مردم را آگاه بکنیم؛
ما با اهلسنت راه مسالمت کامله را داریم؛ هیچ اشکالی نداریم. آنها به طریقۀ خودشان باشند، ما هم به طریقۀ خودمان. مدارک را نشان میدهیم؛ کاری نداریم. شهادتین را که ما هم قائل هستیم، آنها هم قائلاند.
مسئلۀ صحابه مورد اختلاف ما با آنهاست، که صحابه چطور بودند؟ اولاً صحابه رفتهاند و مردهاند؛ ما نمیتوانیم قلب بکنیم و نگذاریم ابوبکر جای پیغمبر صلیاللهعلیهوآله بنشیند؛ کارشان را کردهاند. خود حضرت امیر علیهالسلام دربارۀ فدک فرمود: ظالم و مظلوم همه علیالله وارد شدهاند.۱ ما همینقدر میتوانیم بگوییم: صحابهای که با مودت ذیالقربایی که منصوص قرآن است، موافقند، بالای سر ما هستند، هرکه میخواهد باشد. [اگر با آن] مخالفند، شما هم [باید] بگویید، زیر پای شما هستند، هرکه میخواهد باشد. چرا؟ «اَلْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دينَكُمْ»۲، «إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى»۳ و «إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ»۴، همۀ اینها ذویالقربی را تعیین کردهاند. ما با شما سر این اختلاف [نداریم]؛ خوب زید، ابن عمرو موافق بوده یا مخالف بوده؟ به این تاریخی که سند ماست، سند شما هم ممکن است باشد، مراجعه کنید. هرکه راستی مراجعه کرد و هرچه یقین پیدا کرد، همان کافی است. پس دربارۀ صحابه معنا ندارد که ما حالا [نزاع] بکنیم.
اما فتوا؛ در خود شماها فتوا منحصر به این چهارتا۵ نیست. شیخ [طوسی] در [کتاب] «خلاف» از قریب به بیست نفر از اینها نقل فتاوا میکند. خود این چهارتا هم کافی است، دو تا هم کافی است، اگر این اختلاف را [بنا به] «إِخْتِلافُ أُمَّتِی رَحمَة»۶ قبول کردید که این اختلاف، ضرر به جایی ندارد.
مضافاً [اینکه] واضح و آشکار است: اقرار خود علمایشان است که اینها اهلسنت نیستند و سنت در دستشان نیست. الا شماره. که آن شماره را هم عرضه به ائمۀ ما کردهاند که خیلی جاها گفتهاند «صَدَقوا» و خیلی جاها گفتهاند «کذبوا». سنت در تکالیف، پیش ما هست؛ در احکام پیش ما هست. ما اهل سنتیم؛ هم سنی هستیم و هم شیعه. آنها نه سنی هستند و نه شیعه. شیعه نیستند، اگر بگوییم شما شیعه هستید، به ما فحش میدهند [و میگویند] چه نسبت کفری به ما میدهید. اگر بگوییم سنی هستید، خودشان ـ علمایشان در کتابهایشان، ابنرشد، غزالی ـ اقرار کردهاند به اینکه نه خیر، ما اهل قیاسیم و اهل سنت نیستیم. قیاسی هستیم. پس سنی ما هستیم و شیعه هم ما هستیم. آنها نه سنی هستند نه شیعی، [بلکه] قیاسی و استحسانی و مصلحتی هستند؛ مصالح مرسله و امثال اینها.
و علیهذا ما با سنیها هیچ مخالفتی نداریم، مگر عوامل خارجیه جدا بکنند. میگوید: هر سال خارجیها میآمدند بغداد، در محلۀ شیعه، صبحها صدا میزدند برای نماز که «الصَلاةُ خَیرٌ مِنَ النُّوم». در محله سنیها هم یک کسی را وادار میکردند که در اذان بگوید «حَیَّ عَلی خَیرِ الْعَمَل». [آنها هم] میگفتند یقیناً شیعهاند که آمدهاند و دارند بر [ضد] اهلسنت افساد میکنند. اینها هم میگفتند یقیناً سنیها هستند که دارند افساد میکنند اینها را به جنگ هم میانداختند تا خودشان مالُالمصالحه را بگیرند.
وعلیهذا، بهحسب ظاهر ما راه واضحی داریم با صَفح با اهل سنت. غلط است و ترویج از خارجیهاست که ماها را به جنگ [هم انداختند] و همچنین میتوانند حنفی را بر علیه مالکی بیندازند و همچنین هم واقع شده در بغداد نزاعی شده است، نوشتهاند که بین خود همین مذاهب اربعه، اصلاً بعضی با بعضی جنگ شده است. کما اینکه همین را هم «ابن اثیر» نوشته که در حله و اطراف، بین دو طایفه از شیعه جنگ شد. او میگوید: تعجب این است که کِلتَا الطائِفَتَین [هردو گروه] شیعهاند.
جنگ انداختن یک عوامل دیگری دارد.