۶٢١٩. شخصى به نام «الف» از مدتى قبل با خانمى شوهردار رابطه نامشروع برقرار مىنمايد، حتى يک بار با هم به شمال مىروند. شوهر آن خانم به علت همين رابطهى نامشروع خانم را مطلّقه نموده است. خانم به لحاظ دلزدگى از شوهر به «الف» علاقمند بوده و گفته است مىخواستم همسر «الف» شوم و پدر و برادر آن خانم، «الف» را در خانه خود مىبينند، دست و پاى او را طناب پيچ مىکنند، به جلوى منزل «الف» مىبرند و در حضور مادر «الف» با ضربات چاقو او را به قتل مىرسانند. يکى از ضربات چاقو به قفسه سينهى مقتول اصابت کرده و باعث مرگش شده است، ضارب آن پدر آن خانم مىباشد که تحت تعقيب است. وکيل متّهم مدّعى گرديده موکلش با اعتقاد به مهدورالدّم بودن مقتول اقدام به قتل «الف» کرده است و اتّهام را قتل عمدى ندانسته است. اينک با توجه به مراتب بالا و با عنايت به سوابق آشنايى مقتول با خانواده متّهم و علاقهى شديد آن خانم به «الف» و اينکه مىخواسته همسرش شود و مقتول هم مجرّد بوده است، آيا ادّعاى اعتقاد به مهدورالدّم بودن «الف» شرعا و قانونا پذيرفته مىشود و وجاهت قانونى دارد؟
ج. صرف امر مزبور مجوّز قتل نيست و مقتول مهدورالدّم نمىباشد و بهتر اين است صاحبان دم به ديه مصالحه نمايند و «ان تعفوا أقرب للتقّوى» و ثبوت توهّم هدر دم مىتواند نافى عمدى بودن باشد.