روایات درباره خلقت عقل زیاد است، لیکن در یک روایت تتمهای را دیدهام که در روایات دیگر این زیاده نیست و الآن نمیدانم در کدام کتاب دیدهام. در روایات خلقت عقل، این مقدار در خیلی جاها آمده است که: «خَلَقَ اللهُ الْعَقْلَ فَقالَ لَهُ: أَقْبِلْ فَأَقْبَلَ، قالَ لَهُ أَدْبِرْ فَأَدْبَرَ. ثُم قالَ: ما خَلَقْتُ خَلْقاً أَحَب إِلَیّ مِنْک. بِک أُثِیبُ وَ بِک أُعاقِبُ؛ خداوند عقل را آفرید و به او فرمود که رو کن و عقل روی کرد و فرمود که پشت کن و عقل پشت کرد، سپس فرمود: آفریدهای محبوبتر از تو نیافریدهام. با تو ثواب و عقاب میکنم».١
ولی به این صورت، در همه جا نیست که:
«خَلَقَ الله الْعَقْلَ فَقالَ لَهُ أَقْبِلْ فَأَقْبَلَ، فَقالَ لَهُ: مَنْ أَنَا وَ مَنْ أَنْتَ؟ قالَ: أَنَا أَنَا، وَ أَنْتَ أَنْتَ: ثُم قالَ لَهُ: أَدْبِرْ فَأَدْبَرَ فَقالَ لَهُ: مَنْ أَنَا وَ مَنْ أَنْتَ؟ قالَ: أَنْتَ الربُ الْجَلیلُ وَ أَنَا الْعَبْدُ الذلِیلُ؛ خداوند عقل را آفرید و به او فرمود: رو کن، رو کرد، پس از او پرسید: من کیستم و تو کیستی؟ گفت: من منم، و تو تویی. سپس به او فرمود: پشت کن، پشت کرد. پس از او پرسید: من کیستم و تو کیستی؟ گفت: تو پروردگار بزرگ، و من بنده ذلیل هستم».
گویا در اقبال، مابالذات و مابالغیر تشخیص داده نمیشد، مانند آیینه که در او نقش قرار گیرد. هر چیزی در آینه نقش ببندد، هرچه صاحب نقش دارد، آن نقش و عکس نیز دارد؛ لذا میگوید: «أَنْتَ أَنْتَ، وَ أَنا أَنَا». ولی در ادبار که متوجه میشود آنچه دارد بالذات نیست و بالغیر است، در این صورت که تدلی و وابستگی خود را مییابد اعتراف میکند و جواب میدهد: «أَنتَ الرب الْجَلِیلُ، وَ أَنَا العَبْدُ الذلِیل».
اگر «أَقْبِل» و «أَدْبِر» این تتمه را نداشته باشد، فایده مهمی ندارد، و فایده مهم این است که این دو جواب را در اقبال و ادبار داشته باشد؛ هرچند بدون این تتمه هم اقبالش اثابه میآورد و ادبارش عقاب.