صفحه اصلی

در حال بارگیری...

ازدواج

«١٨٨٣» اگر خود زن و مرد بخواهند صیغه عقد غیر دائم را بخوانند، بعد از آنکه مدت و مهر را معین کردند، چنانچه زن بگوید: «زَوَّجْتُکَ نَفْسِی فِی الْمُدَّةِ الْمَعْلوُمَةِ عَلَی الْمَهْرِ المَعْلُوم»، و سپس مرد بلافاصله بگوید: «قَبِلْتُ»، صحیح است، و اگر دیگری را وکیل کنند و اول وکیل زن به وکیل مرد بگوید: «مَتَّعْتُ مُوَکِّلَتِی مُوَکلَکَ فِی الْمُدَّةِ الْمَعْلُومَةِ عَلَی الْمَهْرِ الْمَعْلُوم»، پس بلافاصله وکیل مرد بگوید: «قَبِلْتُ لِمُوَکِّلی هکَذَا»، صحیح می‌باشد.

کتاب: توضیح‌المسائل | شناسه: 7182 | پیوند ثابت

«١٨٨۴» بنابر اظهر، ترجمه صیغه عقد به فارسی یا زبان دیگر با وجود قدرت بر عربی کافی است، و احتیاط مستحب عربی بودن صیغه است، و برای کسی که آشنا به معنای عربی صیغه نیست و فقط می‌داند که صیغه عقد، به این لفظ جاری می‌شود، احتیاط مستحب این است که هم صیغه عربی و هم ترجمه‌اش را بخواند، و اکتفا کردن او به عربی خالی از تأمل نیست، و اگر نمی‌توانند صیغه عربی را بخوانند و یا وکیل بگیرند، قطعاً ترجمه کافی است.

«١٨٨۵» کسی که صیغه عقد را می‌خواند، چه برای خود و چه به‌عنوان وکیل، بنابر احتیاط واجب، باید بالغ و عاقل باشد و در هنگام خواندن صیغه قصد ایجاد عقد نکاح داشته باشد، و اگر در حال مستی صیغه را بخوانند، عقد صحیح نیست.

«١٨٨۶» ولیّ یا وکیل زن یا مرد که صیغه عقد را می‌خوانند، باید زن و شوهر را به قصد و لفظ معین کنند و در صورتی که زن یا شوهر به لفظ یا قصد معین نشود، چه از روی غفلت باشد یا با قصد خلاف، عقد باطل است.

«١٨٨٧» حضور دو شاهد عادل، در عقد دائم و غیر دائم لازم نیست، ولی احتیاط مستحب آن است که حضور داشته باشند.

«١٨٨٨» زن و مرد باید به عقد راضی باشند، ولی اگر زنی را برای مردی بدون اجازه آنان عقد کنند و بعداً زن و مرد بگویند به آن عقد راضی هستیم، عقد صحیح است.

«١٨٨٩» اگر زن و مرد یا یکی از آن دو را به ازدواج مجبور نمایند و بعد از خواندن عقد راضی شوند و بگویند به آن عقد راضی هستیم، عقد صحیح است.

«١٨٩٠» پدر و جد پدری می‌توانند برای فرزند نابالغ یا دیوانه خود، که در حال دیوانگی بالغ شده است، در صورتی که مصلحت باشد ازدواج کنند و بعد از آنکه آن طفل بالغ شد یا دیوانه عاقل گردید، نمی‌تواند آن را به‌هم بزند، حتی اگر طفل، پسر باشد بنابر اظهر.

«١٨٩١» دختری که به حد بلوغ رسیده و رشیده است، یعنی مصلحت خود را تشخیص می‌دهد، اگر بخواهد شوهر کند، چنانچه باکره باشد بنابر احتیاط تکلیفاً باید از پدر یا جد پدری خود اجازه بگیرد، ولی در غیر باکره در صورتی که بکارتش به‌سبب شوهر کردن از بین رفته باشد، اجازه پدر و جد پدری لازم نیست.

«١٨٩٢» اگر پدر و جد پدری غایب باشند، به‌طوری‌که نشود از آنان اذن گرفت و ازدواج برای دختر لازم باشد، یا در ازدواج نکردن ضرر یا حرج (یعنی مشقّت شدیدی) باشد، و همچنین اگر پدر یا جد پدری از ازدواج او با کسی که هم‌کفو اوست، با وجود تمام مقدمات و شرایط، ممانعت کنند، و او نیز تمایل به ازدواج دارد و ازدواج هم به مصلحت او باشد، با اجتماع تمام شرایط می‌تواند ازدواج نماید.

