وقف آن است که انسان مالی را بهصورت مخصوص به موارد و مصارف معینی اختصاص دهد، و احکام آن در مسائل آینده گفته خواهد شد.
«٢١۴٩» اگر کسی چیزی را وقف کند، از ملک او خارج میشود و خود او و دیگران نمیتوانند آن را ببخشند یا بفروشند و کسی هم از آن ملک ارث نمیبرد، ولی در بعضی از موارد بسیار نادر که در کتابهای مفصل بیان شده است بهطور استثنایی، فروختن آن جایز است.
«٢١۵٠» لازم نیست صیغه وقف را به عربی بخوانند، بلکه اگر مثلاً بگوید، خانه خود را وقف کردم، وقف صحیح است و در وقف قبول کردن مطابق احتیاط است.
«٢١۵١» اگر ملکی را برای وقف معین کند و پیش از خواندن صیغه وقف پشیمان شود یا بمیرد، وقف درست نیست.
«٢١۵٢» کسی که مالی را وقف میکند، بنابر اظهر میتواند شرط کند که تا مدتی و یا تا وقتی زنده است خودش و یا متعلقین او از مال موقوفه، استفاده نمایند و منافع آن مال به آنها برسد.
«٢١۵٣» وقف در صورتی صحیح است که مال وقف را به تصرف کسی که برای او وقف شده یا وکیل، یا ولیّ او بدهند، ولی اگر چیزی را بر اولاد صغیر خود وقف کند و به قصد اینکه آن چیز ملک آنان شود، از طرف آنان نگهداری نماید وقف صحیح است.
«٢١۵۴» اگر مسجد را وقف کنند، بعد از آنکه واقف به قصد واگذار کردن اجازه دهد که در آن مسجد نماز بخوانند، همین که یک نفر در آن مسجد نماز خواند، وقف درست میشود.
«٢١۵۵» وقفکننده باید بالغ، عاقل و با قصد و اختیار باشد و شرعاً بتواند در مال خود تصرف کند، بنابراین سفیه چون حق ندارد در مال خود تصرف نماید، اگر چیزی را وقف کند صحیح نیست.
«٢١۵۶» اگر مالی را برای کسانی که بهدنیا نیامدهاند وقف کند درست نیست، ولی وقف برای اشخاصی که بعضی از آنها بهدنیا آمدهاند صحیح و آنها که بهدنیا نیامدهاند بعد از تولّد با دیگران شریک میشوند.
«٢١۵٧» اگر چیزی را بر خودش وقف کند، مثل آنکه دکانی را وقف کند که عایدی آن را بعد از مرگ او خرج مقبرهاش نمایند صحیح نیست، ولی اگر مثلاً مالی را بر فقرا وقف کند و خودش فقیر شود، میتواند از منافع وقف استفاده نماید.
«٢١۵٨» اگر برای چیزی که وقف کرده متولّی معین کند، باید مطابق قرارداد او رفتار نمایند. و اگر معین نکند، چنانچه بر افراد مخصوصی، مثلاً بر اولاد خود وقف کرده باشد، در مورد چیزهایی که مربوط به مصلحت وقف است، که در نفع بردن طبقات بعد نیز دخالت دارد، اختیار با حاکم شرع است، ولی در مورد چیزهایی که مربوط به نفع بردن طبقه موجود است، اگر آنها بالغ باشند، اختیار با خود آنان است، و اگر بالغ نباشند اختیار با ولیّ ایشان است و برای استفاده از وقف اجازه حاکم شرع لازم نیست.
«٢١۵٩» اگر ملکی را، مثلاً بر فقرا یا سادات وقف کند، یا وقف کند که منافع آن به مصرف خیرات برسد، در صورتی که برای آن ملک متولی معین نکرده باشد، اختیار آن با حاکم شرع است.
«٢١۶٠» اگر ملکی را بر افراد مخصوصی، مثلاً بر اولاد خود وقف کند که هر طبقهای بعد از طبقه دیگر از آن استفاده کنند، چنانچه متولّی ملک، آن را اجاره دهد و بمیرد، در صورتی که مراعات مصلحت وقف یا مصلحت طبقه بعد را کرده باشد اجاره باطل نمیشود، ولی اگر متولی نداشته باشد و یک طبقه از کسانی که ملک بر آنها وقف شده آن را اجاره دهند و در بین مدت اجاره بمیرند، در صورتی که طبقه بعد اجازه ندهند، اجاره باطل میشود، و در صورتی که مستأجر مالالاجاره تمام مدت را داده باشد، مالالاجاره از زمان مردنشان تا آخر مدت اجاره را از مال آنان میگیرد.
«٢١۶١» اگر متولی وقف خیانت کند و عایدات آن را به مصرفی که معین شده نرساند، چنانچه برای عموم وقف شده باشد، در صورت امکان، حاکم شرع باید به جای او متولّی امینی معین نماید.
«٢١۶٢» فرشی را که برای حسینیه وقف کردهاند، نمیتوان برای استفادههای دیگر، حتی برای نماز به مسجد یا غیر مسجد ببرند، اگرچه آن مسجد نزدیک حسینیه باشد.