۱۸۰۰ نکته از حضرت آیتالله العظمی بهجت شامل: رهنمودها، تذکرات و هشدارها در مباحث کلامی، حدیثی، اخلاقی، تاریخی، شرح حال بزرگان و ...
جلد اول شامل ۶۰۰ نکته؛ جلد دوم شامل ۷۰۰ نکته؛ جلد سوم شامل ۵۰۰ نکته.
امام صادق علیهالسلام میفرمایند: «ما من اَحَدٍ قال فی الحُسَینِ شِعراً فبَکی و اَبکَی به الا اَوجَبَ الله تعالی له الجَنَّت و غَفَرَ له؛ هیچکس نیست که درباره حسین علیهالسلام شعری بسراید و بگرید و بگریاند، مگر آنکه خداوند بهشت را بر او واجب میکند».۱
کتاب «مکن ای صبح طلوع» مجموعهای از مراثیِ مرحوم کربلایی محمود بهجت، پدر آیتاللهالعظمی بهجت قدسسره، است.
مرحوم محمود بهجت برای به تصویر کشیدن مصیبتهایی که بر آلالله در صحرای کربلا روا داشته شد، اشعاری را سرودهاند که با وجود عدم آشنایی ایشان با علوم شعر و عروض و قافیه، دارای خلوص و صداقت و صمیمیت بالایی است که خواننده را متقاعد میکند این اشعار بدون عنایت حضرت حق، سروده نشده است. با اندکی جستوجو میان اشعار این مجموعه و دیدن صنایع ادبی، تمثیل، تضمین و اقتباس از آیات و روایات که به نحوی هنرمندانه مورد استفاده قرار گرفته است، میتوان به قریحه ادبی بالای کربلایی محمود بهجت پی برد.
نمونه بارز و قابل توجه این اشعار، ترکیببند معروف «مکن ای صبح طلوع» است که از مدتها پیش بهعنوان یکی از بهترین اشعار حماسی و عاشورایی، در بیشتر هیئات عزاداری زینتبخش مجالس سینهزنی بوده است. این شعر بنابه فرمایش آیتاللهالعظمی بهجت قدسسره، اثر ماندگار مرحوم کربلایی محمود بهجت پدر بزرگوار ایشان است. قسمتی از این سروده در ادامه میآید:
شب وصل است و تبِ دلبری جانان است
ساغر وصل لبالب به لب مستان است
در نظر بازیشان اهل نظر حیران است
گوئیا مشعله از بامِ فلک ریزان است
چشم جادوی سحر زین شب و تب گریان است
امشبی را شه دین در حرمش مهمان است
عصر فردا بدنش زیر سم اسبان است
مکن ای صبح طلوع، مکن ای صبح طلوع
«یا رب این بوی خوش از روضه جان میآید؟
یا نسیمی است کزان سوی جهان میآید؟»
«یا رب این نور صفات از چه مکان میآید؟»
«عجب این قهقهه از حورِ جنان میآید!»
یا رب این آبِ حیات از چه دلی جوشان است؟
امشبی را شه دین در حرمش مهمان است
عصر فردا بدنش زیر سم اسبان است
مکن ای صبح طلوع، مکن ای صبح طلوع
«چه سَماع است که جان رقص کنان» میآید؟
«چه صفیر است که دل بال زنان میآید؟»
چه پیامی است؟ چرا موج گمان میآید؟
چه شکار است؟ چرا بانگ کمان میآید؟
چه فضایی است؟ چرا تیر قضا پران است؟
امشبی را شه دین در حرمش مهمان است
عصر فردا بدنش زیر سم اسبان است
مکن ای صبح طلوع، مکن ای صبح طلوع
شایان ذکر است که اشعار این مجموعه، جهت استفاده در مجالس عزاداری سروده شده و بسیاری از این اشعار فقط هنگام خوانده شدن با ریتم و قالب مشخص مداحی و مرثیهسرایی، وزن و موسیقی اصلی خود را باز مینمایند.
