صفحه اصلی

در حال بارگیری...

خاطرات اطرافیان

شبکه‌های اجتماعی

عکس‌نوشت سه‌شنبه ٢۴ مرداد ماه ١۴٠٢

خاطراتی کوتاه از سیره و سبک زندگی آیت‌الله بهجت قدس‌سره
نماز که تمام می‌شود، عدۀ زیادی به‌دنبال آقا راه می‌افتند. وقتی به سر کوچه می‌رسیم، مردی نزدیکم می‌شود و می‌پرسد: «شما با آقا آشنا هستید؟» سر تکان می‌دهم. می‌گوید: از مشهد آمده و پولی برایش نمانده. می‌خواهد واسطه شوم تا آقا کمکش کند. می‌گویم: «من نمی‌تونم بگم. ولی اگه حرفت حقیقت داشته باشه، آقا خودشو...
چند رسانه‌ای

داستان جالب و شنیدنی سنگ‌ریزه‌های صحن امامزاده و پاسخ به آرزوی زیارت کربلا حضرت آیت‌الله بهجت در کودکی

  برگرفته از مستند حدیث سرو (مجموعه ۱۰ قسمتی از سیره و زندگانی حضرت آیت‌الله بهجت) متن بازنویسی‌شده این داستان از کتاب رحمت واسعه (ص٢٢): روزی، خواهر بزرگ‎تر که مرهمی بر زخم بی‌مادری محمدتقی بود، تصمیم گرفت با گروهی از زنان همسایه به زیارت مرقد امام‌زاده‌‎ای مشرّف شود که در نزدیکی شهر بود. او برادرش ...
شبکه‌های اجتماعی

عکس‌نوشت سه‌شنبه ١٧ مرداد ماه ١۴٠٢

خاطراتی کوتاه از سیره و سبک زندگی آیت‌الله بهجت قدس‌سره
می‌خواست از طرف آقای بهجت، به طلبه‌های نجف شهریه بدهد. آقا وقتی شنید، گفت شرط دارد: اول اینکه «ایشان این اقدامش با  رضایت قلبی باشد؛ نه به‌خاطر رودربایستی...» دوم اینکه «از من اسمی  نبرند. شهریه را از طرف «اهل علمی از قم» بدهند!» بندۀ خدا گفته بود: «این شدنی نیست؛ محل سؤال و ابهام می‌شود.» آقا با اک...
شبکه‌های اجتماعی

عکس‌نوشت سه‌شنبه ١٠ مرداد ماه ١۴٠٢

خاطراتی کوتاه از سیره و سبک زندگی آیت‌الله بهجت قدس‌سره
قبل‌تر محافظ یکی از مراجع بود. بعد از فوت آن مرجع، آمده بود به‌اصرار که محافظ آقای بهجت بشود. خانوادۀ آقا هم قبول کردند و با خودش در میان گذاشتند. گفت: «آن وقت چه کسی می‌خواهد از آن محافظ، محافظت کند؟» گفتند: «خدا» گفت: «همان خدا، از من هم محافظت می‌کند.» به شیوه باران، ص٢۶   ...
شبکه‌های اجتماعی

عکس‌نوشت سه‌شنبه ٣ مرداد ماه ١۴٠٢

خاطراتی کوتاه از سیره و سبک زندگی آیت‌الله بهجت قدس‌سره
صبح جمعه، وقتی مجلس روضه در خانه برگزار می‌شد، همان جلوی در می‌نشست. هر کس وارد می‌شد جلوی پای او می‌ایستاد و با خوش‌رویی از او استقبال می‌کرد؛ فرقی نداشت چه کسی باشد. اگر کودک بود، برایش دعایی می‌خواند و نوازشش می‌کرد. گاه می‌گفت روضۀ علی‌اصغر علیه‌السلام بخوانند. یک روز جمعه، در بین روضه در باز شد...
شبکه‌های اجتماعی

عکس‌نوشت سعی کن هر شبانه‌روزی یک‌مرتبه گریه کنی!!

خاطراتی کوتاه از سیره و سبک زندگی آیت‌الله بهجت قدس‌سره
[حضرت آیت‌الله بهجت قدس‌سره] شیر آب حیاط را به‌اندازۀ یک شیر سماور باز کرده بودند و داشتند وضو می‌گرفتند.  گفتم: آقا، محرم دارد می‌آید و من یک ماه برای تبلیغ می‌روم. سفارشی کنید که آویزه گوشم کنم.  همان‌جور که وضو می‌گرفت، تکیه داد به دیوار و آهسته گفت:  «آسید محمد! سعی کن هر شبانه‌روزی یک‌مرتبه برا...
شبکه‌های اجتماعی

عکس‌نوشت سه‌شنبه ٢٧ تیر ماه ١۴٠٢

خاطراتی کوتاه از سیره و سبک زندگی آیت‌الله بهجت قدس‌سره
روضه‌خوان از مصائب کربلا می‌خواند. بندۀ خدایی هم از تهران آمده بود؛ نشسته بود کنار آقا و زیر لب مدام به روضه اشکال می‌گرفت. می‌گفت: «اینجا را دارد اشتباه می‌گوید... این‌طور که می‌گوید، نبوده»؛ آقای بهجت سر  بلند کرد و گفت: «چی می‌گی آقا؟! از این بدتر کردند!  بدتر هم کردند...» به شیوه باران، ص۴٧   ...
شبکه‌های اجتماعی

عکس‌نوشت سه‌شنبه ٢٠ تیر ماه ١۴٠٢

خاطراتی کوتاه از سیره و سبک زندگی آیت‌الله بهجت قدس‌سره
هم‌سایه بودیم. همسرم فوت شده بود؛ اقوام از شهرهای دور و نزدیک آمده بودند و چند روز مهمان داشتیم. سر و صدای مهمان‌ها تا خانۀ هم‌سایه‌ها می‌رفت؛ مخصوصاً خانۀ آقا که دیوارهایش خیلی کوتاه بود. یک روز آقای بهجت آمد دم در؛ مقدار قابل توجهی هم پول داد دستم. بعدها که دست و بالم بازتر شد، خواستم پول را برگرد...
شبکه‌های اجتماعی

عکس‌نوشت سه‌شنبه ١٣ تیر ماه ١۴٠٢

خاطراتی کوتاه از سیره و سبک زندگی آیت‌الله بهجت قدس‌سره
شخصی از آقا می‌پرسید: «آقا، شما از این‌همه توقف در حرم خسته نمی‌شوید؟» آقا فرمودند: «من خودم را در بهشت می‌بینم. چرا بیرون بیایم؟!» در عبادت به بالاتر از خودشان نگاه می‌کردند و واقعاً عمل خودشان برایشان جلب توجه نمی‌کرد. برگرفته از کتاب صحبت سال‌ها  (مجموعه خاطرات حجت‌الاسلام‌والمسلمین حاج شیخ علی ب...

آخرین مطالب

نمایه‌ها

فیلم ها