صفحه اصلی

در حال بارگیری...
ویژه‌نامه بشارت از حضرت حجت (عج)

مطلب نوزدهم: علم امام عصر عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف به زمان ظهور

 

علم امام عصر عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف به زمان ظهور

در روایتی از امام صادق علیه‌السلام آمده است که فرمود: «نَحْنُ صَبَرْنَا وَ شِيعَتُنَا أَصْبَرُ مِنَّا وَ ذَلِكَ أَنَا صَبَرْنَا عَلَى مَا نَعْلَمُ وَ هُمْ صَبَرُوا عَلَى مَا لايَعْلَمُون»١ (ما صبر کردیم و شیعیان ما صبورتر از ما هستند؛ چراکه ما بر چیزی صبر کردیم که می دانیم و آنها بر چیزی صبر کردند که نمی دانند).

حضرت غایب عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف عجب صبری دارد؛ با اینکه از تمام آنچه که ما می دانیم و یا نمی دانیم، اطلاع دارد و از همه امور و مشکلات و گرفتاری های ما با خبر است، خود حضرت هم منتظر روز موعود است و خودش می داند که چه وقت ظهور میکند. اینکه گفته میشود که آن حضرت وقت ظهورش را نمی داند، درست نیست.

 

حضرت غایب عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف عجب صبری دارد؛ با اینکه از تمام آنچه که ما می دانیم و یا نمی دانیم، اطلاع دارد و از همه امور و مشکلات و گرفتاری های ما با خبر است، خود حضرت هم منتظر روز موعود است و خودش می داند که چه وقت ظهور میکند.

مطلب نوزدهم:

علم امام عصر عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف به زمان ظهور

در بسیاری از احادیث شریفه تأکید میشود که امامان معصوم علیهم‌السلام به اذن الهی، عالم به گذشته و حال و آینده و جمیع امور عالَم هستند، زیرا آنان علمالکتاب را دارند، و قرآن کتابی است که خدای متعال همه حقایق هستی را در آن تدوین کرده، و «ما کان و یکون الی یوم القیامه» نزد اهل بیت علیهم‌السلام حاضر است، و آنها محیط به زمان و مکان هستند، بلکه طبق روایات، امامی که خبر آسمان از او پوشیده باشد، اصلاً شایستگی امامت را ندارد؛ چنانکه امام صادق علیه‌السلام میفرماید:

«اللَّهُ أَكْرَمُ‏ وَ أَرْأَفُ‏ بِالْعِبَادِ مِنْ أَنْ يَفْرِضْ عَلَيْهِ طَاعَةَ عَبْدٍ يَحْجُبُ عَنْهُ خَبَرَ السَّمَاءِ صَبَاحاً وَ مَسَاءً؛ خداوند نسبت به بندگانش کریمتر و مهربانتر از آن است که اطاعت بندهای را بر آنها واجب کند که خبر آسمان، صبح یا شب، از او پوشیده باشد.»٢

در روایات متعددی تصریح شده که امام معصوم علیه‌السلام به تمام وقایعی که در گذشته روی داده است و تمام وقایعی که در آینده تا روز قیامت روی میدهد، آگاه است. برای نمونه، امام باقر علیه‌السلام میفرماید:

 «سُئِلَ عَلِيٌّ علیه‌السلام عَنْ‏ عِلْمِ‏ النَّبِيِ‏ صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم. فَقَالَ: عَلِمَ النَّبِيُّ صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم عِلْمَ جَمِيعِ النَّبِيِّينَ وَ عِلْمَ مَا كَانَ وَ عِلْمَ مَا هُوَ كَائِنٌ إِلَى قِيَامِ السَّاعَةِ. ثُمَّ قَالَ وَ الَّذِي نَفْسِي بِيَدِهِ إِنِّي لَأَعْلَمُ عِلْمَ النَّبِيِّ صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم وَ عِلْمَ مَا كَانَ وَ مَا هُوَ كَائِنٌ فِيمَا بَيْنِي وَ بَيْنَ قِيَامِ السَّاعَة؛ از امیرالمؤمنین علیه‌السلام درباره علم پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم پرسیده شد. ایشان فرمود: پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم علم همه پیامبران را دارد و نیز علم آنچه در گذشته واقع شده است و آنچه در آینده تا روز قیامت به وقوع خواهد پیوست. سپس حضرت علیه‌السلام فرمود: قسم به خدایی که جان من در دست اوست، من نیز به علم پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم آگاه هستم و آنچه را در گذشته اتفاق افتاده و آنچه را از این به بعد تا روز قیامت رخ خواهد داد، میدانم.»٣

