ممکن نیست بدون #اصلاح_نفس کاری [از] پیش برد، [یا] برای جامعه کاری بکنیم، همان رفیق نیمهراه خواهیم بود، خداحافظی میکنیم باهم، در وقت وقتش.
بالأخره، حالا چه کار باید بکنیم؟ همان کاری که گفتیم؛ از اصلاح نمیشود دست برداشت!!
فلهذا [بنابراین این کارها] کارهایی است که خودمان کردیم!! تدبیر نیست، غیر از اینکه نکنیم، فیمابعد(ازین به بعد) نکنیم. بشناسیم خودمان را، بشناسیم! خودمان نگذاریم [عدهای] از داخله ما در بیایند و علیه ما کارهایی بکنند.
خیلی خب، حالا اصلاحِ فعلی ما در چیست؟ همان در برگشت از کارهایی را که ما میدانیم [ غلط است]، در داخل یا در خارج انجام میدهیم؛ با خارجیها ارتباط پیدا میکنیم، ارتباطی که بر لَهِ (به نفع) آنها است، نه ارتباطی که بر لَهِ[و به نفع] ما باشد.
وإلاّ با این «قرآن» واضح، با این اشباه(مشابه) «قرآن » [یعنی] «صحیفه سجادیه » و «نهج البلاغه »، با اینها دیوار اگر مأذون بود (اجازه داشت)، تصدیق میکرد حرف مارا، با ما میشد. [حالا] چطور شده ما اینجا ماندهایم، دست گدایی به یک [عده] وحوش، حیوانات، درندهها، دراز میکنیم؟! میل داریم به ما قرض بدهند.
فلهذا [بنابراین این کارها] کارهایی است که خودمان کردیم!! تدبیر نیست، غیر از اینکه نکنیم، فیمابعد(ازین به بعد) نکنیم. بشناسیم خودمان را، بشناسیم! خودمان نگذاریم [عدهای] از داخله ما در بیایند و علیه ما کارهایی بکنند.