داستانی یادم آمد از مرحوم آیت الله العظمی آقای بهجت رضواناللهعلیه چند مرتبه من این داستان را از ایشان شنیدهام میفرمودند وقتی ما نجف بودیم یک شخصی بود از خانواده قاجار این ساکن نجف بود مجاور بود آنجا قبلا در جوانیش ایشان یک پست دولتی داشتند که در آنجا کنسول ایران بوده در نجف از طرف دولت ایران بعد از اینکه مسئولیتش تمام شد و دیگر مجاور شده بود در نجف ایشان میفرمودند این شخص قد بلندی هم داشت خیلی هم موقّر بود وقتی راه میرفت در کوچه و گاهی هم در سرما میدیدیم اینها ایشان میفرمودند که من حس میکردم که با اینکه قد بلندی دارد و خیلی موقّر و اینها راه میرود کأنه یک سر دیگری دارد که افتاده هست. ایشان میفرمودند کأنّه من اینطور حس میکردم حالا شاید هم این از همان مواردی است که ایشان رؤیت میکردند نمیخواستند بفرمایند یعنی یک حالت خضوع و خشوعی داشت که ما حس میکردیم با اینکه بدنش، قدش قد بلندی داشت سرفراز خیلی گردن کشیدهای هم راه میرفت اما این ظاهرش بود در باطنش یک سر خمیدهای داشت که کأنّه خم راه میرفت همین اندازه ما دانستیم که سابقاً کنسول ایران بوده در اینجا و بعد مجاور شده است گذشت تا موقع وفاتش رسید دو نفر از مراجع را بگمانم یکی مرحوم آقای خوئی و یکی آقای میلانی. آقای میلانی آنوقت که ایشان نقل میکردند در نجف بوده است بعد رفتند کربلا. بعد از کربلا آمدن در مشهد ساکن شدند خود آقای بهجت هم مقداری پیش آقای میلانی درس خوانده بوده اند موقع وفاتش این شخص آقای میلانی و آقای خوئی را دعوت کرد منزلش در کوفه بود در حال احتضارش آقایان بعد نقل کردند گفته بود خدایا تو شاهدی در حال احتضار در حضور دوتا مرجع خدایا تو شاهدی از آن روزی که من به تکلیف رسیدم تا بحال عالماً عامداً هیچ گناهی نکردم اصلاً شنیدن این حرف کمی برای ما سنگین است یک نفر آدم اداری کنسول بوده در اینجا سالها بعد مأموریتش تمام شده یک آدم عادی مثلاً این موقع مرگش وقتی نیست که آدم بخواهد بلوف بزند دیگر لحظات آخر است میخواهد شهادتین را بگوید در حضور دوتا مرجع میگوید خدایا تو شاهدی از روزی که من تکلیف رسیدم تا بحال یک گناه عالماً عامداً انجام ندادهام و ظن قوی بنده این است که مرحوم آیت الله بهجت قبل از تکلیف رسیدنشان هم گناهی مرتکب نشده و بعد از تکلیفش ما حتی چیزی که بتوانیم اثبات کنیم مکروه است از ایشان ندیدهایم خدا میتواند اینطور بندههای داشته باشد دارد ما خبر نداریم چیزی که نداریم نباید انکار کنیم این معنایش این نیست که حالا معصوم شد پانزده تا یا صدتا یا هزارتا آن چهارده معصوم یعنی کسانی که عصمتشان تضمین شده است واجب است که معصوم باشند.