امام صادق علیه‌السلام هم در اینباره میفرماید:‏

 «وَ اللَّهِ إِنِّي لَأَعْلَمُ مَا فِي السَّمَوَاتِ وَ مَا فِي الْأَرْضِ وَ مَا فِي الْجَنَّةِ وَ مَا فِي النَّارِ وَ مَا كَانَ وَ مَا يَكُونُ إِلَى أَنْ تَقُومَ السَّاعَةُ ثُمَّ قَالَ أَعْلَمُهُ مِنْ كِتَابِ [اللَّهِ‏] أَنْظُرُ إِلَيْهِ هَكَذَا ثُمَ‏ بَسَطَ كَفَّيْهِ‏ ثُمَّ قَالَ إِنَّ اللَّهَ يَقُولُ: «إِنَّا أَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الْكِتَابَ فِيهِ تِبْيَانُ كُلِّ شَيْ‏ءٍ»؛ به خدا قسم! من به آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است و آنچه در بهشت و آنچه در جهنم است و به آنچه بوده است و آنچه تا روز قیامت خواهد آمد، آگاهم. سپس فرمود: من این را از کتاب خدا میفهمم. اینگونه به آن نگاه میکنم (حضرت دست مبارک خود را باز کرد و به آن نگریست)؛ سپس فرمود که خداوند میفرماید: ما کتاب را بر تو نازل کردیم که در آن تبیین همهچیز وجود دارد.» [البته به حسب ظاهر راوی آیه را نقل به معنی نموده است]۴

بر اساس این روایات و بسیاری از اخبار دیگر، امام علیه‌السلام نه تنها به وقایع آینده دنیا و تمام عوالمی که در آسمانها و زمین وجود دارد، بلکه به وقایع عالم آخرت نیز آگاه است؛ چرا که آنها عالم به کتاب خدا هستند که در آن تمام وقایع عالم ثبت شده است. همچنین طبق روایات، بین خدای متعال و امام علیه‌السلام، عمودی از نور هست که هر گاه امام بخواهد به امری آگاه شود، به آن نور نگاه میکند و آن را میفهمد:

 «إِنَّ اللَّهَ ... جَعَلَ بَيْنَهُ وَ بَيْنَ الْإِمَامِ عَمُوداً مِنْ نُورٍ يَنْظُرُ اللَّهُ‏ بِهِ إِلَى الْإِمَامِ وَ يَنْظُرُ الْإِمَامُ [بِهِ إِلَيْه‏] إِذَا أَرَادَ عِلْمَ شَيْ‏ءٍ نَظَرَ فی ذَلِكَ النُّورِ فَعَرَفَهُ؛ خداوند بین خود و امام علیه‌السلام، عمودی از نور قرار داده است که خداوند با آن به امام نظر میکند و امام با آن به خداوند نگرد. هر گاه امام علیه‌السلام بخواهد چیزی را بداند، به آن نور نگاه میکند و آن را میفهمد.»۵

همچنین امام کاظم علیه‌السلام درباره منزلت و جایگاه امام میفرماید:

 «إِنَّمَا مَنْزِلَةُ الْإِمَامِ فِي الْأَرْضِ بِمَنْزِلَةِ الْقَمَرِ فِي السَّمَاءِ وَ فی مَوْضِعِهِ هُوَ مُطَّلِعٌ عَلَى جَمِيعِ الْأَشْيَاءِ كُلِّهَا؛ همانا منزلت امام علیه‌السلام در زمین مانند ماه در آسمان است. او در جایگاه خودش است و در عین حال بر همه اشیا کاملا مطلع است.»۶

علاوه بر این، امامان معصوم علیهم‌السلام کتابهایی مانند کتاب جفر و جامعه، مصحف حضرت فاطمه زهرا علیها‌السلام، صحف ابراهیم علیه‌السلام، الواح موسی علیه‌السلام و... را دارند که هر یک از این کتابها علوم خاصی را دربردارد؛ گرچه این کتابها در مقابل علم لدنی امام علیه‌السلام، علم به حساب نمیآیند، بلکه «اثر» نامیده میشوند.٧ یکی از این کتاب ها، کتاب جفر است که دربردارنده همه وقایع اجتماعی است که تا روز قیامت اتفاق میافتد.

