مردم چگونه از امامی که غایب است و او را نمیبینند، بهرهمند میشوند؟ اگر هدف از وجود امام علیهالسلام این است که برای امت امامت کند و مردم از او تبعیّت کنند، آیا این هدف به وسیله امامی که از چشمها غایب است، قابل تحقّق است؟ بهطور کلی وجود حضرت عجلاللهتعالیفرجهالشریف و غیبت ایشان چه منافع و بهرههایی در بر دارد؟ وقتی آن حضرت عجلاللهتعالیفرجهالشریف غایب و در خفا است و با مردم ارتباط دیداری و شنیداری ندارد و محل رجوع سؤالات مردم نیست، وجه نیاز به وجود ایشان چیست؟ به عبارت دیگر، فلسفه غیبت چیست؟
مسأله غیبت، از مهمترین اسرار الهی است و قرار نیست لزوماً حقیقت و حکمت اسرار الهی برای بندگان فاش شود و ما نمیتوانیم تمام زوایای این مسأله را کشف کنیم. ما کجا و فهمیدن سرّ غیبت کجا! اهل زمین چگونه میتوانند از اسرار آسمان باخبر شوند؟ از اینرو، هنگامی که عبداللّه بن فضل هاشمی از امام صادق علیهالسلام درباره سرّ غیبت میپرسد، ایشان میفرماید:
«لَمْ يُؤْذَنْ لَنَا فِي كَشْفِهِ لَكُم»١ (به ما اجازه داده نشده است که سرّ آن را برای شما آشکار کنیم).
سبحاناللّه! این چه امر عظیمی است که خداوند سبحان به اولیای مکرّم خود اجازه نمیدهد که سرّ آن را برای ما بازگو کنند؟ عجیبتر آنکه آن حضرت عجلاللهتعالیفرجهالشریف به ما وعده میدهد که حقیقت امر برای ما آشکار خواهد شد، اما این آشکارسازی تنها بعد از ظهور خواهد بود: «لايَنْكَشِفُ إِلَّا بَعْدَ ظُهُورِه» (کشف نمیشود، جز بعد از ظهور ایشان). گویی به دلیل نبود ظرفیت تحمل آن، قبل از ظهور آن حضرت عجلاللهتعالیفرجهالشریف امکان بیان آن نیست.
پیشتر به حدیث امام رضا علیهالسلام خطاب به دعبل اشاره کردیم که میفرماید:
«أَنَّ النَّبِيَّ صلیاللهعلیهوآلهوسلم قِيلَ لَهُ يَا رسولاللّه مَتَى يَخْرُجُ الْقَائِمُ مِنْ ذُرِّيَّتِكَ قَالَ مَثَلُهُ مَثَلُ السَّاعَةِ «لايُجَلِّيها لِوَقْتِها إِلَّا هُوَ» اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ «ثَقُلَتْ فِی السَّمواتِ وَ الْأَرْضِ لاتَأْتِيكُمْ إِلَّا بَغْتَةً»٢ (به پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم گفته شد ای رسول خدا! فرزند قائم شما کی خروج میکند؟ حضرت فرمود: مَثَل او همانند قیامت است که جز در وقتش، از سوی خداوند آشکار نشود. بر آسمانها و زمین گران است. جز ناگهانی به سراغتان نیاید).
بنابراین، امر غیبت همانند امور آخرت است که امیرالمؤمنین علیهالسلام درباره آنها میفرماید:
«كُلُّ شَيْءٍ مِنَ الآخِرَةِ عِيَانُهُ أَعْظَمُ مِنْ سَمَاعِه»٣ (هر چیزی از آخرت، دیدنش بزرگتر از شنیدنش است).
پس ما چگونه به معرفت سرّ غیبت و حقیقت و حکمت آن ره توانیم برد؟
مسأله غیبت، از مهمترین اسرار الهی است و قرار نیست لزوماً حقیقت و حکمت اسرار الهی برای بندگان فاش شود و ما نمیتوانیم تمام زوایای این مسأله را کشف کنیم. ما کجا و فهمیدن سرّ غیبت کجا! اهل زمین چگونه میتوانند از اسرار آسمان باخبر شوند؟ از اینرو، هنگامی که عبداللّه بن فضل هاشمی از امام صادق علیهالسلام درباره سرّ غیبت میپرسد، ایشان میفرماید:
«لَمْ يُؤْذَنْ لَنَا فِي كَشْفِهِ لَكُم» (به ما اجازه داده نشده است که سرّ آن را برای شما آشکار کنیم).
