از دلایل لزوم وجود حجت خدا علیهالسلام در هر عصر
از جمله دلایل لزوم حجت و عالم مطلق در هر عصر، وجود «کهیعص»١، «الم»٢ و «الر»٣ در قرآن است. آیا کسی میتواند همه اینها را بفهمد؟ شاید یکی بگوید «الر»، یعنی «اللّه الرؤوف». فرض کنید فلان کس روایت کرده که معنایش چنین است. یعنی چه؟ به چه مناسبتی «اللّه الرؤوف» را برداشته و به جایش «الر» را جایگزین کرده است؟! این خود علامت این است که قرآن مجملاتی دارد که مفصِل و مفسّر و شارحش غیر آدمهای عادی هستند. اینها باید با خود مبدأ وحی بالواسطه یا بلا واسطه اتصال داشته باشند. این یکی از حجج است بر اینکه این رمزهای قرآن، شارح میخواهد؛ و شارح این رموز با قرآن هست و الّا معنی ندارد که اینها را بیاورند. اینها را برای چه میخواهید؟ برای مردم میخواهید؟ او که محتاج به اینها نیست، خودش میداند دیگر لازم نیست که در قرآن باشد! لذا از حجج این است که قرآن شارح و مفسّری دارد که ملازم با آن است.
فهم حروف مقطعه در فهم قرآن و معانی آن بسیار اهمیت دارد، نه اینکه تنها بخش کوچک و کماهمیتی از قرآن حساب شود. در مورد اهمیت آن، همین بس که شیعه و سنّی از امیرالمؤمنین علیهالسلام نقل کردهاند:
«لِکُلّ کِتابٍ صفوةٌ و صفوةُ القُرآن حُرُوفُ التَّهجي؛ هر کتابی گزیدهای دارد و گزیده قرآن، حروف مقطعه آن است.»
مطلب چهاردهم:
حروف مقطعه
همان گونه که پیشتر بیان شد، حضرت آیت اللّه بهجت قدسسره با توجه به دعای حضرت رسول صلیاللهعلیهوآلهوسلم در حدیث ثقلین، نیاز امت اسلامی به مفسّر قرآن کریم را تبیين نمود. حال ایشان یک مصداق صغروی از آن را ذکر میکند که هیچکس را یارای انکار آن نیست، و آن مسأله، «فواتح سور وحروف مقطعه» در قرآن کریم است. این مسأله، نزد کوچک و بزرگ از مسلمین واضح است و همه اعتراف دارند که چیزی از آن نمیدانند. حال که همه اذعان به ندانستن آن دارند، پس چرا خداوند متعال آن را نازل فرموده و در کتاب آسمانی مسلمانان قرار داده و دستور داده است که مرتب آن را تلاوت کنند؟! اینکه همگان جهل نسبت به معانی حروف مقطعه قرآن را در خود مییابند، یک اعتراف عمومی به این مسأله است که برای فهم معانی آنها، نیاز به کسی دارند که خداوند متعال او را تعیین نموده است.
همچنین باید توجه داشت که فهم حروف مقطعه در فهم قرآن و معانی آن بسیار اهمیت دارد، نه اینکه تنها بخش کوچک و کماهمیتی از قرآن حساب شود. در مورد اهمیت آن، همین بس که شیعه و سنّی از امیرالمؤمنین علیهالسلام نقل کردهاند:
«لِکُلّ کِتابٍ صفوةٌ و صفوةُ القُرآن حُرُوفُ التَّهجي؛ هر کتابی گزیدهای دارد و گزیده قرآن، حروف مقطعه آن است.»۴
«صفوة»، خلاصه و عصاره یک چیز است که مهمترین نقش را در آن شیء دارد. آیا مسلمین محتاج به دانستن صفوه و عصاره قرآن کریم نیستند؟ انبیای پیشین علیهمالسلام، حروف مقطعه را به عنوان خصوصیّت خاص کتابی که بر پیامبر خاتم النبیین صلیاللهعلیهوآلهوسلم نازل خواهد شد قرآن، ذکر میکردند و میفرمودند:
«يَأْتِي بِكِتَابٍ بِالْحُرُوفِ الْمُقَطَّعَة؛ [پیامبر خاتم صلیاللهعلیهوآلهوسلم] با کتابی خواهد آمد که حروف مقطعه دارد.»۵
