خلیفه ثانی در برابر حجرالاسود میایستد و میگوید: «وَاللهِ یا حَجَرُ، إِنا لَنَعْلَمُ أَنک حَجَرٌ لا تَضُر وَ لا تَنْفَعُ إِلا أَنا رَأَینا رَسُولَ اللهِ ـ صلی الله علیه وآله و سلم ـ یحِبک فَنَحْنُ نُحِبک؛ ای سنگ، به خدا سوگند ما میدانیم که تو سنگی و هیچ سود و زیان نمیرسانی، جز اینکه دیدهایم پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم تو را میبوسد، لذا ما نیز تو را میبوسیم».١
چطور در اینجا از آن حضرت صلیاللهعلیهوآلهوسلم متابعت کردی و در آنجا که فرمود: «إِیتُونِی بِدَواةٍ وَ کتِفٍ، أَکتُبْ لَکمْ کتاباً لَنْ تَضِلوا بَعْدَهُ أَبَداً؛ دوات و استخوان شانهای برای من بیاورید، تا چیزی در آن بنویسم که هرگز بعد از من گمراه نشوید».٢
لابد آنجا قطع داشتی که ـ نعوذبالله ـ هذیان است!