امام صادق علیهالسلام در پایان کلام خود در جواب عبداللّه بن فضل هاشمی، به نکتهای اشاره میفرماید که حکایت از حقیقتی عظیم دارد. اینک تمام این روایت شریف را مرور میکنیم:
«عَنْ عَبْدِاللَّهِ بْنِ الْفَضْلِ الْهَاشِمِيِّ قَالَ سَمِعْتُ الصَّادِقَ جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ يَقُولُ إِنَّ لِصَاحِبِ هَذَا الْأَمْرِ غَيْبَةً لَا بُدَّ مِنْهَا يَرْتَابُ فِيهَا كُلُّ مُبْطِلٍ فَقُلْتُ وَ لِمَ جُعِلْتُ فِدَاكَ قَالَ لِأَمْرٍ لَمْ يُؤْذَنْ لَنَا فِي كَشْفِهِ لَكُمْ قُلْتُ فَمَا وَجْهُ الْحِكْمَةِ فِي غَيْبَتِهِ قَالَ وَجْهُ الْحِكْمَةِ فِي غَيْبَتِهِ وَجْهُ الْحِكْمَةِ فِي غَيْبَاتِ مَنْ تَقَدَّمَهُ مِنْ حُجَجِ اللَّهِ تَعَالَى ذِكْرُهُ إِنَّ وَجْهَ الْحِكْمَةِ فِي ذَلِكَ لايَنْكَشِفُ إِلَّا بَعْدَ ظُهُورِهِ كَمَا لَمْ يَنْكَشِفْ وَجْهُ الْحِكْمَةِ فِيمَا أَتَاهُ الْخَضِرُ مِنْ خَرْقِ السَّفِينَةِ وَ قَتْلِ الْغُلَامِ وَ إِقَامَةِ الْجِدَارِ لِمُوسَى إِلَى وَقْتِ افْتِرَاقِهِمَا يَا ابْنَ الْفَضْلِ إِنَّ هَذَا الْأَمْرَ أَمْرٌ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ تَعَالَى وَ سِرٌّ مِنْ سِرِّ اللَّهِ وَ غَيْبٌ مِنْ غَيْبِ اللَّهِ وَ مَتَى عَلِمْنَا أَنَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ حَكِيمٌ صَدَّقْنَا بِأَنَّ أَفْعَالَهُ كُلَّهَا حِكْمَةٌ وَ إِنْ كَانَ وَجْهُهَا غَيْرَ مُنْكَشِفٍ»۴ (از عبداللّه بن فضل هاشمی نقل شده است که شنیدم امام صادق علیهالسلام میفرماید: صاحب این امر را غیبتی است که چارهای از آن نیست و هر باطلجویی در این غیبت، به تردید خواهد افتاد. پس گفتم: فدایتان بشوم، چرا؟ فرمود: به دلیل امری که اجازه آشکار کردن آن به ما داده نشده است. گفتم: پس وجه حکمت در غیبت ایشان چیست؟ فرمود: وجه حکمت در غیبت او، همان وجه حکمت در غیبت سایر حجتهای الهی پیش از اوست. همانا وجه حکمت غیبت او، تنها پس از ظهورش آشکار میشود؛ همانگونه که وجه حکمت کارهایی که حضرت خضر علیهالسلام انجام داد _ و کشتی را سوراخ کرد و نوجوان را کشت و دیوار را بر پا کرد _، برای حضرت موسی علیهالسلام کشف نشد، تا اینکه زمان جدایی آنان فرا رسید. ای ابن فضل! این مسأله، امری از امرهای خدا و سرّی از اسرار خدا و غیبی از غیبهای خداست. هنگامی که دانستیم خدای عز و جل حکیم است، تصدیق میکنیم که افعال او جملگی حکمت است؛ هرچند وجه آن برای ما آشکار نباشد).
پس بنگرید در این جمله حضرت علیهالسلام که غیبت را سرّی از اسرار خدا و غیبی از غیبهای خداوند میشمارد. ما را چه به غواصی در ژرفای این دریای عمیق، بلکه ما را چه به نزدیک شدن به آن؟! بنابراین، بر ماست که منتظر وعده الهی باشیم که خداوند هرگز خلف وعده نمینماید.