با این حال، آیا ممکن است که وجود این آیات در قرآن، امری ساده یا لغو باشد و یا بگوییم امت پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم، محتاج به فهم معارف و معانی آن نیست؟
از اینجا نکتهای جلوهگر میشود که امیرالمؤمنین علیهالسلام در روايتی آن را تذکر داده است: «إِنَّ اللَّهَ جَلَّ ذِكْرُهُ لِسَعَةِ رَحِمَتِهِ وَ رَأْفَتِهِ بِخَلْقِهِ وَ عِلْمِهِ بِمَا يُحْدِثُهُ الْمُبَدِّلُونَ مِنْ تَغْيِيرِ كِتَابِهِ قَسَّمَ كَلَامَهُ ثَلَاثَةَ أَقْسَامٍ فَجَعَلَ قِسْماً مِنْهُ يَعْرِفُهُ الْعَالِمُ وَ الْجَاهِلُ وَ قِسْماً لايَعْرِفُهُ إِلَّا مَنْ صَفَا ذِهْنُهُ وَ لَطُفَ حِسُّهُ وَ صَحَّ تَمْيِيزُهُ مِمَّنْ شَرَحَ اللَّهُ صَدْرَهُ لِلْإِسْلامِ وَ قِسْماً لايَعْرِفُهُ إِلَّا اللَّهُ وَ أُمَنَاؤُهُ وَ الرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ وَ إِنَّمَا فَعَلَ اللَّهُ ذَلِكَ لِئَلَّا يَدَّعِيَ أَهْلُ الْبَاطِلِ مِنَ الْمُسْتَوْلِينَ عَلَى مِيرَاثِ رَسُولِ اللَّهِ مِنْ عِلْمِ الْكِتَابِ مَا لَمْ يَجْعَلِ اللَّهُ لَهُمْ وَ لِيَقُودَهُمُ الِاضْطِرَارُ إِلَى الِايتِمَارِ لِمَنْ وَلَّاهُ أَمْرَهُم؛ همانا خداوند متعال برای گسترش رحمت و رأفت خود در میان خلقش و به سبب آگاهیاش از آنچه تبدیلکنندگان و تغییردهندگان کتابش انجام خواهند داد، کلام خود را بر سه قسم قرار داد. یک قسم را به گونه ای قرار داده است که عالم و جاهل آن را بشناسند؛ قسم دیگر را چنان قرار داد که تنها کسی آن را بشناسد که ذهنش صفا پیدا کرده و حسش لطیف شده و امور را به نیکی از هم تمییز میدهد، و آنها کسانی هستند که خداوند سینهشان را برای پذیرش اسلام فراخ گردانیده است؛ و قسم دیگر کلامش را به گونهای قرار داد که جز خداوند و امینهای او و راسخان در علم آن را نمیشناسند. همانا خداوند چنین کرده است، تا اهل باطل که بر میراث پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم استیلا یافتهاند، در آگاهی از کتاب خدا ادعایی نکنند که خداوند برای آنها قرار نداده است، و در نتیجه، اضطرار آنها را مجبور به پرسیدن و گوش دادن به کسی کند که خداوند سرپرستی آنها را به او سپرده است.»۶
اختصاص فهم قرآن کریم به امام علیهالسلام در مهمترین کتب اهل سنّت مثل صحیح بخاری بازتاب پیدا کرده و با عبارات مختلف آمده است که از امیرالمؤمنین علیهالسلام سؤال کردند: «هَلْ عِنْدَكُمْ مَا لَيْسَ عِنْدَ النَّاس؟؛ آیا نزد شما چیزی هست که نزد مردم نباشد؟» یعنی در واقع از ایشان پرسیدند که آیا چیز اختصاصی نزد امام علیهالسلام هست که نزد مردم نباشد، و امام در جواب فرمود: «وَ الَّذِي فَلَقَ اَلْحَبَّةَ وَ بَرَأَ النَّسَمَهُ مَا عِنْدَنَا الاّ مَا فِي الْقُرْآنِ الاّ فَهماً يُعْطیٰ رَجُلٌ فِي كِتابِهِ؛ قسم به کسی که دانه را شکافت و جانها را آفرید، نزد ما چیزی نیست جز آنچه در قرآن است، جز فهمی که به شخصی در مورد کتاب خداوند داده میشود»
