عاریه آن است که انسان مال خود را به دیگری بدهد که از آن استفاده کند و در عوض، چیزی هم از او نگیرد.
«١٨۵٩» در عاریه، استفادههایی جایز است که عادتاً و بهحسب زمان و مکان مناسب آن چیز باشد و استفادههایی غیر از منافع ظاهره آن جایز نیست، مگر اینکه بداند یا قرینه باشد که میتواند از همه منافع آن استفاده کند، و اگر چیزی بود که منافع متعددی داشت، و قرینهای هم بر منع بعضی از منافع وجود نداشت، استفاده از تمام منافع آن، جایز است.
«١٨۶٠» اگر از مقداری که در عاریه معین شده تعدی و تجاوز نماید، مثلاً زیادتر از مقداری که مجاز بوده بر حیوان عاریهای حمل کرد یا سوار بر آن شد، یا زمین را زیادتر از مقداری که اجازه داشت زراعت کرد، پس اجرت استفادههای زیادتر از آن مقدار را ضامن است، و اگر آن را برای استفاده معینی عاریه کرده، ولی استفاده دیگری از آن نموده، پس اجرت تمام آن را ضامن است، و اگر آن مال تلف شود عین آن را هم ضامن است.
«١٨۶١» لازم نیست در عاریه صیغه بخوانند، و اگر مثلاً لباس را به قصد عاریه به کسی بدهد و او به همین قصد بگیرد، عاریه صحیح است.
«١٨۶٢» عاریه دادن چیز غصبی و چیزی که مال انسان است، ولی منفعت آن را به دیگران واگذار کرده، مثلاً آن را اجاره داده، در صورتی صحیح است که مالک چیز غصبی یا کسی که آن چیز را اجاره کرده، بگوید، به عاریه دادن راضی هستم.
«١٨۶٣» چیزی را که منفعتش مال انسان است، مثلاً آن را اجاره کرده میتواند عاریه بدهد، ولی اگر در اجاره شرط کرده باشند که خودش از آن استفاده کند، نمیتواند آن را به دیگری عاریه دهد.
«١٨۶۴» اگر دیوانه و بچّه، مال خود را عاریه بدهند صحیح نیست، اما اگر ولیّ بچه مصلحت بداند که مال او را عاریه دهد و بچه آن مال را به دستور ولیّ به عاریهکننده برساند، اشکال ندارد.
«١٨۶۵» اگر در نگهداری چیزی که عاریه کرده کوتاهی نکند و در استفاده از آن هم زیادهروی ننماید و اتفاقاً آن چیز تلف شود ضامن نیست؛ ولی چنانچه شرط کنند که اگر تلف شود عاریهکننده ضامن باشد، یا چیزی را که عاریه کرده طلا و نقره باشد، بنابر اظهر باید عوض آن را بدهد.
«١٨۶۶» اگر طلا و نقره را عاریه نماید و شرط کند که اگر تلف شود ضامن نباشد، چنانچه تلف شود ضامن نیست.
«١٨۶٧» اگر عاریهدهنده بمیرد، گیرنده باید چیزی را که عاریه کرده به ورثه او بدهد.
«١٨۶٨» اگر عاریهدهنده طوری شود که شرعاً نتواند در مال خود تصرف کند، مثلاً دیوانه شود، عاریهکننده باید مالی را که عاریه کرده به ولیّ او بدهد.
«١٨۶٩» کسی که چیزی عاریه داده هر وقت بخواهد میتواند آن را پس بگیرد، و کسی هم که عاریه کرده هر وقت بخواهد میتواند آن را پس دهد.
«١٨٧٠» اگر زمینی را برای دفن میت مسلمان یا کسی که در حکم مسلمان است عاریه داد و بعد از دفن از عاریه برگشت، نمیتواند عاریهگیرنده را وادار به نبش قبر نماید، مگر آنکه بدن میت از بین رفته باشد.
«١٨٧١» اگر ظرف طلا و نقره را برای زینت اُتاق عاریه بدهند، اشکال ندارد، ولی اگر برای استفاده حرام بدهند باطل است.
«١٨٧٢» عاریه دادن گوسفند برای استفاده از شیر و پشم آن، و عاریه دادن حیوان نر برای جفتگیری صحیح است.
«١٨٧٣» اگر چیزی را که عاریه کرده به مالک یا ولیّ او بدهد و بعد آن چیز تلف شود، عاریهکننده ضامن نیست، و در غیر این صورت ضامن است، اگرچه مثلاً آن را به جایی ببرد که صاحبش معمولاً به آنجا میبرده؛ مثلاً اسب را در اصطبلی که صاحبش برای آن درست کرده ببندد.
«١٨٧۴» چیزی را که عاریه کرده بدون اجازه صاحب آن نمیتواند به دیگری اجاره یا عاریه دهد.
«١٨٧۵» اگر چیزی را که عاریه کرده با اجازه صاحب آن به دیگری عاریه دهد، چنانچه کسی که اول آن چیز را عاریه کرده، بمیرد یا دیوانه شود، عاریه دومی باطل نمیشود.
«١٨٧۶» اگر بداند مالی را که عاریه کرده غصبی است، باید آن را به صاحبش برساند و نمیتواند به عاریهدهنده بدهد.
«١٨٧٧» اگر مالی را که میداند غصبی است عاریه کند و از آن استفادهای ببرد و در دست او از بین برود، مالک میتواند عوض مال را از او یا از کسی که مال را غصب کرده مطالبه کند، و همچنین میتواند عوض استفادههایی را که عاریهگیرنده برده، از او و یا از غاصب مطالبه نماید، و اگر مالک چیزی از غاصب گرفت، غاصب میتواند عوض آن را از عاریهگیرنده بگیرد، و اگر مالک، عوض مال یا عوض استفاده آن را از عاریهکننده بگیرد، او نمیتواند چیزی را که به مالک میدهد از عاریهدهنده مطالبه نماید.
«١٨٧٨» اگر نداند مالی را که عاریه کرده غصبی است و در دست او از بین برود، چنانچه صاحب مال عوض آن را از او بگیرد، او هم میتواند آنچه را به صاحب مال داده از عاریهدهنده مطالبه نماید، ولی اگر چیزی را که عاریه کرده طلا و نقره باشد، یا عاریهدهنده با او شرط کرده باشد که اگر آن چیز از بین برود، باید عوضش را بدهد، نمیتواند چیزی را که به صاحب مال میدهد، از عاریهدهنده مطالبه نماید.