با این حال ما می توانیم معارفی کلی و آموزه هایی آشکار درباره این واقعه بزرگ بهدست بیاوریم. در این باره در روایات اهل بیت علیهمالسلام مثالی مطرح شده که بسیار دقیق است و ظرافتهای فراوانی دارد و کلید فهم پاسخ این سؤال است و چه بسا بهترین و روشنگرترین مثال در پاسخ به این پرسش باشد. در روایت، مسأله بهرهمندی مردم از امام زمان عجلاللهتعالیفرجهالشریف در زمان غیبت به بهرهمند شدن از خورشیدی تشبیه گردیده که در پس ابرها مخفی شده است.
آنگاه که جابربنعبداللّه انصاری از پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم درباره اولیالامر سؤال میکند، حضرت صلیاللهعلیهوآلهوسلم در پایان به ذکر امام عصر عجلاللهتعالیفرجهالشریف میپردازد و میفرماید:
«ذَاكَ الَّذِي يَفْتَحُ اللَّهُ تَعَالَى ذِكْرُهُ عَلَى يَدَيْهِ مَشَارِقَ الْأَرْضِ وَ مَغَارِبَهَا ذَاكَ الَّذِي يَغِيبُ عَنْ شِيعَتِهِ وَ أَوْلِيَائِهِ غَيْبَةً لايَثْبُتُ فِيهَا عَلَى الْقَوْلِ بِإِمَامَتِهِ إِلَّا مَنِ امْتَحَنَ اللَّهُ قَلْبَهُ لِلْإِيمَان» (او کسی است که خداوند متعال به دست او شرق و غرب زمین را میگشاید. او کسی است که از شیعیان و دوستان خود غایب میشود. در این غیبت، جز کسانی که خداوند قلب آنها را برای ایمان امتحان کرده است، کسی بر قول به امامت او باقی نمیماند).
در اینجا جابر میگوید: ای رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلم! آیا شیعیان از غیبت او نفعی هم میبرند؟
حضرت در پاسخ میفرماید:
«إِي وَ الَّذِي بَعَثَنِي بِالنُّبُوَّةِ إِنَّهُمْ يَسْتَضِيئُونَ بِنُورِهِ وَ يَنْتَفِعُونَ بِوَلَايَتِهِ فِي غَيْبَتِهِ كَانْتِفَاعِ النَّاسِ بِالشَّمْسِ وَ إِنْ تَجَلَّلَهَا سَحَابٌ يَا جَابِرُ هَذَا مِنْ مَكْنُونِ سِرِّ اللَّهِ وَ مَخْزُونِ عِلْمِهِ فَاكْتُمْهُ إِلَّا عَنْ أَهْلِه»۵ (آری؛ قسم به خدایی که مرا به نبوت مبعوث کرد، آنها به نور وجود او نورانی میگردند و از ولایت او در زمان غیبتش بهره میبرند؛ آنچنان که مردم از خورشید بهرهمند میشوند، حتی اگر ابر آن را پوشانده باشد. ای جابر! این از اسرار مخفی خداوند و از گنجینه علم اوست، پس آن را جز از اهلش، کتمان کن).
در روایت دیگری نیز چنین آمده است:
«قَالَ سُلَيْمَانُ فَقُلْتُ لِلصَّادِقِ علیهالسلام فَكَيْفَ يَنْتَفِعُ النَّاسُ بِالْحُجَّةِ الْغایب الْمَسْتُورِ قَالَ كَمَا يَنْتَفِعُونَ بِالشَّمْسِ إِذَا سَتَرَهَا السَّحَابُ»۶ (سلیمان گفت از امام صادق علیهالسلام پرسیدم که مردم چگونه از حجت غایب و پوشیده بهرهمند میشوند؟ حضرت فرمود: همانطور که از خورشید، وقتی که ابر آن را پوشانده است، بهره میبرند).
