سؤال: شخصی محل جزیره خضرا را که در آن با حضرت حجت عجلاللهتعالیفرجهالشریف ملاقات شده،۱ با جزیره مثلث برمودا تطبیق کرده و حدود آن را بیان نموده، آیا این ادعا درست است؟...
فاطمه زهرا علیهاالسلام با همان وصیتی که کرد شبانه دفن شود،۱ پیروز شد و پیروز است. بعد از شهادت حضرت حسینبنعلی علیهالسلام، حضرت زینب علیهاالسلام در اسارت آنچنان مردانه خطبه میخواند که گویی در تخت سلطنت قرار دارد....
جوانی میگفت: حضرت امیر علیهالسلام چند کلمه در گوشم فرمود و من نمیدانستم که چه میفرماید، ولی بعد دیدم که حافظ کل قرآن هستم!
در محضر بهجت، ج۱، ص۱۷
...
آیا ممکن است ما ائمهی اطهار علیهمالسلام را با «هَلْ مِن مزِید؛ آیا زیادی هست؟»۱ و با مزایده بفروشیم؟ نه به قیمت کم، که ممکن است نفروشیم؟! چنانکه عمرسعد ملعون هم به مجانی نفروخت، بلکه هرچه کرد از مُلک ری دست بردارد، دید نمیتواند. و شمر هم که از ابنسعد خبیثتر بود، بدون هیچ انفاذ حکمی فروخت و...
چنانچه در اطاقی دربسته باشیم و بدانیم که قدرت بزرگی مثل آمریکا یا شوروی پشت در ایستاده و سخنان ما علیه یا لَه خود را میشنود و ضبط مینماید و به موقع علیه ما به اجرا میگذارد، چقدر حال ما فرق میکند و مواظب سخنان خود میشویم، با اینکه آنها را نمیبینیم، ولی علم داریم و میدانیم که پشت در هستند؟!
پس...
نوشتن از او کار سختی است. این را این روزها که در حال نوشتن هستم میفهمم. یعنی هرچه در ذهن میپرورانی، به روی کاغذ نمیآید. تو فکر میکنی، مسیر نوشته را برای خودت ترسیم میکنی… او همان کاری را میکند که خودش میخواهد. پس از اینکه چندباری فکر کردم چه بنویسم، حالا دیگر اصلاً فکر نمیکنم. آدم باید خودش ...
نوجوانها و جوانها باید ملتفت باشند که همچنانی که خودشان در این سن هستند و روزبهروز به سنّ بالا میروند، علم و ایمانشان هم باید همینجور باشد، مطابق این باشد؛ معلوماتشان، از همان کلاس اولِ علوم دینیه، به بالا برود، ایمانشان ملازم با همین علمشان باشد.
ما مسلمانها، امتیازی از غیر مسلمانها نداریم، ...
اما بنابر اشتراط ایمان که مخصوص به این است که حقیقت اسلام در ایمان است ـ «اَکمَلْتُ لَکُمْ دینکُمْ»۱، «إِنَّما وَلیُّکُمُ الله»۲ و امثال اینها ـ گفتیم در حقیقت، عاقل میفهمد که نبی، وصی میخواهد و تقریباً وصایت، بقایی است برای نبوت....
زنی از بستگان دختر آقا شیخ جواد مجتهد رشتی رحمهالله میگوید: با پدر و مادرم از ایران به زیارت عتبات رفتیم و آنان مرا در نجف به طلبه سیدی تزویج کردند و رفتند. از سویی دوری آنها مرا ناراحت میکرد و از سوی دیگر گاهی شوهرم نزدیک ظهر همراه با مقداری گوشت و چند میهمان وارد منزل میشد؛ لذا من با شوهرم بدا...