مسلم در اول کتاب خود صحیح مسلم میگوید: زُهری یکی از شیوخ حدیث است، اگر یکی از شاگردان او بگوید: احادیثی دارم که کس دیگری غیر از من آن را نقل نکرده است، مقبول نیست، بلکه باید مجموعه احادیثی که روایت کرده دیگران نیز نقل کرده باشند، به استثنای اضافاتی که مخصوص هر راوی است، نه اینکه بالکل با روایات دیگر راویان مغایرت داشته باشد… تا اینکه میگوید: «إِن أَباجَعْفَرٍ الْهاشِمی الْمَدَنِی، کانَ یضَعُ أَحادِیثَ کلامَ حَق وَ لَیسَتْ مِنْ أَحادِیثِ النبِی صلیاللهعلیهوآلهوسلم، وَ کانَ یرْوِیها عَنِ النبِی صلیاللهعلیهوآلهوسلم؛ ابوجعفر مدنی هاشمی (امام باقر علیهالسلام) سخنان حق را بهعنوان حدیث جعل میکرد و به پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم نسبت میداد، درحالیکه آنها از کلام پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم نبود».١
میبینید دلیل مسلم بر رد روایات امام باقر علیهالسلام این است که چون پیرمردها و شیوخ حدیث خودشان نقل نکردهاند، پس از کلام پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم نیست!
میگوییم: این همه پیرمردها و صحابه به اعتراف خودتان تنها یک مشت، یعنی تعداد معدودی حدیث نقل کردهاند، آیا شرع و «حَلالُ محمد إِلی یوْمِ الْقِیامَةِ»٢ همین یک مشت احادیث است؟! چرا پیغمبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم و اهلبیت علیهمالسلام و صحابه او را با زهری و شاگردانش مقایسه میکنید.