خداوند توفیق بدهد به اینکه هرچه ما میدانیم، عمل بکنیم. اگر عمل کردیم به آنچه که میدانیم و زیر پا نگذاشتیم و چشممان را نپوشاندیم [کار درست میشود؛ ولی] اگر چشم را پوشاندیم و [مثلاً] همین حالا دست روی چشم میگذاریم و قسم میخوریم که من الآن روز را نمیبینم! راست هم میگوید، دروغ نمیگوید؛ تا [وقتی] دستش را روی چشمش گذاشته، نمیبیند دیگر! نمیبیند که روز است یا شب است؟! هیچ. [روایت دارد] «مَنْ عَمِلَ بِمَا عَلِمَ أَوْرَثَهُ اللَّهُ عِلْمَ مَا لَمْ يَعْلَمْ»۱ [هر کسی به معلوماتش عمل کند] خداوند مجهولاتش را [تبدیل به] معلومات میکند؛ به همان دلیلی که همین معلوماتی [که الان دارد]، در زمان صَباوت و طفولیت نداشت؛ همینها را هم خداوند شیئاً فشیئاً۲ به او یاد داده است.
تابهحال کسی هست که بگوید من تابهحال زیر وعظ هیچ واعظی نرفتهام [و ننشستهام]؟ از هیچ ناصحی چیزی نشنیدهام؟ دروغ میگوید؛ دروغ است این مطلب. خوب [حالا که] شنیدی، عمل کردی یا نکردی؟ اگر عمل کرده بودی، حالا روشن بودی.
فقهراً۳ اگر کسی معلوماتش را زیر پای خودش نگذاشت [و عمل کرد]، [به او] بگو دیگر برو و راحت باش و خاطرت جمع باشد؛ سر وقتش به آنچه که محتاجی، عالم میشوی. بلکه از این بالاتر هم در روایت هست: «مَنْ عَمِلَ بِمَا عَلِمَ كُفِيَ مَا لَمْ يَعْلَمْ».۴ دیگر به او میگویند موقوف؛ [یعنی] ای کسی که عمل میکنی به معلومات، موقوف؛ در فکر چیز دیگر نباش؛ [بقیه امور] با آنهاست. همانهایی که همینمقدار را به شما اعلام کردهاند، زیادی بر این مقدار را هم [خود] آنها اعلام میکنند. تو دیگر در فکر نباش؛ یعنی غصهاش را نخور، میدانند. اگر بخواهی یک کتاب را برداری و نگاه کنی و پیدا کنی، همین هم از هدایتهای خداست.
تابهحال کسی هست که بگوید من تابهحال زیر وعظ هیچ واعظی نرفتهام [و ننشستهام]؟ از هیچ ناصحی چیزی نشنیدهام؟ دروغ میگوید؛ دروغ است این مطلب. خوب [حالا که] شنیدی، عمل کردی یا نکردی؟ اگر عمل کرده بودی، حالا روشن بودی؛ چرا؟ به جهت اینکه خودشان با همان عمل [کردن شما]، مجهولات را بر شما اعلام میکنند [و شما را آگاه میکنند]؛ باید خاطرتان جمع باشد. اما اگر عمل نکردی و میخواهی همیشه [فقط] بشنوی و بشنوی و بشنوی، [پس] کی عمل میکنی؟ بعد از اینکه پرده برداشته شد [و مرُدی]، آنوقت میخواهی عمل بکنی؟! بنابراین باید بدانیم اگر نصایح را زیر پا گذاشتیم، نصیحت حالا و موعظۀ حالا را هم زیر پا میگذاریم؛ و اگر زیر پا گذاشتیم، خاطرجمع باشیم که خبری نیست؛ چرا؟ چون برای بازی که یاد نمیدهند!! برای اینکه بنویسی و بگذاری کنار، یاد نمیدهند؛ مثل اینکه نسخه از طبیب گرفتیم، گذاشتیم توی [جیب] بغل؛ دیگر کار نداریم [به عمل به آن نسخه]. [آیا فقط] برای اینکه نسخۀ طبیب در [جیب] بغل ما باشد، رفتیم خرج کردیم و پول دادیم و نسخه گرفتیم؟! نه، باید عمل کنی. اگر عمل کردیم، دیگر روشن هستیم. این نصایح و مواعظ که [گفته] شده، اگر عمل شده بود، الآن روشن بودیم.