این کتاب دارای بخشهایی چون: مراثی حضرت زهرا سلاماللهعلیها، مراثی حضرت امام حسن علیهالسلام و مراثی شهدای کربلا است. در بخشی از این کتاب در مرثیه امام حسن علیهالسلام میخوانیم:
کشتۀ زهر جفا شد مجتبی / خاک غم بر سر کنید از این عزا
زهر کین چون بر حسن شد کارگر / زد صدا بر خواهر خونینجگر
ای بلاکش خواهرِ بیبال و پر / ای امید عترت خیرُالبشر
برخیز و بر حالم دمی برخوان عزا
این کتاب در سال۱۳۹۰ در ۳۶۰ صفحه توسط دفتر تنظیم و نشر آثار آیتاللهالعظمی بهجت قدسسره به چاپ رسیده است.
بخش یکم: جمع بندی و تحلیل مهمترین رهنمودها
فصل یکم: قرآن
فصل دوم: حدیث
فصل سوم: فقه و اصول
فصل چهارم: ارزش های اخلاقی و عملی
فصل پنجم: فلسفه و عرفان
فصل ششم: کشف و کرامت
فصل هفتم: حج و سرپرستی حجاج
فصل هشتم: امام خمینی و انقلاب اسلامی
فصل نهم: سیاست
فصل دهم: رهنمودهای ویژه
بخش دوم: گفتگوها با حجتالاسلام و المسلمین حاج شیخ علی آقا بهجت
بخش سوم: یادداشتها
بخش چهارم: زندگینامهها
نگاهی کوتاه به زندگی آیتالله بهجت
خداوند متعال در حدیث معراج در گفتوگو با رسول خود، درباره بندهای که اعمالش بر پایۀ خشنودی پروردگار است فرمود: «و لاَستَغرِقَنَّ عَقلَهُ بَمَعرَفَتی، و لاَقُومَنَّ له مَقامَ عقلِهِ؛ بهیقین عقل او را در معرفت خود غرقه میکنم، و خود بهجای عقل او قرار میگیرم».۲
کتاب «فریادگر توحید» شرحی مختصر از حالات و ابعاد زندگی عارف واصل، آیتاللهالعظمی بهجت قدسسره است. این کتاب در ۹ فصل به نگارش درآمدهاست:
فصل نخست که دارای دو بخش است، بهطور نسبتاً مفصّل به شرح حال و زندگینامه علمی و سلوک معنوی آیتاللهالعظمی بهجت قدسسره پرداخته است:
الف. در بخش زندگینامه، مطالبی چون ولادت، تحصیلات، نبوغ علمی آیتاللهالعظمی بهجت قدسسره، هجرت به ایران و تألیفات آیتاللهالعظمی بهجت قدسسره بیان شده است؛
ب. در بخش سلوک معنوی نیز نحوه راهیافتن ایشان به محضر میرزا علی آقا قاضی و مشکلات ابتدای سلوک ایشان مطرح شدهاست که در بخشی از آن اینگونه میخوانیم:
«آیتالله حاج شیخ عباس قوچانی قدسسره فرموده بودند: در ایام سکوت آیتاللهالعظمی بهجت، درهایی از ملکوت به روی ایشان باز شده است که مرا ملزم کردهاند که سرّ ایشان را فاش نکنم».
در فصل دوم، مصاحبهای با آیتالله مصباح یزدی درباره زندگی آیتاللهالعظمی بهجت قدسسره صورت گرفته است. آیتالله مصباح یزدی از جمله نخستین اشخاصی بود که به محفل درسی ایشان راه یافت؛ ازاینرو خاطراتشان مربوط به سالهای نخستین ورود آیتالله بهجت قدسسره به قم است.
فصل سوم این کتاب به شرح حال مختصری از آقا شیخ مرتضی طالقانی قدسسره، یکی از اساتید آیتالله بهجت قدسسره اختصاص دارد. در این بخش از آیتالله بهجت قدسسره نقل شده که فرمود: «من در شب رحلت آن بزرگوار تا بعد از نیمههای شب در اطاق ایشان بودم. آن شب خیلی مطالب را فرمود. خیلی بشّاش بود. میگفت: «الصُّبحُ یُنادی بِأَنَّ الشّیخَ ماتَ؛ صبح بانک برمیآورند که شیخ از دنیا رفت». اطاق من متّصل به اطاق ایشان بود و صدای ایشان در اطاق به گوش من میرسید، در آن شب خیلی از مطالب را گفتند».
