صفحه اصلی

در حال بارگیری...
بیانات

علم تعبیر خواب من، از آن شب شروع شد!

از جا برخاستم و بیرون حجره رفتم و تا صبح در هوای سرد در حیاط مدرسه ماندم و دور حیاط می‏‌گشتم تا اینکه صبح شد.

از مرحوم شیخ عبدالنبی اراکی نقل شده که در اراک، شبی در مدرسه بودیم، زنی پشت در آمد و اظهار داشت: بی‌پناهم و جایی ندارم و نمی‌‏توانم در این وقت شب به جایی بروم. هوا هم سرد بود، لذا به ناچار گفتم: بیایید داخل. پس از ورود، گفتم: سفره‌‏ام آنجاست باز کنید و نان بخورید و در داخل حجره، کرسی هم داشتم، به او گفتم آن طرف بخوابید و من مطالعه دارم. رفت، خورد و خوابید من هم مطالعه کردم، نان خوردم و در طرف دیگر کرسی خوابیدم. یک یا دو بار با فاصله، پای آن زن با پای من برخورد کرد، دیدم صلاح نیست زیر کرسی باشم، از جا برخاستم و بیرون حجره رفتم و تا صبح در هوای سرد در حیاط مدرسه ماندم و دور حیاط می‏‌گشتم تا اینکه صبح شد. از کارهای دیگر آن زن مثل نماز و... اطلاع ندارم. هوا که روشن شد، زن از اطاق بیرون آمد و رفت. علم تعبیر خواب من از ماجرای آن شب شروع شد.

برای ابن‌سیرین نیز چنین جریانی اتفاق افتاد و زنی از او مطالبه‌‏ی فحشا نمود و وی به ظاهر قبول نمود و برای تطهیر به دستشویی رفت و صورت ظاهر خود را با نجاست آلوده کرد و به این وسیله از آن مهلکه نجات پیدا کرده و خداوند علم تعبیر خواب را به وی عطا فرمود.

در محضر بهجت، ج۳، ص۱۹۳

آخرین مطالب

نمایه‌ها

فیلم ها