صفحه اصلی

در حال بارگیری...

خاطرات اطرافیان

شبکه‌های اجتماعی

عکس‌نوشت سه‌شنبه ١٩ مهر ماه ١۴٠١

خاطراتی کوتاه از سیره و سبک زندگی آیت‌الله بهجت قدس‌سره
  مادرم که به رحمت خدا رفت، پدرم تنها شد. کاری هم نمی‌توانستم بکنم. چون من ساکن آن شهر نبودم. به آقا ماجرا را گفتم. گفتند: «بروید پیش پدرتان. مشکلی نیست. از همانجا درستان را ادامه دهید. ولو با یک نوار صوتی».   ذکرها فرشته‌اند، ص٨٨ براساس خاطره یکی از شاگردان ...
شبکه‌های اجتماعی

عکس‌نوشت جمعه ١۵ مهر ماه ١۴٠١

خاطراتی کوتاه از سیره و سبک زندگی آیت‌الله بهجت قدس‌سره
  اولین باری که دیدمش، گفت: «بروید متاهل شوید!» گفتم: «می‌خواهم درس بخوانم آقا.» گفت: «مگر شیخ انصاری زن و بچه نداشت؟! بروید با ازدواج، یک هم‌مباحثه‌ای برای خودتان انتخاب کنید.»   به شیوه باران، ص۶٣ ...
شبکه‌های اجتماعی

عکس‌نوشت حرف‌های قبلی عمل شد، که بقیه‌اش را می‌خواهید...؟!

خاطراتی کوتاه از سیره و سبک زندگی آیت‌الله بهجت قدس‌سره
ازش خواسته بودند که باز هم نصیحت‌شان کند. کاغذ کوچکی فرستاد و گفت: «برای آن‌ها که موعظه خواسته‌اند، این را بخوانید.» نوشته بود: «آقا! حرف‌های قبلی عمل شد، که بقیه‌اش را می‌خواهید...؟!» به شیوه باران، ص۲۷ (جلدسوم از مجموعه ۵ جلدی داستان‌هایی کوتاه از سیره و زندگانی حضرت آیت‌الله بهجت قدس سره) ...
شبکه‌های اجتماعی

عکس‌نوشت سه‌شنبه ٢٩ شهریور ماه ١۴٠١

خاطراتی کوتاه از سیره و سبک زندگی آیت‌الله بهجت قدس‌سره
پرسیدم: «سعادت دنیا و آخرت را در چه می‌دانید؟» فرمود: «در اینکه گناه نکنید.» چند دقیقه بعد به امید جواب مفصل‌تری، دوباره سؤالم را تکرار کردم؛ باز فرمود: «که گناه نکنید.» آخرش که داشتم می‌رفتم هم باز پرسیدم؛ گفتم شاید این «که گناه نکنید» از خاطرش رفته باشد. جواب داد: «گناه نکنید»! حرف اول و آخرش همین...
شبکه‌های اجتماعی

عکس‌نوشت سه‌شنبه ٢٢ شهریور ماه ١۴٠١

خاطراتی کوتاه از سیره و سبک زندگی آیت‌الله بهجت قدس‌سره
رفته بودم بگویم: «برای بچه‌ام که سخت مریض است، دعا کنید.» در را باز کرد، چای آورد و نشست به ذکر گفتن. این‌پا و آن‌پا کردم که حرفی بزند یا سؤالی بپرسد؛ خبری نشد. از دلم گذشت که حتماً ذکر او مهم‌تر از حرف من است. من یک آدم درمانده‌ام که مشکلم را به امید کمک آورده‌ام اینجا؛ اما او به ذکر مشغول است. سرش...
شبکه‌های اجتماعی

عکس‌نوشت سه‌شنبه ١۵ شهریور ماه ١۴٠١

خاطراتی کوتاه از سیره و سبک زندگی آیت‌الله بهجت قدس‌سره
▫️ آمده بودند و از او «استاد» می‌خواستند. ▫️ می‌گفتند: «طی این مرحله بی‌همرهیِ خضر نمی‌شود؛ استادی به ما معرفی کنید.» ▫️ گفت: «استاد شما، معلومات شماست. به آنچه یقین دارید، عمل کنید؛ هرجا یقین ندارید، توقف کنید تا برای‌تان روشن شود.» ▫️ بعد هم حدیث رسول الله صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم را گواه آورد که: ...
شبکه‌های اجتماعی

عکس‌نوشت سه‌شنبه ٨ شهریور ماه ١۴٠١

خاطراتی کوتاه از سیره و سبک زندگی آیت‌الله بهجت قدس‌سره
دست‌فروش عرب، با آن هیکل درشت، خوابیده بود وسط مسجد. ما دور تا دور نشسته بودیم، منتظر شروع درس. گفتیم حالا بیدار می‌شود، حالا بیدار می‌شود... ولی بیدار نشد. با ورود آقا، یکی از طلبه‌ها خیز برداشت که برود بیدارش کند؛ آقا آرام گفت: «نه... کاریش نداشته باشید!» بعد گفت: «اَلَسْنٰا نٰآئِمٖینَ؟[آیا ما خوا...
شبکه‌های اجتماعی

عکس‌نوشت مرتکب حقّ‌الناس نشو!

شخصی از حضرت آیت الله العظمی بهجت درخواست دستوری داشت. آقا که همیشه مشغول ذکر بودند، سر بلند کردند و فرمودند: «تا می‌توانید گناه نکنید» سپس سر به زیر انداختند و مجدّداً مشغول ذکر شدند. بعد از چند لحظه سر بلند کردند و فرمودند:  «اگر احیاناً گاهی مرتکب شدید سعی کنید گناهی که در آن حقّ‌الناس است نباشد»...
شبکه‌های اجتماعی

عکس‌نوشت سه‌شنبه ١ شهریور ماه ١۴٠١

خاطراتی کوتاه از سیره و سبک زندگی آیت‌الله بهجت قدس‌سره
آقا! می‌خواهم درس‌های حوزه را شروع کنم؛ یک دعایی بفرمایید. خب حالا می‌خواهی چه کار کنی؟ می‌خواهم صرف‌ونحو بخوانم دیگر! بعدش می‌خواهی چه کار کنی؟ خُب بعدش لمعه و این‌ها. بعد می‌خواهی چه کار کنی؟ خُب آقا، مثل بقیه، مکاسب و رسائل و کفایه را شروع می‌کنم. بعد می‌خواهی چه کار کنی؟ درس خارج بخوانم. بعدش می...

آخرین مطالب

نمایه‌ها

فیلم ها