فصل چهارم مطالبی درباره سلوک عرفانی آیتاللهالعظمی غروی اصفهانی قدسسره، از اساتید اصول آیتاللهالعظمی بهجت قدسسره مطرح شده است. در بخشی از این فصل به نقل از آیتاللهالعظمی بهجت قدسسره اینچنین آمده است:
«مرحوم حاج شیخ محمدحسین قدسسره اهل مکاشفه بودند. روزی درحالیکه در حرم مطهر حضرت امیرالمومنین علیهالسلام مشغول سجده طولانی بودند، حضرت سیدالشهدا علیهالسلام را میبینند که به ایشان میگویند: «اینجا در حضور جمعیت برای عمل سجده طولانی خوب نیست. اینگونه اعمال را در جای خلوت انجام دهید». یکی از شاگردان نزدیک آقای بهجت میگوید: یکی از شاگردان از ایشان پرسیده بود: در خواب یا بیداری؟ فرموده بودند: در بهتر از بیداری.
در فصل پنجم این کتاب نیز زندگینامه، حکایتها و کرامتهای آیتاللهالعظمی قاضی قدسسره گردآوری شده است.
در فصل ششم حکایتها و هدایتهایی از آیتاللهالعظمی بهجت قدسسره مطرح شده است. برای نمونه در صفحه ۱۵۲ کتاب اینگونه آمدهاست: «یکبار طلبهای خدمت آقا رسید و تقاضای دستورالعمل نمود. آقا فرمود: دستورالعمل؟! کو عمل کننده؟ کو عمل کننده آقا؟! وی گفت: آقا! نصیحت بفرمایید و دعا کنید عمل کنیم. ایشان فرمود: دعا که میکنیم، دعا که چیزی نیست که انجام ندهیم، ولی همین کافی نیست، بعضی مطالب دوایی است نه فقط دعایی. باز وی گفت: حالا دستورالعملی بدهید. آقا فرمودند: یک چیزی به شما میگوییم، هرجا بروید این است و جز این نیست: «بروید گناه نکنید».
در فصل هفتم سخنان یکی از نزدیکان آیتاللهالعظمی بهجت قدسسره درباره حالات ایشان را میخوانیم.
فصل هشتم کتاب، دربردارنده مطالبی درباره کرامتهای آیتاللهالعظمی بهجت قدسسره میباشد. در این بخش آمده است:
«زمانی که آیتاللهالعظمی بهجت و آیتالله دستغیب در درس آیتاللهالعظمی شیخ محمد کاظم شیرازی شرکت میجستند، یک بار آقای بهجت درحالیکه آقای دستغیب حضور داشتند، برای استاد خوابی را نقل میکنند. به استاد میگویند: در خواب دیدم که نامههای فراوان از شیراز برای ایشان (آقای دستغیب) آمد و از ایشان درخواست شد به شیراز مراجعت نماید. ایشان نپذیرفت. بعد عدهای با طومار آمدند باز نپذیرفت، سپس عدهای دوباره با طومار آمدند و ایشان پذیرفت. وقتی به شیراز وارد شد، استقبال گرمی از ایشان به عمل آمد و مردم برای استقبال از ایشان از نقاط مختلف گرد آمده و ایشان را با عَلم و بیرق به مسجد بزرگ شهر بردند، و ایشان نماز جماعت اقامه نمودند و تمام علمای شهر به اتفاق به ایشان اقتدا کردند و نماز جماعت بسیار باشکوهی برگزار شد. آقای دستغیب از این خواب بسیار تعجب میکند و میگوید: اینها تاکنون اتفاق افتاده. استاد میگوید: پس به شیراز سفر کن، چراکه خواب آقای بهجت رؤیای صادق، است. آقای دستغیب اصرار میکند که من نمیتوانم بروم میخواهم درس بخوانم. بههرحال، سرانجام میپذیرد و راهی شیراز میشود و در آنجا تمام جزئیات را که آقای بهجت فرموده بود، میبیند.
در فصل نهم و پایانی کتاب نیز دستورالعملها و استفتائات عرفانی آیتاللهالعظمی بهجت قدسسره گردآوری شده است.
این کتاب در ۲۶۴ صفحه توسط انتشارات انصاری چاپ شده و تاکنون ۱۶ بار تجدید چاپ شده است.