«أَنَّ النَّبِيَّ صلیاللهعلیهوآلهوسلم قِيلَ لَهُ يَا رسولاللّه مَتَى يَخْرُجُ الْقَائِمُ مِنْ ذُرِّيَّتِكَ قَالَ مَثَلُهُ مَثَلُ السَّاعَةِ «لايُجَلِّيها لِوَقْتِها إِلَّا هُوَ» اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ «ثَقُلَتْ فِی السَّمواتِ وَ الْأَرْضِ لاتَأْتِيكُمْ إِلَّا بَغْتَةً»٢ (به پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم گفته شد ای رسول خدا! فرزند قائم شما کی خروج میکند؟ حضرت فرمود: مَثَل او همانند قیامت است که جز در وقتش، از سوی خداوند آشکار نشود. بر آسمانها و زمین گران است. جز ناگهانی به سراغتان نیاید).
در این مثال، جهات حکمت متعددی وجود دارد و رمزهایی در آن نهفته است که انسانها جز بهتدریج و مرحله به مرحله، به آن واقف نمیشوند. اوّلین چیزی که ذهنها از مثال خورشیدِ پوشاندهشده با ابر میفهمند، این است که مقداری از نور خورشید با وجود ابر، همچنان باقی مانده؛ یعنی ابر گرچه خورشید را پوشانده است، اما روز را تبدیل به شب نمینماید و مردم همچنان احساس میکنند که در روز هستند. نکته بعدی که ذهن متوجه آن میشود، بهره بردن انسان از حرارت خورشید در طول روز و نیز تفاوت دمای روز و شب است، که همه آن را حس میکنند. سپس انسان به آثار مخفیتر خورشید پشت ابر پی میبرد؛ مانند رشد گیاهان، بقای حیات آنها، بقای حیوانات و... . در نهایت، انسان متوجه ارتباط عمیقتر زمین و خورشید میشود، زیرا اساساً زمین بدون خورشید، یک لحظه هم باقی نخواهد ماند؛ پس حتی اگر فرض کنیم ابرهای سیاه و متراکم چنان جلوی خورشید را بگیرند که روز را تبدیل به شب کنند، باز هم آنچه کره زمین را در مدار خود نگه میدارد، خورشید است.
بنابراین، با همین مثال ساده اما شگفتانگیز، میتوانیم سایر روایاتی را نیز که درباره شأن امام معصوم و حجت خداوند بر روی زمین وجود دارد، بفهمیم. در روایات بسیاری از اهل بیت علیهمالسلام که تمام شیعیان آنها را شنیدهاند، آمده است که حجت خداوند، قوام زمین است و اگر زمین بدون امام باشد، تمام اهلش را در خود فرو میبرد.
محدثان شیعه در کتب حدیثی خود، باب ویژهای به این عقیده شیعی و معرفت استوار اختصاص دادهاند. از این رو، در کتابهای كافی، بصائر، الإمامة، الغيبة، كمال الدین، علل الشرائع و الدلائل و مانند آنها، باب هایی با عنوان «باب أنّ الأرض لاتخلو من حجّةٍ» (باب اینکه زمین خالی از حجت نمیشود) یا «باب أنّ الأرض لو بقيت بغير إمامٍ لساخت» (باب اینکه اگر زمین بدون امام بماند، اهلش را فرو میبرد) مشاهده میشود. در روایت پیشگفته از سلیمان اعمش نیز که در آن تشبیه امام علیهالسلام به خورشید مطرح شده بود، میبینیم که امام صادق علیهالسلام تعابیری عالی در اشاره به این مطلب ذکر میکند و میفرماید:
«لَوْ لَا مَا فِی الْأَرْضِ مِنَّا لَسَاخَتْ بِأَهْلِهَا» (اگر از ما کسی در زمین نبود، زمین اهل خود را فرو میبرد).
همچنین در روایت نعمانی نیز آمده است:
«وَ لَوْ خَلَتِ الْأَرْضُ سَاعَةً وَاحِدَةً مِنْ حُجَّةٍ لِلَّهِ لَسَاخَتْ بِأَهْلِهَا وَ لَكِنَّ الْحُجَّةَ يَعْرِفُ النَّاسَ وَ لَا يَعْرِفُونَهُ كَمَا كَانَ يُوسُفُ يَعْرِفُ النَّاسَ وَ هُمْ لَهُ مُنْكِرُون»٧ (اگر زمین یک لحظه از حجت خدا خالی شود، اهل خود را فرو میبلعد. با این حال، حجت خدا مردم را میشناسد، اما مردم او را نمیشناسند؛ همانطور که یوسف علیهالسلام مردم را میشناخت، ولی آنها او را نمیشناختند).