امام علیه‌السلام نه تنها به وقایع آینده دنیا و تمام عوالمی که در آسمانها و زمین وجود دارد، بلکه به وقایع عالم آخرت نیز آگاه است؛ چرا که آنها عالم به کتاب خدا هستند که در آن تمام وقایع عالم ثبت شده است. همچنین طبق روایات، بین خدای متعال و امام علیه‌السلام، عمودی از نور هست که هر گاه امام بخواهد به امری آگاه شود، به آن نور نگاه میکند و آن را میفهمد

سدیر صیرفی در اینباره میگوید:

«دَخَلْتُ أَنَا وَ الْمُفَضَّلُ بْنُ عُمَرَ وَ أَبُوبَصِيرٍ وَ أَبَانُ بْنُ تَغْلِبَ عَلَى مَوْلانَا أَبيعَبدِاللَّهِ الصَّادِقِ علیه‌السلام‏ ... قَالَ وَيْلَكُمْ‏ نَظَرْتُ فی كِتَابِ‏ الْجَفْرِ صَبِيحَةَ هَذَا الْيَوْمِ وَ هُوَ الْكِتَابُ الْمُشْتَمِلُ عَلَى عِلْمِ الْمَنَايَا وَ الْبَلايَا وَ الرَّزَايَا وَ عِلْمِ مَا كَانَ وَ مَا يَكُونُ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ الَّذِي خَصَّ اللَّهُ بِهِ محمّداً صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم وَ الْأَئِمَّةَ علیهم‌السلام مِنْ بَعْدِهِ وَ تَأَمَّلْتُ مِنْهُ مَوْلِدَ قَائِمِنَا عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف وَ غِيبَتَهُ وَ إِبْطَاءَهُ وَ طُولَ عُمُرِهِ وَ بَلْوَى الْمُؤْمِنِينَ فی ذَلِكَ الزَّمَانِ وَ...؛ من و مفضل بن عمر و ابوبصیر و ابان بن تغلب بر امام صادق علیه‌السلام وارد شدیم ... ایشان فرمود: امروز صبح به کتاب جفر نظر کردم و آن کتابی است که علم مرگها و بلاها و مصیبتها در آن است، و علم آنچه رخ داده و آنچه تا روز قیامت رخ خواهد داد، در آن هست، و خدای متعال این کتاب را مختص به حضرت محمّد صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم و امامان علیهم‌السلام بعد از ایشان کرده است. در این کتاب نظر کردم و ولادت حضرت قائم عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف و غیبت او و طول کشیدن غیبتش و طول عمرش و بلاهایی که بر مؤمنان در این زمان وارد میشود و... را دیدم.»٨

همچنین از امام باقر علیه‌السلام روایت شده است که:

 «عِنْدَنَا الْجَفْرُ وَ هُوَ أَدِيمٌ عُكَاظِيٌّ قَدْ كُتِبَ فِيهِ حَتَّى مُلِئَتْ أَكَارِعُهُ فِيهِ مَا كَانَ وَ مَا هُوَ كَائِنٌ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَة؛ کتاب جفر نزد ماست و آن پوستی عکاظی است که آنقدر در آن نوشته شده که تمام گوشههایش پر شده است. علم آنچه رخ داده و آنچه تا روز قیامت روی خواهد داد، در آن وجود دارد.»٩

امیرالمؤمنین علیه‌السلام نیز در اینباره میفرماید:

 «وَ الَّذِي فَلَقَ الْحَبَّ وَ بَرَأَ النَّسَمَةَ لاتَسْأَلُونِّي مِنْ فِئَةٍ تَبْلُغُ ثَلَاثَمِائَةٍ فَمَا فَوْقَهَا فِيمَا بَيْنَكُمْ وَ بَيْنَ قِيَامِ السَّاعَةِ إِلَّا أَنْبَأْتُكُمْ بِسَائِقِهَا وَ قَائِدِهَا وَ نَاعِقِهَا وَ بِخَرَابِ الْعَرَصَاتِ مَتَى تَخْرُبُ وَ مَتَى تَعْمُرُ بَعْدَ خَرَابِهَا إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَة؛ قسم به خدایی که دانه را شکافت و جانها را پدید آورد، درباره هر گروه سیصد نفری یا بیشتر که از الآن تا روز قیامت شکل میگیرد، از من بپرسید؛ به شما خبر خواهم داد که سوقدهنده آن و رهبر آن و راننده آن کیست و خبر خواهم داد زمینهایی که خراب میشوند، کی خراب میشوند و در چه زمانی بعد از آنکه خراب شدند، دوباره آباد میشوند تا روز قیامت.»١٠

حضرت علی علیه‌السلام در روایتی دیگر نیز اینچنین میفرماید:

 «سَلُونِي قَبْل أَنْ تَفْقِدُونِي فَوَ اللَّهِ لاَتَسْأَلُونِي عَن فِئَةٍ تُضِلُّ مِائَةً أَوْ تَهْدِيي مِائَةً إِلاَّ نَبَّأْتُكُمْ بِنَاعِقِهَا و سائِقِهَا وَ لَوْ شِئْتُ لَأَخْبَرْتُ كُلَّ وَاحِدٍ مِنْكُمْ بِمَخْرَجِهِ وَ مَدْخَلِهِ وَ جَمِيعِ شَأْنِهِ؛ قبل از اینکه مرا از دست بدهید، از من بپرسید پس به خدا سوگند! از هر گروهی بپرسید که صد نفر را گمراه یا صد نفر را هدایت میکنند، به شما خبر خواهم داد که راهبر و کشاننده آن کیست و اگر بخواهم، درباره هر یک از شما خبر خواهم داد که از کجا خارج میشود و به کجا وارد میشود و به همه شئون او خبر خواهم داد.»»١١

بنابراین، چنین کتابی که زمان و مکان و خصوصیات هر جنبش اجتماعی کوچکی را تا روز قیامت دربردارد، آیا امکان دارد که زمان و مکان و خصوصیات بزرگترین و مهمترین قیام جهان یعنی قیام حضرت حجت عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف را در بر نداشته باشد؟ و این اضافه بر علم لدنی امام علیه‌السلام است که روایات آن گذشت.

با وجود آیات و روایات متعدد، ادله واضح و صریح و شواهدی قطعی که گستره علم امام علیه‌السلام را نشان میدهد، شاید باز عدهای با تردید بپرسند: آیا امام عصر عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف از وقت ظهور خود خبر دارد؟ و در این راستا ممکن است به وجوهی استناد نمایند.

 در ادامه، به این وجوه می پردازیم و سپس جواب هر یک از این وجوه را به اختصار بیان میکنیم.

١. وقت ظهور مربوط به آینده است و علم به آن از مصادیق علم غیب محسوب میشود و علم غیب نیز اختصاص به خداوند متعال دارد؛ چرا که در آیه شریفه آمده است:

 «لايَعْلَمُ مَنْ فِي السَّمَوَاتِ وَ الْأَرْضِ الْغَيْبَ إِلَّا اللَّهُ؛ در آسمانها و زمين هيچ كس جز خدا غيب نمى‏داند.»١٢

٢. در روایات، وقت ظهور از اسرار الهی شمرده شده و امر ظهور به قیامت تشبیه گردیده است. بنابراین، همان گونه که جز خداوند متعال، کسی اطلاع از وقت بر پا شدن قیامت و وقوع الساعه ندارد، همچنین علم به ظهور حضرت عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف و اطلاع از وقت خاص آن نیز مختص به خداوند است. در حدیث معروف دعبل، وقتی او از امام رضا علیه‌السلام پرسید: حضرت قائم عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف کی ظهور میکند؟ حضرت علیه‌السلام با ذکر تشابه امر ظهور و امر قیامت، به آیاتی درباره قیامت اشاره فرمود که نشان میدهد کسی جز خداوند متعال از زمان قیامت مطلع نیست:

«قَدْ حَدَّثَنِي أَبِي عَنْ أَبِيهِ عَنْ آبَائِهِ علیهم‌السلام أَنَّ النَّبِيَّ صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم قِيلَ لَهُ يَا رَسُولَ اللَّهِ مَتَى يَخْرُجُ الْقَائِمُ مِنْ ذُرِّيَّتِكَ؟ قَالَ: مَثَلُهُ‏ مَثَلُ‏ السَّاعَةِ لايُجَلِّيها لِوَقْتِها إِلَّا هُوَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَ‏، ثَقُلَتْ فِي السَّمواتِ وَ الْأَرْضِ لاتَأْتِيكُمْ إِلَّا بَغْتَةً؛ همانا پدرم از پدرانش علیهم‌السلام از پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم نقل کرد که به ایشان گفته شد: حضرت قائم عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف از فرزندان شما کی قیام میکند؟ حضرت فرمود: مَثَل او مانند قیامت است که تنها خداوند متعال آن را در زمانش آشکار خواهد کرد. بر آسمانها و زمین گران آمد. و تنها ناگهانی به سراغ شما خواهد آمد.»١٣

 به این صورت، معلوم شد که زمان ظهور هم برای کسی جز خدای متعال آشکار نمیشود.

٣. در روایات، تعابیری در نهی از توقیت آمده که دال بر این است که اهل بیت علیهم‌السلام وقت ظهور را نمیدانند. مثلاً فرمودهاند:

 «إِنَّا أَهْلُ بَيْتٍ لانُوَقِّتُ؛ ما اهلبیت، تعیین وقت نمیکنیم.»١۴

این روایت میتواند به این معنا باشد که چون خداوند علم به وقت ظهور را به ما نداده است، ما نیز نمیتوانیم وقت ظهور را تعیین کنیم.

۴. با توجه به احتمال حصول بداء در امر ظهور، وقت موعود به صورت قطعی قابل کشف نیست، چون وقتی ممکن است در آن بداء حاصل شود، علم قطعی به آن هم ممکن نیست.

۵. خود حضرت عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف از شیعیان درخواست دعا برای فرج فرمود:

 «أَکْثِرُوا الدُّعَاءَ بِتَعْجِیلِ الْفَرَجِ فَإِنَّ ذَلِکَ فَرَجُکُم ؛ برای تعجیل فرج بسیار دعا کنید که فرج و گشایش شما در آن است.»١۵

 پس دعا کردن شیعیان برای فرج، سبب تعجیل آن میشود و چون حضرت عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف وقت آن را نمیداند، از شیعیان میخواهد که دعا کنند.

این پنج وجهی بود که ممکن است مورد استدلال و باعث تردید برخی از افراد نسبت به علم امام عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف به وقت ظهور خویش باشد. البته اگر کسی از شیعیان به یکی از وجوه فوق معتقد باشد، ضرری به ایمان و تشیّع او نمیزند، به این معنی که او حد نصاب از عقاید حقه را دارد، اما به هر حال این وجوه، صحیح و حق نیست. گاهی ممکن است بعضی از محکمات اعتقادی، لوازم پنهان و دقیقی داشته باشد و شخصی متوجه این لوازم نشود. چنین شخصی به دلیل عدم توجه به این لوازم، مورد مؤاخذه و توبیخ قرار نمیگیرد و همین که امام معصوم علیه‌السلام را مفترضالطاعه از سوی خداوند متعال بداند، کافی است.

در ادامه، اشاره مختصری به ضعف وجوه مذکور میشود.

در ابتدا ناچار باید مقدمه کوتاهی درباره علم امام علیه‌السلام ذکر شود. برای اینکه به علم امام علیه‌السلام معرفت پیدا کنیم، ابتدا باید به تفاوتهای وجود امام علیه‌السلام با وجود انسانهای عادی توجه نماییم. یکی از این تفاوتها این است که در وجود انسانهای متعارف، تنها یک عالَم متحقق است؛ یعنی هر شخص احساس میکند که تمام شئونات وجودش، در یک هماهنگی آشکار، او را به یک حالت متمایز از حالات دیگر میرساند. برای مثال، هر شخص نسبت به اطلاع بر یک مطلب، آن را یا میداند یا نمیداند، چون در وجود او یک عالَم هست، پس دو حکم ندارد. اما اگر فرض بگیریم شخصی باشد که در وجود او عوالم عدیده بوده و هر عالَمی کاملاً مستقل از عالم دیگر باشد، هر چند این عوالم ارتباط با هم داشته باشند، در این صورت هر عالَمی حکم خاص خود را دارد و اتّصاف شخص به احکام و آثار هر عالَم، او را از اتّصاف به احکام و آثار عالَم دیگر محجوب نمیکند، و اشاره به این نکته مهم، در روایت معروف ارواح انبیا و اوصیا علیهم‌السلام آمده است.