کسانی که معانی قرآن را نمیدانند، چارهای ندارند جز اینکه به کسانی مراجعه کنند که خداوند این معانی را به آن ها تعلیم داده است. در روايت است که پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم و امام علیهالسلام این حروف مقطعه را طوری کنار هم قرار میدهند که اسم اعظم الهی از آن حاصل میشود و با آن دعا میکنند. آیا عالم به کیفیت تألیف و چینش حروف مقطعه، با جاهل به این مطلب برابر است؟
جالب این که این نکات زیبا، یعنی اختصاص فهم قرآن کریم به امام علیهالسلام در مهمترین کتب اهل سنّت مثل صحیح بخاری بازتاب پیدا کرده و با عبارات مختلف آمده است که از امیرالمؤمنین علیهالسلام سؤال کردند: «هَلْ عِنْدَكُمْ مَا لَيْسَ عِنْدَ النَّاس؟؛ آیا نزد شما چیزی هست که نزد مردم نباشد؟» یعنی در واقع از ایشان پرسیدند که آیا چیز اختصاصی نزد امام علیهالسلام هست که نزد مردم نباشد، و امام در جواب فرمود: «وَ الَّذِي فَلَقَ اَلْحَبَّةَ وَ بَرَأَ النَّسَمَهُ مَا عِنْدَنَا الاّ مَا فِي الْقُرْآنِ الاّ فَهماً يُعْطیٰ رَجُلٌ فِي كِتابِهِ؛ قسم به کسی که دانه را شکافت و جانها را آفرید، نزد ما چیزی نیست جز آنچه در قرآن است، جز فهمی که به شخصی در مورد کتاب خداوند داده میشود»٧. یعنی اگر چیزی نزد ما هست که نزد مردم نیست، همانا فهم قرآن کریم است.
جالبترین و مهمترین سخنی که در باب عظمت حروف مقطعه و نقش آنها در قرآن کریم نقل شده، کلام «سعید بن علاقه ابوفاخته» از اصحاب خاص امیرالمؤمنین علیهالسلام است.٨
طبری در تفسیر معروف جامع البیان، ذیل آیه شریفه «مِنْهُ آياتٌ مُحْكَماتٌ هُنَ أُمُّ الْكِتابِ وَ أُخَرُ مُتَشابِهاتٌ؛ برخى از آن آيههاى محكم هستند كه آنها مادر و اساس كتاب اند، و برخى ديگر آيههاى متشابه است»٩، با اسناد خود از ابوفاخته نقل کرده است که: «أُمُّ الکِتابِ فَواتحُ السُّوَر مِنها یُستَخرَجُ القُرآنُ. "الم ذلک الکتاب"، مِنها استُخرِجَت البقرة و "الم اللّه لااله الّاهو" مِنها استُخرِجَت آلُ عِمران؛ مادر کتاب، همان آغازهای سورههاست که قرآن از آنها استخراج میشود. از الم ذلک الکتاب، سوره بقره استخراج شده و از الم اللّه لااله الّاهو، سوره آلعمران استخراج گردیده است.»١٠
ملاحظه کنید که حروف مقطعه را أمّالکتاب میداند؛ بهطوری که از آنها تمام قرآن کریم استخراج میشود. ابتدا کل قرآن را میگوید و سپس بهصراحت، دو سوره بقره و آلعمران را مثال میزند. و چقدر این حرف او مناسب و همسو با روایتی است که گذشت، دال بر اینکه این حروف، صفوه و عصاره قرآن است. آیا یک مسلمان نیازی بالاتر از دستیابی به امّالکتابِ قرآن کریم دارد؟ اگر امّ الکتاب و معارف آن را نداند، آیا متشابهات را میداند؟! پس چارهای ندارد جز اینکه سراغ کسی برود که خود این «ابوفاخته» سراغ او رفته و از اصحاب خاص حضرت علیهالسلام بوده است. چه کسی میتواند با علم الهی خود، تمام قرآن را از حروف مقطعه استخراج کند؟ آیا چنین کاری، برای کسی جز ثقل دیگر مقدور است؟
اینجاست که مفسّر حقیقی قرآن و کسی که عالم به حقیقت حروف مقطعه است، باید به نحوه دلالت این حروف بر مدلول آنها نیز آگاهی داشته باشد؛ و این همان چیزی است که حضرت آیت اللّه بهجت قدسسره فرمود: «فرض کنید فلان کس روایت کرده که معنایش چنین است، یعنی چه؟! به چه مناسبتی "اللّه الرؤوف" را برداشته وبه جایش "الر" را جایگزین کرده است؟!»
