ما مثل طایفه و گروهی هستیم که رئیس خود را حبس نموده است و در بلایا، خود تصمیم جنگ و یا صلح را اتخاذ میکند! خودمان کردهایم و اجازه نمیدهیم بیاید قضایا را حل کند، با اینکه میدانیم اگر بیاید میتواند مشکلات را حل کند، ولی باز او را محبوس کردهایم!
بنابراین، اگر میلیونها نفر هم با او موافق باشند، او مثل شخص وحید و تنهاست که هیچ ناصر و مُعین و یار و یاوری ندارد! زیرا ما در بیداری درست به وظیفه خود عمل نمیکنیم، بااینحال منتظر هستیم که بیدار شویم و تهجد بهجا آوریم. اگر توفیق شامل حال انسان گردد، از خواب بیدار میشود و مشغول تهجد میگردد؛ ولی اگر توفیق نباشد، چنان چه بیدار هم بشود، از آنها بهره نمیبرد.