طبق این حدیث، در کفار سه روح، و در مؤمنان چهار روح، اما در انبیا و اوصیا علیهم‌السلام پنج روح موجود است، و روح القدس که اختصاص به آنها دارد، وجود آنها را از عالَم واحد درآورده است و آنان را عوالم بالفعل میکند. نکته جالب در این روایت، جواب بودن آن برای سؤالی حیرتانگیز است. راوی میپرسد: امام علیه‌السلام در حالی که در خانه خودش هست و حالات دنیوی دارد و «مرخی علیه ستره» است؛ یعنی خواب است و یا پوششهای مختلف خانهاش، او را در برگرفته، نه او کسی را میبیند و نه کسی او را، با این حال چگونه علم به تمام نواحی کره زمین دارد؟! و در جواب این سؤال بود که امام علیه‌السلام از پنج روح در انبیا و اوصیا علیهم‌السلام نام برد و همین معنی در روایات دیگر با تعابیر نزدیک به هم آمده، و در توضیح آن گفته شده است:

 «رُوحُ الْقُدُسِ لايَنَامُ وَ لايَغْفُلُ وَ لايَلْهُو وَ لايَسْهُو ... رُوحُ‏ الْقُدُسِ‏ ثَابِتٌ‏ يَرَى‏ بِهِ مَا فی شَرْقِ الْأَرْضِ وَ غَرْبِهَا وَ بَرِّهَا وَ بَحْرِهَا؛ روح القدس نمیخوابد و غفلت نمیکند و دچار لهو و فراموشی و خطا نمیشود ... روح القدس ثابت است و امام علیه‌السلام با او، آنچه را در شرق و غرب زمین و آنچه را در بیابانها و دریاهای زمین است، میبیند.»١۶

با این مقدمه، معلوم میشود که علم امام علیه‌السلام از ناحیه روح القدس است که عالَم و بلکه عوالم مستقل را در وجود مبارک امام علیه‌السلام پدید میآورد. همچنین باید توجه داشت که علم حاصل از روح القدس، از ناحیه خداست و خود امام علیه‌السلام نقشی در آن ندارد؛ حتی اگر بخواهند آن علم را از خود دور کنند، ممکن نیست.

بررسی اشکالات و اثبات بطلان آن ها

پس از بیان این مقدمه، پنج وجهی را که به عنوان اشکال مطرح شده بود، بررسی و ضعف و بطلان آنها را بیان میکنیم.

١. تمام عقلا میدانند و بدیهی است که آیات قرآن کریم را باید با همدیگر ملاحظه کرد؛ چون اگر قرار باشد تنها به یک آیه توجه شود و به سایر آیات قرآن و مفسِّر بودن بعضی از آیات بر بعضی دیگر توجه نگردد، ممکن است که حتی _ نستجیر باللّه _ کسی در علم خدا هم تشکیک کند! چرا که ممکن است ظاهر برخی از تعبیرهای قرآن کریم در نگاه اوّل برای او نفی علم از خداوند بکند؛ مانند این آیه شریفه:

«أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تَدْخُلُوا الْجَنَّةَ وَ لَمَّا يَعْلَمِ اللَّهُ الَّذِينَ جَاهَدُوا مِنْكُمْ وَ يَعْلَمَ الصَّابِرِينَ؛ آیا گمان میکنید که وارد بهشت میشوید؛ در حالی که هنوز خداوند از میان به شما آنان که مجاهدت میکنند و آن ها را که صبر میکنند، علم پیدا نکرده است»؛١٧

 و یا این آیه شریفه:

 «يَا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لَيَبْلُوَنَّکُمُ اللَّهُ بِشَيْ‏ءٍ مِنَ الصَّيْدِ تَنالُهُ أَيْديکُمْ وَ رِماحُکُمْ لِيَعْلَمَ اللَّهُ مَنْ يَخافُهُ بِالْغَيْبِ؛ اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد! خدا شما را به چيزى از شكار كه در دسترس شما و نيزه‏هاى شما باشد، خواهد آزمود، تا علم پیدا کند چه كسى در نهان از او مى‏ترسد.»١٨

