استاد ما (شیخ محمدحسین غروی اصفهانی) مال و ثروت پدر خود [که از تجار و صاحب کمپانی بود] را به علم و اهل علم داد. با آنهمه مقامات علمی، مرجع نشد تا اینکه وفات کرد! درحالیکه در شدت احتیاج و سر تا پا قرض بود! یکی از شاگردانش صدوپنجاه روپیه از ایشان طلبکار بود و شاید دوستانش دلشان به حال ایشان میسوخت. با آنهمه ریاضات و زهد و مقامات علمیه، از یکی از شاگردانش شنیدم که در راه منزل فرموده بود: امیدوارم سر سالم به گور ببرم!
این کلام ایشان هیچ مناسب نیست با خیالاتی که درباره ایشان میکردند که طالب ریاست است. روزی که دندانش را کشیده بود و خون زیاد از آن میآمد، بنده از خودش شنیدم که فرمود: ایکاش دندان طمع از دنیا را کشیده باشم!