چنانکه پیشتر گفتیم، شیعه گزارههای عقیدتی پراکنده در میان مسلمانان را در یک چهارچوب و نظام مشخص قرار میدهد، که اجزای آن همگی با هم مرتبط هستند. از این رو، یک شیعه تنها به وجود شب قدر و نزول هر ساله ملائکه در این شب، بدون اینکه بفهمد این نزول ملائکه بر چه کسی است، قانع نمیشود. حدیث ثقلین، شب قدر را همچون حلقه وصلی میان قرآن و عترت علیهمالسلام قرار میدهد؛ تا جایی که وقتی در روایت سؤال میشود که آیا شب قدر تنها در گذشته بود یا اینکه هر سال تکرار میشود، امام صادق علیهالسلام میفرماید:
«لَوْ رُفِعَتْ لَيْلَةُ الْقَدْرِ لَرُفِعَ الْقُرْآن»٨ (اگر شب قدر برداشته شود، قرآن برداشته میشود).
بنابر این، کمکم متوجه میشویم که وجود امام علیهالسلام برای حفظ نظام هستی ضروری است؛ به نحوی که این ارتباط ضروری از ارتباطات ظاهری اجتماعی بین مردم بسیار بلندمرتبهتر و عمیقتر است. جایگاه تکوینی که امام علیهالسلام در عالم هستی دارد، به نحوی است که انسانها و بلکه تمام مخلوقات، در هستیِ خود وابسته به او هستند و این امری نیست که منوط به ظهور یا غیبت امام باشد. پس کسی که معرفت به امام علیهالسلام داشته باشد و بداند که او واسطه فیض الهی و سبب اتصال مُلک به ملکوت است، اصلاً چنین سؤالی برایش پیش نمیآید؛ و این مطلبی است که در روایات متعدد به آن اشاره کرده اند.آری، امام علیهالسلام سبب اتصال زمین و عالم مُلک به آسمان و عالم ملکوت است: «السَّبَبُ الْمُتَّصِلُ بَيْنَ الْأَرْضِ وَ السَّمَاء».
به عبارت دیگر، فلسفه وجود امام، مشتمل بر یک قدر متیقّنی است که نه غیبتی آن را از بین می برد و نه ظهوری آن را تقویت میکند، و آن این است که وجود مبارک امام عجلاللهتعالیفرجهالشریف سبب حفظ نظام هستی است و فواید دیگر که برای وجود امام ذکر میشود، اموری است که موجب کامل شدن بهره انسانها از امام میگردد، نه اینکه حکمت وجود امام عجلاللهتعالیفرجهالشریف و فواید امامت در آنها منحصر باشد. با این حال، ما در این نوشتار به بیان اجمالی از این حقیقت عظیم اکتفا میکنیم و به سراغ فایده و یا فواید ملموستری میرویم که هر کسی میتواند آن را در درون و پیرامون خود حس کند، تا زیبایی و لطافت مثالی که امام معصوم علیهالسلام فرمود و امام غایب از چشمها را به خورشید غایبشده پشت ابر تشبیه کرد، بیشتر آشکار شود.
واضحترین چیزی که هر انسانی از این مثال در مییابد، تفاوت حال دو شخص است: یکی از آنها همچون گمشدهای است که برای خود پدری نمیشناسد و یا یتیمی که میداند پدرش مرده است؛ و دیگری شخصی که میداند پدرش زنده است و او را بدون ابهام میشناسد و نیز میداند که پدرش هیچ کوتاهی و اهمالی در محافظت از وی نمیکند و از حالش باخبر است، اما ارتباط دیداری با او برایش ممکن نیست. آیا این دو شخص در سبک زندگی و حالاتی که دارند، یکسان هستند؟
