صفحه اصلی

در حال بارگیری...

299. تدليس و فريب

۴٨۵١. اگر تدليس‌کننده خود زن باشد و شوهر پس از آگاهى از وجود عيب در زن که داراى بيمارى روانى، سرگيجه، استفراغ، تشنّج، پرخاشگرى و حالت‌هاى غير عادّى که ناشى از بيمارى روانى غير قابل علاج باشد و پزشکان متخصّص و شهود عينى تصديق کرده‌اند، نکاح را فسخ کند آيا اين فسخ صحيح است؟  

ج. اگر بيمارى به اندازه جنون و اختلال عقل ـ هر چند ادوارى ـ باشد، فسخ صحيح است و در غير اين صورت صحيح نيست؛ مگر اين که عدم آن در عقد شرط شده باشد، يا عقد مبنى بر آن شرط باشد.

کتاب: استفتائات | شناسه: 7499 | پیوند ثابت
۴٨۵٢. در صورتى که داماد به خاطر عدم بکارت نکاح را فسخ کند، چه مقدار از مهريّه را بايد بپردازد و در صورت تدليس، از چه کسى مى‌تواند بگيرد؟  

ج. اگر در عقد شرط بکارت نشده يا عقد مبنى بر شرط سابق نبوده حقّ فسخ ندارد. فقط اگر معلوم شد زوال بکارت قبل از عقد شده بوده مى‌تواند تفاوت بين مهر المثل و مهر مسمّى را کم کند و در صورت شرط و فسخ قبل از دخول، مهر ثابت نيست و پس از دخول مهر مسمى ثابت است و رجوع به مدلّس مى‌نمايد و اگر زن مدلّس بوده، استحقاق مهر ندارد.

کتاب: استفتائات | شناسه: 7500 | پیوند ثابت
۴٨۵٣. اگر از طرف زوجه اظهاراتى شود که موجب تدليس و فريب زوج گردد و عقد بر طبق آن جارى گردد، آيا مهرالمسمّى به گردن او است يا مهر المثل؟ و چنان‌چه بعدا معلوم شود، بر عهده‌ى او چه خواهد آمد؟  

ج. اگر تدليس در عيوب موجب خيار باشد يا شرط نسبت به غير آن‌ها شده بوده و زوج فسخ کند، زن اصلاً استحقاق مهر را ندارد و در غير آن دو صورت ـ که حق  فسخ مورد تأمل است ـ يا صورتى که فسخ نکند، حکم جواب سؤال قبلى را دارد. (در تدليس راجع به بکارت يا حريت)

کتاب: استفتائات | شناسه: 7501 | پیوند ثابت
۴٨۵۴. مردى در ازدواج با دخترى تدليس کرده و خود را عوضى معرّفى کرده است که اگر اين‌گونه معرّفى نمى‌کرد، حتما دختر راضى نمى‌شد. آيا به خاطرندانستن موضوع براى دختر اختيار فسخ عقد هست يا نه؟  

ج. اگر تدليس در عيوب موجب خيار باشد، يا شرط صفتى قبل از عقد يا در عقد شده باشد، دختر خيار فسخ دارد و در غير اين صورت خيار فسخ داشتن او مورد تأمّل است.

کتاب: استفتائات | شناسه: 7502 | پیوند ثابت
۴٨۵۵. در صورتى که اطرافيان دختر بعضى از عيوب دختر را مثل پيسى، سوختگى، کچلى بيان نکنند، آيا به مجرّد نگفتن تدليس مى‌باشد و شوهر حقّ پيدا مى‌کند عقد را فسخ کند؟  

ج. در بَرَص و جذام تا هفت مورد مذکور در مسأله ١٨٩٣ رساله، حقّ فسخ دارد و مجرد سکوت در آن‌ها با علم به آن تدليس است و در غير آن‌ها تنها در صورت شرط شدن در ضمن عقد يا مبنى بودن عقد بر آن، اين حکم ثابت است و در تدليس بدون اين دو، حق فسخ مورد تأمّل است.

کتاب: استفتائات | شناسه: 7503 | پیوند ثابت
۴٨۵۶. زنى که داراى عيب قَرَن است؛ امّا با عمل جرّاحى مى‌تواند رفع عيب کند، آيا شوهر در اين صورت هم مى‌تواند عقد را فسخ کند.  

ج. ظاهرا مى‌تواند.

کتاب: استفتائات | شناسه: 7504 | پیوند ثابت
۴٨۵٧. مردى در هنگام ازدواج مى‌گويد که قبلاً ازدواج نکرده است و زن به گمان و به اعتقاد اين عنوان قبول و اجازه داده است، بعد معلوم مى‌شود که زنى داشته و او را طلاق داده است، آيا زن در اين صورت حقّ فسخ پيدا مى‌کند؟  

ج. سبب حقّ فسخ نمى‌شود، به توضيح مذکور در جواب‌هاى قبل رجوع شود.

کتاب: استفتائات | شناسه: 7505 | پیوند ثابت
۴٨۵٨. زنى قبل از ازدواج خود را داراى صحت مزاج، دوشيزه و سى ساله معرفى مى‌نمايد و بعد از عقد معلوم مى‌شود ٣۶ ساله است و از نظر جسمى مريض مى‌باشد. آيا در اين مورد حقّ فسخ براى زوج مى‌باشد؟  

ج. اگر در عقد شرط شده يا عقد مبنى بر آن شرط بوده، حقّ فسخ دارد.

کتاب: استفتائات | شناسه: 7506 | پیوند ثابت
۴٨۵٩. اگر بعد از عقد معلوم شود مرد، کور بوده با اين که بستگان مرد گفته بودند مرد، سالم است و هيچ عيبى ندارد، حال دختر حاضر به زندگى با اين مرد نيست و از طرفى مرد نيز به هيچ وجه طلاق نمى‌دهد، اکنون وظيفه دختر چيست؟ آيا مى‌تواند فسخ کند يا راه منحصر به طلاق است؟  

ج. مثل جواب قبل است.

کتاب: استفتائات | شناسه: 7507 | پیوند ثابت
۴٨۶١. اگر پسر و دختر ازدواج کنند و بنايشان در عقد بر باکره بودن دختر باشد و بعد از عقد معلوم شد که دختر باکره نيست، آيا پسر مى‌تواند چنين ازدواجى را قبول کند؟  

ج. قبول آن اشکال ندارد.

کتاب: استفتائات | شناسه: 7508 | پیوند ثابت

آخرین مطالب

نمایه‌ها

فیلم ها