بنابراین، تنها مفسّر الهی و حقیقی قرآن است که این مناسبت را میفهمد و قدرت بر «استخراج» حقایق قرآن از دل حروف مقطعه دارد.
کسانی که معانی قرآن را نمیدانند، چارهای ندارند جز اینکه به کسانی مراجعه کنند که خداوند این معانی را به آن ها تعلیم داده است. در روايت است که پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم و امام علیهالسلام این حروف مقطعه را طوری کنار هم قرار میدهند که اسم اعظم الهی از آن حاصل میشود و با آن دعا میکنند. آیا عالم به کیفیت تألیف و چینش حروف مقطعه، با جاهل به این مطلب برابر است؟
روایتی جالب در کتاب «بصائر الدرجات» آمده است که ابان بن تغلب از امام صادق علیهالسلام نقل میکند و در آن همین تعبیر استخراج مطرح شده است. در این روایت، حضرت علیهالسلام میفرماید که امیرالمؤمنین علیهالسلام صحیفه کوچکی را به امام حسن و امام حسین علیهماالسلام داد که بخوانند: «فَقَرَأَ الْحَسَنُ الْأَلْفَ وَ الْبَاءَ وَ السِّينَ وَ اللَّامَ وَ حَرْفاً بَعْدَ حَرْفٍ؛ پس امام حسن علیهالسلام اینگونه خواند: الف و باء و سین و لام و همینطور حرف به حرف خواند». این دو امام معصوم علیهالسلام آن صحیفه را به حروف مقطعه خواندند. سپس حضرت همان صحیفه را به محمّد حنفيه داد و فرمود: «اقْرَأْ؛ بخوان»، اما محمّد حنفیه «فَلَمْ يَسْتَخْرِجْ مِنها شَيْئاً؛ نتوانست از آن چیزی استخراج کند.»١١
پس معلوم میشود که قدرت استخراج، چیزی است که از طرف خداوند متعال به امام معصوم علیهالسلام داده شده است، و تمام امت محتاج به علم او هستند. و در روایت ابولبید که در تفسیر عیاشی نقل شده است، امام باقر علیهالسلام به این مطلب و علوّ جایگاه حروف مقطعه در قرآن کریم تصریح فرمود:
«يَا ابَا لَبِيدٍ إِنَّ فِي حُرُوفِ الْقُرْآنِ الْمُقَطَّعَةِ لَعِلْماً جَمّاً؛ ای ابالبید! در حروف مقطعه قرآن علم بسیار بسیار زیادی است.»١٢
همین تعبیر «عِلْماً جَمّا» را اصحاب امیرالمؤمنین علیهالسلام مکرر از ایشان شنیده بودند:
«إِنَّ هَاهُنَا _ وَ أَشَارَ بِيَدِهِ إِلَى صَدْرِهِ _ لَعِلْماً جَمّاً لَوْ أَصَبْتُ لَهُ حَمَلَةً؛ همانا اینجا _ حضرت با دست خویش به سینه مبارکش اشاره کرد _ علم بسیار زیادی هست، کاش حاملانی برای آن مییافتم.»١٣
آری؛ وقتی حروف مقطعه مشتمل بر علم کثیر است، مفسّر حقیقی قرآن هم باید سینه شریفش مالامال از علم بوده و سنخیت بین این دو برقرار باشد.
در پایان، برای بیان عظمت حروف مقطعه، ذکر روايتی از امام باقر علیهالسلام کافی است:
«عِلْمُ كُلِّ شَيْءٍ فِي «عسق»؛ دانش هر چیزی در عسق است.»١۴
جهت مشاهده تمامی تولیدات رسانهای مرتبط با کتاب «بشارت از حضرت حجت(عج)»، و دسترسی به مجموع صوتها و فیلمهای بیانات حضرت آیتالله بهجت، که قابلیت دسترسی به آنها از طریق بارکد(QR)، در حاشیه صفحات کتاب فراهم گردیده است، به لینک ذیل مراجعه فرمایید:
ویژهنامه اینترنتی کتاب بشارت از حضرت حجت(عج)