این را میتوان با نظر به یک شخص سنی فهمید که اعتقاد دارد مهدی این امت، قطعاً در آینده ظهور خواهد کرد، اما اکنون زنده و موجود نیست. چنین کسی نسبت به حضرت مهدی عجلاللهتعالیفرجهالشریف چه حالی دارد و آیا این شخص اساساً توانسته است پیوندی روحی با آن حضرت برقرار کند؟ این را مقایسه کنید با حال شخص شیعه که هر صبح و شب برای حضرت مهدی عجلاللهتعالیفرجهالشریف دعا نموده و با او مناجات مینماید و به کمترین مناسبت و با دیدن هر گونه علامتی، انتظار قیام آن حضرت عجلاللهتعالیفرجهالشریف را دارد و در سختی و رفاه، سلامت و بیماری، عافیت و بلا، به وسیله آن حضرت عجلاللهتعالیفرجهالشریف به خداوند متوسل میشود. چنین کسی وقتی از امام خود میشنود که ما شما را فراموش نمیکنیم، چگونه می تواند امامش را از یاد ببرد؟ حال چنین کسی قابل توصیف نیست؛ وقتی به یاد توقیعات شریف حضرت عجلاللهتعالیفرجهالشریف میافتد که میفرماید:
«إِنَّا غَيْرُ مُهْمَلِينَ لِمُرَاعَاتِكُمْ وَ لَا نَاسِينَ لِذِكْرِكُم»٩ (ما در مراقبت از شما کوتاهی نکرده و یاد شما را فراموش نمیکنیم)؛
«وَ لَوْ أَنَّ أَشْيَاعَنَا وَفَّقَهُمْ اللَّهُ لِطَاعَتِهِ عَلَى اجْتِمَاعٍ مِنَ الْقُلُوبِ فِی الْوَفَاءِ بِالْعَهْدِ عَلَيْهِمْ لَمَا تَأَخَّرَ عَنْهُمُ الْيُمْنُ بِلِقَائِنَا وَ لَتَعَجَّلَتْ لَهُمُ السَّعَادَةُ بِمُشَاهَدَتِنَا عَلَى حَقِّ الْمَعْرِفَةِ وَ صِدْقِهَا مِنْهُمْ بِنَا فَمَا يَحْبِسُنَا عَنْهُمْ إِلَّا مَا يَتَّصِلُ بِنَا مِمَّا نَكْرَهُهُ وَ لَا نُؤْثِرُهُ مِنْهُمْ وَ اللَّهُ الْمُسْتَعانُ»١٠ (اگر شیعیان ما _ که خداوند در طاعت خود موفقشان بدارد _ در وفای به پیمانشان یکدل می شدند، مبارکی زیارت ما برایشان به تأخیر نمی افتاد و سعادت دیدار ما با معرفت حقیقی و راستین، برایشان پیشی می گرفت؛ پس آنان را از ما محروم نمیکند، مگر آنچه از ایشان به ما می رسد و آن را ناپسند می دانیم و ما توقع انجام این کارها را از آنان نداریم).
چنین شخصی هرگز خود را گمشده و بدون سرپرست نمیبیند، و اعتقاد دارد که هیچ پدیدهای در اسلام نیست؛ مگر اینکه در ارتباط با حضرت مهدی عجلاللهتعالیفرجهالشریف است. بنابراین، شیعه حال روحی خاصی دارد وقتی به حج خانه خدا میرود و در مواقف حج وقوف مینماید و در عرفات دعا میکند و به مشاهد مشرّفه میرود؛ همچنین هنگامی که شب قدر را احیا میگیرد، قرآن قرائت میکند و در فهم معانی و تفاسیر آن میکوشد؛ و نیز در هزاران عمل دینی دیگری که انجام میدهد و میداند که نه تنها امامش بر تمام اعمال او واقف است، بلکه در بسیاری از این مواقف حاضر است!
در روایت نعمانی نیز آمده است:
«وَ لَوْ خَلَتِ الْأَرْضُ سَاعَةً وَاحِدَةً مِنْ حُجَّةٍ لِلَّهِ لَسَاخَتْ بِأَهْلِهَا وَ لَكِنَّ الْحُجَّةَ يَعْرِفُ النَّاسَ وَ لَا يَعْرِفُونَهُ كَمَا كَانَ يُوسُفُ يَعْرِفُ النَّاسَ وَ هُمْ لَهُ مُنْكِرُون»٧ (اگر زمین یک لحظه از حجت خدا خالی شود، اهل خود را فرو میبلعد. با این حال، حجت خدا مردم را میشناسد، اما مردم او را نمیشناسند؛ همانطور که یوسف علیهالسلام مردم را میشناخت، ولی آنها او را نمیشناختند).