کتاب: توضیح‌المسائل | شناسه: 7183 | پیوند ثابت

«١٨٩٣» اگر مرد بعد از عقد بفهمد که زن یکی از این هفت عیب را دارد، می‌تواند عقد را به‌هم بزند: ١ـ دیوانگی؛ ٢ـ بیماری خوره؛ ٣ـ بیماری برص؛ ۴ـ کوری؛  ۵ـ شل بودن، به‌طوری‌که معلوم باشد؛ ۶ـ افضا شده باشد؛ یعنی مجرای بول و حیض یا مجرای حیض و غائط او یکی شده باشد، ولی اگر مجرای حیض و غائط او یکی شده باشد، به‌هم زدن عقد مشکل است و باید احتیاط شود؛ ٧ـ گوشت یا استخوان یا غده‌ای در فرج او باشد، که مانع نزدیکی شود.

«١٨٩۴» اگر زن بعد از عقد بفهمد که شوهر او دیوانه است، یا آلت مردی ندارد، یا عِنّین است و نمی‌تواند نزدیکی نماید، یا بیضه‌های او را کشیده‌اند، می‌تواند عقد را به‌هم بزند.

«١٨٩۵» اگر مرد یا زن، به‌سبب یکی از عیوب که در دو مسئله قبل گفته شد عقد را به‌هم بزند، از هم جدا می‌شوند و طلاق لازم نیست.

«١٨٩۶» اگر به‌علت آنکه مرد عِنّین است و نمی‌تواند نزدیکی کند، زن عقد را به‌هم بزند، شوهر باید نصف مهر را بدهد، ولی اگر به‌علت یکی از عیوب دیگر که گفته شد، مرد یا زن عقد را به‌هم بزند، چنانچه مرد با زن نزدیکی نکرده باشد، چیزی بر او نیست و اگر نزدیکی کرده، باید تمام مهر را بدهد.

کتاب: توضیح‌المسائل | شناسه: 7184 | پیوند ثابت

«١٨٩٧» زنی که عقد دائم شده، نباید بدون اجازه شوهر از خانه بیرون رود، و باید خود را برای هر لذتی که او می‌خواهد تسلیم نماید و بدون عذر شرعی از نزدیکی کردن او جلوگیری نکند، و اگر در این امور از شوهر اطاعت کند، تهیه غذا، لباس، منزل و لوازم دیگری که در کتب فقهی ذکر شده بر شوهر واجب است، و اگر تهیه نکند، چه توانایی داشته باشد، یا نداشته باشد، مدیون زن است.

«١٨٩٨» اگر زن در کارهایی که در مسئله پیش گفته شد اطاعت شوهر را نکند، گناه‌کاراست و حق غذا، لباس، منزل و هم‌خوابی ندارد، ولی مهر او از بین نمی‌رود.

«١٨٩٩» اگر در عقد دائم مهر را معین نکنند، عقد صحیح است و چنانچه مرد با زن نزدیکی کند، باید مهر او را مطابق مهر زنانی که مثل او هستند، بدهد.

«١٩٠٠» اگر هنگام خواندن عقد دائم برای دادن مهر، مدتی معین نکرده باشند، زن می‌تواند قبل از گرفتن مهر از نزدیکی کردن شوهر جلوگیری کند، چه شوهر توانایی دادن مهر را داشته باشد، چه نداشته باشد. ولی اگر قبل از گرفتن مهر به نزدیکی راضی شود و شوهر با او نزدیکی کند، دیگر نمی‌تواند بدون عذر شرعی از نزدیکی شوهر جلوگیری نماید.

«١٩٠١» در صورت فوت زن یا مرد قبل از دخول، بنابر اقوی، مهر نصف می‌شود.

کتاب: توضیح‌المسائل | شناسه: 7185 | پیوند ثابت

«١٩٠٢» صیغه کردن زن، اگرچه برای لذت بردن نیز نباشد، صحیح است.

«١٩٠٣» زنی که صیغه می‌شود اگر در عقد شرط کند که شوهر با او نزدیکی نکند، عقد و شرط او صحیح است و شوهر فقط می‌تواند، لذت‌های دیگر از او ببرد، ولی اگر بعداً به نزدیکی راضی شود، شوهر می‌تواند با او نزدیکی نماید.

«١٩٠۴» مرد می‌تواند زنی را که صیغه او بوده و هنوز عدّه‌اش تمام نشده، بعد از تمام شدن مدّت ازدواج یا بخشیدن آن مدت، به عقد دائم خود درآورد.

