ایکاش میفهمیدیم که چاره کار ما در یک چیز منحصر است، و آن این است که تکلیف الهی را تشخیص بدهیم و بدانیم که چهکار را باید بکنیم و چهکار را نباید بکنیم. اگر دانستیم، اَلْحَمْدُ للّه؛ و اگر ندانستیم، باید بدانیم که انسانی که نمیداند چه کند و چه نکند، باید احتیاط کند. و در این صورت ـ یعنی در صورت ندانستن تکلیف واقعی ـ اگر ندانیم چه کنیم، از ما پذیرفته نمیشود و ما در نزد خدا معذور نیستیم. آیا اگر عینک نداشتیم، نباید برای راه رفتن عصای احتیاط به دست بگیریم؟! آیا ندانستن تکلیف، عذر میشود که با دست نگرفتن عصای احتیاط، خود را در چاه عمیق بیندازیم؟! بنابراین با تمکن از احتیاط، کار ما مشکل نیست؛ و در این صورت اگر احتیاط را ترک کنیم، معذور نیستیم.