ما از سلمان و ابوذر و مقداد، یقینا! عقبتر هستیم، آنها کجا و ما کجا ؟! ما خیلی دوریم از آنها! لیکن اَسَف سر این نیست که ما دوریم از آنها، اَسَف سر این است که ما به اختیار دوری را اختیار کردیم. خب آنچه که غیراختیاری است جای پشیمانی نیست، اما اختیاری چطور؟ بی سبب دوریم، بی فکر دوریم. نگاه میکنیم به اینجا و اونجا، روزی ما را میخواهیم در این کار؟!
این خدایی که به حیوانات در بیابان روزی میدهد، [حیواناتی] که هیچ نمیدانند فردا چیدارند؟ چی گیرشون میاد؟ چی تناول میکنند؟ کجا خواهند خوابید؟ به اینها روزی میدهد به ما نمیدهد؟! چه بکنیم ما از کار خودمان؟ به کی شکایت بکنیم از دست خودمان! بابا! بسم الله ما اختیاراً نمیخواهیم سلمان بشویم، ای قاضی قضاوت بکن درباره ما. چه قضاوت میکند؟!
اختیاراً نمیخواهیم سلمان بشویم، میتوانیم بشویم، نمیخواهیم بشویم! چه بکنیم ما؟! چکار بکنیم ما؟ از دست خودمان به کی شکایت بکنیم؟! راهش به حسب ظاهر غیر از محاسبه نفس در شبها [چیز دیگری نیست]. بابا امروز چکار کردی؟ عیبی توش بود فردا نکن دیگر! توبه بکن. بابا جزء خسارت هیچچیز نیست.