روز خاکسپاری درست چند دقیقه قبل از اینکه کار تمام شود،
دستبهدست پرچمی آوردند
و گفتند: «پرچم گنبد حضرت عباس علیهالسلام است.»
گذاشتیم روی پیکر و لحد را چیدیم...
یادم افتاد هر وقت کسی میگفت: «دارم میروم کربلا...»،
آقا پولی میداد و سفارش میکرد توی حرم حضرت عباس علیهالسلام از طرفش زیارتی بخوانن...
با امام خمینی(رحمةاللهعلیه) سَر و سِرّی داشتند.
یکبار من هم با امام به خانۀ آقای بهجت رفتم.
وارد که شدیم، آنها نشستند به صحبت.
امام نگاهی به من انداخت. خودم فهمیدم که باید بروم بیرون.
ساعتی توی کوچه قدم زدم تا صحبتشان تمام شود.
اینکه چه میگفتند و از کجا میگفتند را کسی نمیداند.
امام میفرمود:...
توی دانشگاه، اخلاق پزشکی درس میدادم.
سفارش میکردند: «حالا که آنجا هستید، توان علمیتان را بالا ببرید.»
یکبار تصمیم گرفتم برای ترم جدید درس برندارم.
گفتم، استخاره کردند؛ بد آمد.
چند ترم بعد، دوباره خواستم استخاره کنند.
گفتند: «مگر شما برای این کار قبلاً استخاره نگرفتید؟!»
در دانشگاه ماندگار شدم.
ب...
میخواستند یک نفر را اعدام کنند.
خانوادۀ آن بندۀ خدا آمدند و با درماندگی گفتند: «شما یک کاری کنید...»
گفت: «بروید نماز جعفر طیار و دعای زادالمعاد را بخوانید، انشاءالله حکم لغو میشود.»
آمدند و گفتند: «خواندیم، نشد.»
گفت: «از خدا «جدّاً» بخواهید. بروید یک جای خلوت، با تضرع ازش طلب کنید.»
آنها رف...
رفته بودم بگویم: «برای بچهام که سخت مریض است، دعا کنید.»
در را باز کرد، چای آورد و نشست به ذکر گفتن.
اینپا و آنپا کردم که حرفی بزند یا سؤالی بپرسد؛ خبری نشد.
از دلم گذشت که حتماً ذکر او مهمتر از حرف من است.
من یک آدم درماندهام که مشکلم را به امید کمک آوردهام اینجا؛ اما او به ذکر مشغول است...
آمده بودند و از او «استاد» میخواستند.
میگفتند: «طی این مرحله بیهمرهیِ خضر نمیشود؛ استادی به ما معرفی کنید.»
گفت: «استاد شما، معلومات شماست. به آنچه یقین دارید، عمل کنید؛ هرجا یقین ندارید، توقف کنید تا برایتان روشن شود.»
بعد هم حدیث رسول الله صلیاللهعلیهوآله را گواه آورد که: «مَنْ عَمِلَ بِمٰ...
گفته بود: «توی حرم که مشغول نماز و دعا هستم، هر کس میآید کنار سجّادهام، منتظر مینشیند تا سؤالی کند یا حرفی بزند، از همان لحظه او را هم در آن نماز و دعا شریک میکنم.»
به شیوه باران، ص٣٠
...