چه باید بکنیم در ابتلائات داخلیه و خارجیه؟ چه باید بکنیم؟ چه کار کردیم که به این چیزها مبتلا میشویم؟ فکر این را باید بکنیم؛ آخر ما... . چه کار کردیم که بیسرپرست ماندیم؟
ما اگر خودمان به راه بودیم [و] در راه میرفتیم، چه کسی امیرالمؤمنین علیهالسلام را میکشت؟! چه کسی حسینبنعلی علیهالسلام را میکشت؟!
ما خودمان حاضر نیستیم خودمان را اصلاح بکنیم. اگر خودمان را اصلاح بکنیم، به تدریج همه بشر، اصلاح میشوند.
شما در فکر این باشید که خودتان را اصلاح بکنید؛ مابین خودتان و خدایتان عایقی و مانعی پیدا نشود.
تا خودمان را اصلاح نکنیم و با خدا ارتباط نداشته باشیم [و] با نمایندگان خدا۱ ارتباط نداشته باشیم، کارمان درست نمیشود؛ امروز تا فردا، تا پسفردا، اینکه کار نشد.
در خلوتمان با خدا، تضرعاتمان، توبهمان، نمازهایمان، عباداتمان، مخصوصاً دعای شریف «عَظُمَ الْبَلَاءُ وَ بَرِحَ الْخَفَاء»۲ را بخوانیم؛ از خدا بخواهیم برساند صاحب کار را؛ با او باشیم. حالا اگر رساند که رساند، اگر نرساند، دور نرویم از کنار او، از رضای او دور نرویم. او میبیند، او میداند. حرفهایی که ما به همدیگر میزنیم، او «عَینُالله النّاظِرَة وَ اُذُنُه الواعِیَة»۳ [است] و جلوتر از ما میشنود حرف ما را. بلکه خودمان که حرف میزنیم، این صدا از لب میآید به [طرف] گوش فاصلهای دارد، او جلوتر از این فاصله، حرف خودمان را میشنود؛ از خودمان، کلام خودمان را. آنوقت [آیا] ما میتوانیم کاری بکنیم که او نفهمد؟! میتوانیم کاری بکنیم که او نداند؟!