اگر کسی به شیعیان بگوید که چرا امام تو ظاهر نمیشود و به مردم پاسخ نمیدهد و آنها را رهبری نمیکند، با اینکه خداوند او را برای این کار قرار داده است، جواب میدهد که آیا فرقی بین ظالم و مظلوم نیست؟ او در همین مخفی بودن و در غیبت داشتنش مظلوم است و خداوند به وسیله پدران معصومش علیهمالسلام حجت را بر مردم تمام کرد؛ چرا که آنها همواره در میان بسیاری از مردم مطرود و مظلوم بودند و سرانجام کشته شدند. پس اگر امام زمان عجلاللهتعالیفرجهالشریف هم ظهور نماید، تا زمانی که حال مردم تغییر نکند، همان وضعیّت پدران معصوم خود را خواهد داشت؛ چرا که خداوند میفرماید:
«إِنَّ اللَّهَ لايُغَيِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِم»١١ (خداوند وضعیّت قومی را تغییر نمیدهد، تا اینکه آنها خود وضعیّتشان را تغییر دهند).
عالم بزرگوار خواجه نصیرالدین طوسی، چه زیبا و مختصر این مطلب را فرموده است:
«وجوده لطفٌ، و تصرّفه [لطفٌ] آخرٌ، و عدمه منّا» (وجود او لطف است و تصرف کردن او لطفی دیگر، و غیبت او، از ناحیه ماست).
علامه حلّی در شرح این سخن میفرماید:
«تحقیق این است که بگوییم لطف امامت با برخی امور کامل میشود؛ از جمله آنها، چیزی است که بر عهده خداست و آن خلق کردن امام علیهالسلام و متمکّن کردن او از طریق قدرت و علم دادن به او و تصریح و تنصیص بر نام و نسب اوست، و این کارها را خداوند متعال انجام داده است. و از جمله آنها، اموری است که بر عهده امام علیهالسلام است و آن تحمل امامت و پذیرفتن آن است که امام علیهالسلام آن را انجام می دهد. و از جمله آنها اموری است که بر عهده مردم است و آن مساعدت و یاری امام علیهالسلام و پذیرفتن دستورات و امتثال سخنان اوست، اما مردم این را انجام ندادند. از این رو، آنچه مانع تحقّق لطف کامل شده، از ناحیه خود مردم است؛ نه از ناحیه خداوند متعال و نه از ناحیه امام.»١٢
در این صورت، باید پرسید: به چه دلیل مردم او را عتاب میکنند که چرا ظهور نمیکنی؟ اما آنگاه که ظهور کند، میگویند ما به فرمانروایی سزاوارتر از او هستیم! مردم چرا چنین میکنند؟ زیرا هنوز از ظلم خود و پدرانشان توبه نکرده و پشیمان نشده و اعتراف نکردهاند که ما نیاز به امام معصومی داریم که خداوند او را برای ما نصب نموده و عصمت و هدایتگری او را برای ما تضمین کرده باشد، بلکه همچنان قدرت اقامه عدالت و قدرت گسترش قسط و عدل را برای خود میبینند؛ پس چگونه امر امام علیهالسلام را از صمیم قلب و اعماق وجود خود اطاعت خواهند کرد؟١٣
امام صادق علیهالسلام این مطلب را به نیکی بیان کرده است:
«مَا يَكُونُ هَذَا الْأَمْرُ حَتَّى لايَبْقَى صِنْفٌ مِنَ النَّاسِ إِلَّا وَ قَدْ وُلُّوا عَلَى النَّاسِ حَتَّى لايَقُولَ قَائِلٌ إِنَّا لَوْ وُلِّينَا لَعَدَلْنَا ثُمَّ يَقُومُ الْقَائِمُ بِالْحَقِّ وَ الْعَدْلِ»١۴ (این امر محقّق نمیشود، تا اینکه هیچ صنفی از مردم باقی نمانده باشد، جز اینکه سرپرست مردم شده باشد، تا هیچ کس دیگر نگوید اگر ما سرپرست میشدیم، عدالت میورزیدیم. آنگاه قائم به حق و عدالت قیام خواهد کرد).١۵
جهت مشاهده تمامی تولیدات رسانهای مرتبط با کتاب «بشارت از حضرت حجت(عج)»، و دسترسی به مجموع صوتها و فیلمهای بیانات حضرت آیتالله بهجت، که قابلیت دسترسی به آنها از طریق بارکد(QR)، در حاشیه صفحات کتاب فراهم گردیده است، به لینک ذیل مراجعه فرمایید:
ویژهنامه اینترنتی کتاب بشارت از حضرت حجت(عج)