به یقینیات بعث و تحریض (تشویق و ترغیب) کنیم تا بفهمند که همین یقینیات کافی است. [یقینیات] تولید میکند، غیر یقینیات را هم میفهماند، به همان دلیلی که خودشان یقینیات شدهاند.
بالاخره طوری باشد که غانما [و با دست پر] برگردیم یعنی کاری کرده باشیم. این تبلیغات و این تعلیمات، همان تبلیغاتی است که به بزرگان ما نسبت داده شده [است]. مثل اینکه به سید مهدی قزوینی در حله نسبت داده شده که در یک مجلس و یک منبری که رفته است، چهار هزار [نفر] مستبصر شدند. از همان یک مجلس، از اهل حله.
بالاخره [کار تبلیغات] تا به آن جا میرسد. باید جوری [تبلیغ] کند که مطابق شرع باشد، اشکال شرعی به آن وارد نشود، اگر یک نفر غیرمسلمان، مسلمان شود، یا غیرشیعی، شیعی شود، یا غیرمستبصر، مستبصر شود «خیرٌ لَکَ مِمَّا طَلَعَتْ عَلَیهِ الشَّمسُ» (از آنچه خورشيد بر آن تابيده است برای تو بهتر است). خدا میداند چه مقامی دارد کسی که این کار را کرده باشد.
«مَن أَحیَا نَفساً فَکَأنَّما أَحیَا النّاسَ جَمیعاً» (و هر کس نفسی را حیات بخشد، مثل آن است که همه مردم را حیات بخشیده.) [مائده، ٣٢] شاید یک روزی [از] همین یک [نفر] سرایت کرد به خیر، به استبصار، به اسلام، به عده کثیری. تا یک وقتی بشود [که] یک جماعتی از ناحیه او مسلمان شوند. خدا بر توفیقات همه بیافزاید.