بسمه تعالی
عمل به دستورات دینی در عرصه زندگی، همیشه با مشکلات و موانعی روبهروست و چهبسا همین سختیها انسان را از میدان بهدر میکند. خواهشهای نفس، وسوسههای شیطان، لذت گناه، برخورد با انسانهای بیایمان و یا مدعیان بیعمل، همه و همه از عواملی است که ایمان را سست میکند. در این میان عالمان دین همواره چراغ راه مؤمنان و جویندگان راه حق بودهاند. سیره عملی ایشان همیشه الهامبخش ایمان بوده و ارشاداتشان خیل کثیری را از لغزش در دام شیاطین انس و جن ایمن میداشته است. بررسی خاطرات اطرافیان و گذر در میان گفتهها، دیدهها و شنیدهها دربارۀ ایشان، میتواند ما را با زوایای پنهان و نادیده زندگی این عالمان و عارفان راه حق آشنا کند و برگی از دفتر زندگی پر فراز و نشیبشان را در برابر دیدگان ما بگشاید.
دفتر تنظیم و نشر آثار آیتاللهالعظمی بهجت قدسسره در همین راستا بر آن شد مجموعهای از خاطرات درباره سیره و سبک زندگی آن عبد محبوب را گردآوری و سپس در قالب داستانکوتاه منتشر نماید. این مجموعه از راه مصاحبه با نزدیکان، آشنایان و بهویژه شاگردان ایشان جمعآوری شده و در سه جلد و با نامهای «این بهشت، آن بهشت»، «در خانه اگر کس است» و «بهشیوه باران» به چاپ رسیده و مشتمل بر ١۶٠ داستان کوتاه است.
در بازنویسی خاطرات از زبانی ساده، روان و صمیمی بهره گرفته شده و سیر داستانی کتاب به واقعیبودن آن لطمه نزده است. نیز سعی شده است فضایی که گوینده خاطرات در آن بهسر میبرد، تا حد امکان انعکاس داده شود.
در انتخاب خاطرهها تلاش شده مواردی که حاوی نکات اخلاقی همچون تقوا، زهد، سادهزیستی، مهربانی و ... است، گزینش شود. اما در این میان برخی از ویژگیها نمود بیشتری دارند. به عنوان مثال یکی از نکات بارزی که در بسیاری از خاطرات بهچشم میخورد، توجه ویژه مرحوم آیتالله بهجت به افرادی است که بهنوعی با ایشان مرتبط بودهاند. این توجه محدود به بستگان و شاگردان ایشان نبود و شامل حال افرادی که در نمازشان شرکت میکردند و یا از ایشان طلب دعا داشتند نیز میشد. در یک از همین خاطرات آمده است:
وقتی ازش میخواستیم برای یکی دعا کند، دیگر به این راحتیها یادش نمیرفت.
تا مدتها بعدش میپرسید: «آن بندۀ خدا چی شد؟»
روز آخری هم که دیدمش، گفت: «مریض شما حالشان بهتر شد؟»
گفتم: «بله، فعلاً مرخص شده و توی خانه است.»
گفت: «مراقب باشید بیماریاش برنگردد؛ برای شفای کامل صدقه بدهید؛ به افراد زیادی صدقه بدهید، حتی اگر مقدارش کم باشد...»
زهد و سادهزیستی، بُعد دیگری از حیات طیبه ایشان بود که شمّههایی از آن در این کتاب به تصویر کشیده شده است. زندگی آیتاللهالعظمی بهجت قدسسره بهقدری ساده و عادی بود که اگر کسی برای اولینبار با او روبهرو میشد، او را نمیشناخت. و تا خضوع و خشوعش در محراب مسجد را با چشم نمیدید، گمان این را هم نمیبرد که پیرمردی با لباسهایی ساده و بدون محافظ و همراه، همان مرجع بزرگ و عارفی است که مردم دربارهاش داستانها گفتهاند. در کتاب «این بهشت، آن بهشت» میخوانیم:
سفرۀ ناهار را میانداختیم که صدای زنگ خانه بلند شد.
تا خواستم بروم سمت در، آقا از اتاق بیرون آمدند؛
و گفتند: «من در را باز میکنم.»
به دقیقه نرسیده، برگشتند.
پرسیدم: «که بود؟»
آقا جواب دادند: «با خودش کار داشت!»
با تعجب پرسیدم: «یعنی چی با خودش کار داشت؟»
آقا خندهشان گرفت.
با همان لبخند جواب دادند: «با خود آقا کار داشت! هر چه گفتم بفرمایید، گفت: نه، من با خود آقا کار دارم! آخرش هم خداحافظی کرد و رفت.»
نگاهم به لباسهای سادۀ آقا افتاد.
توی دلم گفتم: «من هم جای او بودم، نمیشناختم.»
یکی دیگر از ویژگیهایی که آیتالله بهجت قدسسره را از دیگران متمایز میساخت، عشق به زیارت امامان و امامزادگان بود. ایشان در نجف هر روز ساعاتی را به زیارت حضرت امیر علیهالسلام اختصاص میدادند و هر هفته به قصد زیارت امام حسین و حضرت ابالفضل علیهماالسلام به کربلا میرفتند. در قم و مشهد نیز هر روز به حرم میرفتند و زیارت مفصل، جزئی از برنامه روزانهشان بود. در این مجموعه خاطرات بسیار جذاب و درسآموزی از زیارتهای آن مرد الهی به ثبت رسیده است. در کتاب «بهشیوۀ باران» آمده است:
سوز سرما، دانههای ریز برف را با خودش اینطرف و آنطرف میبرد.
روی سنگفرشهای صحن، لایۀ نازک یخ نشسته بود.
خواستیم برویم حرم.
گفتند: «حرم را بستهاند و فقط صحن باز است.»
آقا که شنید، گفت: «حرم را بستهاند؛ درِ عبادت را که نبستهاند!»
همانجا در ایوان صحن، توی سرما نشست.
دعا و نمازش در حرم دو ساعت طول میکشید.
همان دو ساعت را توی سرما نشست.
موضوع دیگری که بخشی از خاطرات را به خود اختصاص داده است، توجه به امام عصر عجلاللهتعالیفرجهالشریف است. ایشان درمان بسیاری از دردهای معنوی را توجه به حضور امام زمان میدانستند و معتقد بودند کسی که خود را در محضر امام معصوم ببیند، تن به گناه نمیدهد. بارها میفرمودند که امام «عَيْنُ اللَّهِ النَّاظِرَةُ؛ چشم بینای خداوند» است.
موضوعات متنوع دیگری همچون پرهیز از گناه، شهرتگریزی، تواضع و فروتنی و ... نیز در این مجموعه آمده که هر کدام پرتویی از زندگی این مرد الهی را بر ما میتاباند.
شایان ذکر است که خاطراتی که در این کتاب به رشته تحریر درآمده، تنها روایتگر صفحاتی از زندگی آن مرد بزرگ است که در مواجهۀ برخی از شاگردان و نزدیکان با ایشان انعکاس یافته است. ازاینرو ارائهگر تصویر کامل از جنبههای گوناگون زندگی این فقیه عامل و عارف واصل نیست و خواننده را از مراجعه به سایر آثار ایشان بینیاز نمیکند.