کتاب: توضیح‌المسائل | شناسه: 7186 | پیوند ثابت

«١٩٠۵» ازدواج با زن‌هایی که به انسان مَحرَم هستند مثل مادر و خواهر و مادر زن حرام است.

«١٩٠۶» اگر کسی زنی را برای خود عقد نماید، اگرچه با او نزدیکی نکند، مادر و مادرِ مادر آن زن و مادر پدر او، هرچه بالا روند به آن مرد مَحرَم می‌شوند.

«١٩٠٧» اگر زنی را عقد کند و با او نزدیکی نماید، دختر و نوه دختری و پسری آن زن هرچه پایین آیند، چه در وقت عقد باشند، یا بعداً به دنیا بیایند، به آن مرد مَحرم می‌شوند.

«١٩٠٨» اگر با زنی که برای خود عقد کرده، نزدیکی هم نکرده باشد، تا وقتی که آن زن در عقد اوست نمی‌تواند با دختر او ازدواج کند.

«١٩٠٩» عمه و خاله پدر، عمه و خاله پدرِ پدر، عمه و خاله مادر، و عمه و خاله مادرِ مادر هرچه بالا روند، به انسان محرم هستند.

«١٩١٠» پدر و جدّ مرد، هرچه بالا روند، و پسر و نوه پسری و دختری او هرچه پایین آیند، چه در موقع عقد باشند، یا بعداً به دنیا بیایند، به زن او محرم هستند.

«١٩١١» اگر زنی را برای خود عقد کند، دائم باشد، یا غیر دائم، تا وقتی که آن زن در عقد اوست، نمی‌تواند با خواهر آن زن، ازدواج نماید.

«١٩١٢» انسان نمی‌تواند بدون اجازه زن خود، با خواهرزاده و برادرزاده او ازدواج کند، ولی اگر بدون اجازه زنش آنان را عقد نماید و بعداً زن بگوید به آن عقد راضی هستم، بنابر اقرب اشکال ندارد.

«١٩١٣» اگر انسان قبل از آنکه دختر عمه یا دختر خاله خود را بگیرد، نعوذباللّه، با مادر آنان زنا کند، بنابر احوط، دیگر نمی‌تواند با آنان ازدواج نماید.

«١٩١۴» اگر با دختر عمه یا دختر خاله خود ازدواج نماید و پیش از آنکه با آنان نزدیکی کند، با مادرشان زنا نماید، عقد آنان اشکال ندارد.

«١٩١۵» اگر با زنی غیر از عمه و خاله خود زنا کند، بنابر اظهر، می‌تواند با دختر او ازدواج نماید، ولی احتیاط در عدم ازدواج است، ولی اگر زنی را عقد نماید و با او نزدیکی کند بعد با مادر او زنا کند، آن زن بر او حرام نمی‌شود، و همچنین است اگر پیش از آنکه با او نزدیکی کند با مادر او زنا نماید.

«١٩١۶» زن مسلمان، نمی‌تواند با مرد غیر مسلمان ازدواج نماید و مرد مسلمان هم نمی‌تواند با زنان کافری که اهل کتاب نیستند، ازدواج کند، ولی با زنانی که یهودی و یا نصرانی باشند، موقتاً به‌صورت صیغه می‌تواند ازدواج نماید.

«١٩١٧» اگر با زنی که در عدّه طلاق رجعی است زنا کند، آن زن بر او حرام می‌شود، و اگر با زنی که در عدّه طلاق بائن، یا عدّه وفات است زنا کند، بعداً می‌تواند او را عقد نماید.

«١٩١٨» اگر با زن بی‌شوهری که در عدّه نیست زنا کند، بنابر اظهر مکروه است که بعداً آن زن را برای خود عقد نماید، بلکه احتیاط مستحب آن است که با او ازدواج ننماید، مگر اینکه زن از کار خود توبه نموده باشد.

«١٩١٩» اگر زنی را که در عدّه دیگری است برای خود عقد کند، چنانچه مرد و زن، یا یکی از آنان بدانند که عدّه زن تمام نشده و بدانند عقد کردن زن در عدّه حرام است، آن زن بر او حرام می‌شود، اگرچه مرد بعد از عقد با آن زن نزدیکی نکرده باشد.

