زمانی که ما در نجف اشرف در مدرسه سید [محمدکاظم یزدی، صاحب عروة الوثقی] رحمهالله بودیم، حجره آقای شیخ محمدرضا مظفر رحمهالله روبهروی حجره ما قرار داشت و شبها چراغ نفتی ما و ایشان روشن بود، ولی وقتی ما بعد از مطالعه و انجام کارهای خود میخواستیم بخوابیم، میدیدیم که چراغ ایشان همچنان روشن است، و از طرف صبح هم که پیش از اذان و یا وقت اذان بیدار میشدیم، میدیدیم هنوز چراغ ایشان روشن است! وقت اذان ایشان از اطاق خود بیرون میآمد و به بالای بام میرفت و به افق نگاه میکرد، اگر فجر شده بود همانجا نماز صبح را میخواند و همانجا میخوابید. درهرحال، بنده مثل ایشان پرکار ندیدهام.
البته ایشان زمانی که مُنْتَدَیالنشْر١ را افتتاح کرده بود چنین بود، و قبل از آن اینطور نبود؛ لذا بنده گمان میکردم که ایشان برای کلاسهای درسی کراسه (جزوه) مینویسد، ولی بعد دیدیم کتابها٢ و مطالب علمی مفصل از ایشان در عالم اسلام به ظهور رسید.