در «ذِکرُ اللهِ» و یاد خدا، اهلش میدانند که چه اتفاقی میافتد. همین قدر خودش، خودش میشود، «وز یاد او چنان شدم که او شدم» چنانکه خداوند سبحان میفرماید: «کل شَیءٍ هَالِک إِلا وَجْهَهُ؛ هر چیز جز روی [یعنی: ذات و یا اسما و صفات] او نابود است»١ و نیز میفرماید: «فَلاَ تَعْلَمُ نَفْسٌ مآ أُخْفِی لَهُم مِن قُرةِ أَعْینٍ... هیچکس نمیداند که چه چشمروشنیهایی برای آنها مخفی شده است».٢
و آیه شریفه «أَلاَ بِذِکرِ اللهِ تَطْمَئن الْقُلُوبُ؛ هان! تنها با یاد خدا دلها آرام میگیرند».٣ بهحسب حصرِ مستفاد از تقدیمماحَقهُالتأخیرُ (آنچه حقش تأخیرست)، سبب اطمینان و آرامش دلها را منحصراً ذکرُالله میداند، و از میان اسمها هم خصوص «الله» ذکر شده است. عجب آیهای است که جامعیت و مانعیت دارد!
بنابراین، آیا ما که آرامش نداریم، میتوانیم بگوییم ذاکریم؟! آیا میشود تمام بزرگان و علما در دعوی اینگونه مطالب اشتباه کرده باشند؟! آیا در امور تکوینیه این همه اشتباه از عقلا ممکن است؟! آیا ممکن است عاقلی به جای حمام، لباسهای خود را در مسجد بیرون بیاورد؟ و یا در حمام، به جای مسجد به نماز بایستد؟! و به ماست بگوید چه فسنجان خوبی؟! یا به فسنجان بگوید چه ماست شیرینی؟! آیا ممکن است چنین اشتباهاتی در امور تکوینیه از عقلا صادر شود؟ اگر ممکن نیست، پس مشاهدات و حالاتی که آنها از مراتب شهود و معرفت ادعا میکنند نیز خطا و اشتباه نیست، بلکه واقعیت دارد، و ما که از حالات و مشاهدات آنها محرومیم نباید منکر آنها باشیم.