یکی از کسانی که ما در زمان خود درک کردهایم، مرحوم آقا شیخ محمدحسین کاظمینی،١ صاحب شرح شرایع و مرجع عربها بود که به اهل علم، ورقِ (کوپن) نان میداد. آقای شیخ مهدی خالصی٢ رحمهالله که از فضلای کاظمین بود گفت: آقا شیخ محمدحسین کاظمینی رحمهالله روزی یک ورق به ما میداد که فقط برای نان ما کافی بود، و ما دو نفر عائله بودیم با مادرم، با خود گفتم: نزد آقای شیخ محمدحسین کاظمینی رحمهالله بروم تا آن را بیشتر کنند. به خانه ایشان رفتم و دیدم علویه (همسر ایشان) کتاب جواهر را میخواند و ایشان مینویسند. دستور دادند علویه داخل اندرون شوند. عرض کردم: آقا، یک ورق کافی نیست، دستور بدهید دو برابر شود، تا با آن مقداری هندوانه هم بخریم. ایشان ما را امر به صبر و زهد و قناعت کردند، بعد حال خودشان را نقل کردند و گفتند: ما در ایام تحصیل در نجف اشرف چه سختیهایی را میکشیدیم، بهحدی که زمانی در حجرات بالای مدرسه مرتضویه٣ بودیم، چهل روز بر ما گذشت که هیچ خوراکی نداشتیم، و ما در این مدت هستههای خرما را میخیساندیم و میخوردیم! آیا ما میتوانیم بیست روز بدون نان زندگی کنیم؟! ده روز چطور؟! سرانجام گویا مرحوم کاظمینی قبول کرده بودند و به مرحوم خالصی حواله داده بودند.