مقید بودم که برای هر سفری از ایشان باید اجازه بگیرم. بیست وپنج سال به همین شکل، اجازه گرفتم و رفتم. اغلب سفرهای تبلیغی بود. یک بار آمدم و گفتم: «حاج آقا! مردم می گویند بیایید اینجا زندگی کنید، اینجا نیاز است. به نظر شما چه کنم؟». آقا گفتند: «نه! همین محرم و صفر بس است». (براساس خاطره یکی از شاگردان)