بهاییها نوشتهاند: وقتی میخواستیم شخصی را بهایی کنیم، اول با شایعهپراکنی او را به دخول در فرقه بهائیت متهم میکردیم، هر چه طرف این اتهام را از خود دفع و انکار مینمود، باز دسته دیگر را علیه او تقویت مینمودیم که شایعه میکردند که فلانی بهایی است. تا اینکه سرانجام او را در جای خلوتی میدیدیم و به او میگفتیم: ما حامی و مدافع تو هستیم!
با این دنیاطلبی ما و با وجود این همه شیاطین که دروغ را راست جلوه میدهند، و مطالب هیچ اندر هیچ را این گونه تبلیغ و ترویج میکنند، آیا غیر از خدا کسی میتواند انسان را حفظ کند؟!
اگر کسی قطع پیدا کرد که دخولش در فرقههای ضاله برای دنیایش بهتر است، باز هم باید کنارهگیری کند، و به نان خشک، بلکه زندگی در غارها و خوردن گیاهان قناعت کند، و در زمره آنها داخل نشود و خیال نکند که دنیا برای او همیشه خواهد ماند. چه بلاها و عذابهایی که بر سر رجال بزرگ دین و علم در صدر اسلام و اوایل ارتحال حضرت رسول صلیاللهعلیهوآلهوسلم وارد شد، ولی آنها بهخاطر دنیا و با تهدید و تطمیع، و یا زر و زور، دست از دین و حمایت از اولیای دین برنداشتند.