با آقایی از اهل علم نجف ـ که برای تبلیغ به سوریه یا لبنان رفته بود ـ در قم ملاقات کردم و به او گفتم: بحمدالله در سوریه موفق هستید؟ گفت: به نجف برگشتهام. گفتم: چطور؟
گفت: در محل ما، آنجا که برای تبلیغ رفته بودم، سه حزب وجود دارد و هر کدام از آن سه حزب پیشنهاد میدهند و میگویند که عضو حزب ما باش و علیه دو حزب دیگر عمل کن، و حق و باطلی هم در کار نیست، فقط حزببندی است. دیدم اگر در آنجا باشم، باید عضو یکی از این سه حزب شوم و مانند آنها عمل کنم و بر له آنها، ولو باطل باشند، و علیهِ دو حزب دیگر، ولو بر حق باشند، عمل کنم. چون وضع را این گونه مشاهده کردم، فهمیدم که کار دینی از من در آنجا ساخته نیست؛ لذا به نجف برگشتم و مشغول ادامه تحصیل و درس و بحث شدم.