شعائر الله همه علاماتند، علامت برای چه چیزی؟ برای اینکه دیگران را به یاد خدا بیاندازند. «عَلَامَاتُ الْمُؤْمِنِ خَمْسٌ»۱برای چیست؟ مثلاً «تَعْفِيرُ الْجَبِينِ» (گذاشتن سر بر خاک) برای اینکه آنها به عظمت مسجودله۲ پی ببرند و به یادش بیافتند. و مثلاً «الْجَهْرُ بِبِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيم» (بلند گفتن بسماللهالرحمنالرحیم در نماز) که دیگران بفهمند «بسماللهالرحمنالرحیم» اینجاها مثل لازم است. «إنَّ اللهَ یَمْتَحِنُ شِیعَتَنَا بِتَرْکِ الجَهْرِ بِبِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ». همچنین «صَلَاةُ الْإِحْدَى وَ الْخَمْسِينَ» (پنجاهویک رکعت نماز)؛ مثل آن آقای زاهد که ما در نجف در کوچه و در بازار دیدیم مشغول نماز نافلۀ ظهر بود. همیشه آدم نمیتواند برود جلوتر در یک مکان مخصوصی [نافله را] انجام بدهد؛ گاهی هم در همان راه رفتن، رکوع و سجودش را بهجا میآورَد. «وَ التَّخَتُّمُ فِي الْيَمِينِ» (انگشتری به دست راست کردن). [این هم علامت است؛ آیا] میشود مخفیانه باشد؟ بعید و نادر است کسی این را زیر دستکشش بگذارد.
«وَ زِيَارَةُ الْأَرْبَعِينَ» [آخر چه کسی میگوید منظور، زیارت چهل مؤمن است] تا اینکه مثلاً آدم یادش بیاید که خوب است چهل مؤمن را زیارت بکند؛ آن هم هر روز! این احتمال خیلی بعید است. زیارةالاربعین همان اربعین حسینیه است که آدم آنجا عدهای را که آمدهاند، میبیند [و هم خودش توسط آنها به یاد خدا میافتد و هم آنها توسط او]؛ مثل حج که آدم در مکه یا مدینه همشهریهایش را میبیند که عدۀ زیادی از آنها هم آمدهاند، بهواسطۀ آنها به یاد خدا میافتد.
هرجا که منصوص نیست، داخل میشود در وَ مَنْ يُعَظِّمْ شَعائِرَ اللَّهِ فَإِنَّها مِنْ تَقْوَى الْقُلُوبِ۳ (هرکه شعائر الهی را بزرگ دارد، این از پرهیزکاری قلبهاست) [منظور از] «مِنْ تَقْوَى الْقُلُوبِ» هر تقوای قلبی است. این را که اضافه داده است به تقوای قلوب، معلوم میشود که این نه فقط یاد خداست، [بلکه] دیگران را هم به یاد خدا میآورد. بالأخره احتمال غیر زیارت اربعین سیدالشهدا ظاهراً با اینجا مناسبت ندارد.۴