«ناطق» که فصل انسان از سایر حیوانات است، به معنای زبانفهم است، نه نطق به معنای لقلقه زبان، زیرا طوطی هم لقلقه زبان دارد. و زبانفهم، یعنی فهم تصدیقی و تصوری طرف مقابل. هرکس هم که نمیفهمد از کسانی که میفهمند باید یاد بگیرد. اگر این حد و تعریف یعنی زبانفهمی و درک و شعور در ما وجود داشته باشد، دیگر با هم جنگ نمیکنیم. بنابراین، در درگیریها قطعاً یک طرف جنگ از حد انسانیت پایینتر آمده است. خدا رحمت کند آن کس را که گفته است: انسان «نوع» است، ولی در واقع شاید هر فردی از انسان یک نوع باشد، زیرا در ماهیت هر کدام از افراد انسان چیزی است که در ماهیت دیگری نیست. ما تباینهایی را در افراد میبینیم که گویا ذاتی آنهاست، آیا این تباینها با جهت اشتراک آنها در ماهیت سازگار است؟!