«١٩٢٠» اگر زنی را برای خود عقد کند و بعد معلوم شود که در عدّه بوده، چنانچه هیچ کدام نمی‌دانسته‌اند که زن در عدّه است و یا اینکه نمی‌دانسته‌اند که عقد کردن زن در عدّه حرام است، در صورتی که مرد با او در زمان عدّه نزدیکی کرده باشد، آن زن بر او حرام می‌شود و اگر نزدیکی کردن بعد از زمان عدّه بوده، عقد باطل است، ولی زن بر او حرام نمی‌شود، بلکه می‌تواند بعداً زن را عقد نماید.

«١٩٢١» اگر انسان بداند زنی شوهر دارد و با او ازدواج کند، باید از او جدا شود و بعداً هم نمی‌تواند او را برای خود عقد کند، مگر اینکه نداند زن شوهر دارد و با او هم نزدیکی نکرده باشد، که در این صورت فقط عقد باطل است، ولی بعد از طلاق او و تمام شدن ایام عدّه، ازدواج با آن زن، بنابر اظهر مانعی ندارد.

«١٩٢٢» اگر زن شوهردار ـ نَعوذُبِاللّه ـ زنا کند، بر شوهر خود حرام نمی‌شود و چنانچه توبه نکند و بر عمل خود باقی باشد، بهتر است که شوهر، او را طلاق دهد، ولی باید مهرش را بدهد.

«١٩٢٣» مادر، خواهر و دختر کسی که لواط داده، بر لواط‌کننده حرام است، اگرچه لواط‌کننده و لواط‌دهنده بالغ نباشند، ولی اگر گمان کند که دخول شده، یا شک کند که دخول شده یا نه، بر او حرام نمی‌شوند.

«١٩٢۴» اگر با مادر یا خواهر یا دختر کسی ازدواج نماید و بعد از ازدواج، با آن شخص لواط کند، بنابر اظهر آنان بر او حرام نمی‌شوند، گرچه احوط باطل کردن عقد است به‌سبب طلاق.

«١٩٢۵» اگر کسی در حال احرام، که یکی از اعمال حج است، با زنی ازدواج نماید عقد او باطل است، و چنانچه می‌دانسته که در حال احرام زن گرفتن بر او حرام است، دیگر نمی‌تواند آن زن را عقد کند.

«١٩٢۶» اگر زنی که در حال احرام است، با مردی که در حال احرام نیست، ازدواج کند، عقد او باطل است، و اگر زن می‌دانسته که ازدواج کردن در حال احرام، حرام است، احتیاط واجب آن است، که بعداً با آن مرد ازدواج نکند.

«١٩٢٧» اگر مرد طواف نساء را، که یکی از اعمال حج است، به‌جا نیاورد، زنش که به‌واسطه مُحْرِم شدن بر او حرام شده بود، حلال نمی‌شود، و نیز اگر زن طواف نساء نکند، شوهرش بر او حلال نمی‌شود، ولی اگر بعداً طواف نساء را انجام دهند به یکدیگر حلال می‌شوند.

«١٩٢٨» اگر کسی دختر نابالغی را برای خود عقد کند و پیش از آنکه نُه سال دختر تمام شود، با او نزدیکی و دخول کند، چنانچه او را افضا نماید بنابر احتیاط واجب، دیگر هیچ وقت نباید با او نزدیکی کند. ولی از زوجّیت او بدون طلاق بیرون نمی‌رود، در هر صورت تا وقتی هر دو زنده هستند نفقه زن بر مرد است و غیر از مهر، دیه هم بر مرد واجب می‌شود، و چنانچه افضا نکرده باشد، هر چند مرتکب حرام شده، ولی بنابر اظهر آن زن بر او حرام نمی‌شود.

«١٩٢٩» زنی را که سه مرتبه طلاق داده‌اند بر شوهرش حرام می‌شود، ولی اگر با شرایطی که در کتاب طلاق گفته می‌شود با مرد دیگری ازدواج کند، آنگاه آن مرد او را طلاق دهد، شوهر اول می‌تواند دوباره او را برای خود عقد نماید.

«١٩٣٠» ازدواج دائم با زن پنجم برای کسی که چهار زن دائم دارد جایز نیست، مگر آنکه بعضی از آنها را طلاق دهد، که اگر طلاق رجعی است باید عدّه به سرآید و اگر طلاق بائن است سرآمدن عدّه لازم نیست، اگرچه در زمان عدّه مکروه است و بلکه خلاف احتیاط است.

کتاب: توضیح‌المسائل | شناسه: 7187 | پیوند ثابت

آخرین مطالب

نمایه‌ها

فیلم ها