البته آیات دیگری نیز مانند این آیات وجود دارد که مجموعاً ۱۲ مورد میشود؛ در حالی که شک نداریم خداوند به همه امور عالِم است و هیچ چیز بر او پوشیده نیست:

 «إِنَّ اللَّهَ لايَخْفَى عَلَيْهِ شَيْءٌ فِي الْأَرْضِ وَ لا فِي السَّمَاءِ؛ همانا چیزی در آسمان و زمین از خدا پوشیده نیست.»١٩

بنابراین، در بحث علم امام علیه‌السلام نیز باید تمام آیات قرآن با هم دیده شوند. آیا فقط در قرآن کریم آمده است:

 «لايَعْلَمُ مَنْ فِي السَّمَوَاتِ وَ الْأَرْضِ الْغَيْبَ إِلَّا اللَّهُ؛ در آسمانها و زمين هيچ كس جز خدا غيب نمى‏داند»؟!٢٠

 در آیات متعدد بیان شده است که خداوند علم غیب را به اولیاء خودش میدهد: «وَ مَا كَانَ اللَّهُ لِيُطْلِعَكُمْ عَلَى الْغَيْبِ وَلَٰكِنَّ اللَّهَ يَجْتَبِي مِن رُسُلِهِ مَن يَشَاءُ؛ و خدا بر آن نيست كه شما را از غيب آگاه گرداند، ولى خدا هر كس را از ميان فرستادگانش بخواهد، برمى‏گزيند»؛٢١

 «عَالِمُ الْغَيْبِ فَلايُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَداً  *   إِلَّا مَنِ ارْتَضَى مِن رَسُولٍ فَإِنَّهُ يَسْلُكُ مِن بَيْنِ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ رَصَداً؛ داناى نهان است، و كسى را بر غيب خود آگاه نمى‏كند، جز پيامبرى را كه از او خشنود باشد، كه براى او از پيش رو و از پشت سرش نگهبانانى خواهد گماشت.»٢٢

 حضرت خضر علیه‌السلام غیبی را میدانست که حضرت موسی علیه‌السلام نمیدانست و قرآن میفرماید: «عَلَّمْنَاهُ مِنْ لَدُنَّا عِلْماً؛ از نزد خود علمی به او آموختیم.»٢٣ آصف بن برخیا که طبق آیه شریفه «عِنْدَهُ‏ عِلْمٌ‏ مِنَ الْكِتاب‏؛ نزد او علمی از کتاب بود»٢۴، آیا ممکن است بدون اطلاع از تخت بلقیس در سرزمین دیگر، آن را حاضر کند؟

 بنابراین، آنجا که میفرماید علم غیب به خداوند اختصاص دارد، منظور این است که علم غیب استقلالی که از آنِ خودش بوده و دیگری به او نداده باشد، فقط و فقط برای خداوند متعال وجود دارد. علاوه بر این، در ذیل آیه شریفه «قُل لايَعْلَمُ مَنْ فِي السَّمَوَاتِ وَ الْأَرْضِ الْغَيْبَ إِلَّا اللَّهُ؛ در آسمانها و زمين هيچ كس جز خدا غيب نمى‏داند »٢۵  اشارهای است که این احتمال را تقویت میکند که منظور از «الْغَيْبَ» علم غیب معهود (با الف و لام عهد) باشد؛ در ادامه این عبارت آمده است: «وَ مَا يَشْعُرُونَ أَيَّانَ يُبْعَثُونَ؛ و نمیدانند چه هنگام برانگیخته میشوند»٢۶ یعنی علم غیبی که کسی را به آن راه نیست، همانا علم بعث و نشور و قیامت است، نه مطلق علم غیب. در این صورت، این آیه مربوط به همان مطلبی میشود که در وجه دوم از وجوه پنجگانه فوق مطرح شد و در ادامه، آیات آن را بررسی میکنیم.

٢. در آیات زیادی آمده است که علم به برپایی قیامت، اختصاص به ذات باریتعالی دارد، و در ضمن این آیات و سایر آیات مربوط به قیامت، اشارات ظریف و دقیقی به رمز این مطلب شده است که چرا نمی شود علم به ساعت و قیامت نصیب کسی گردد. برای نمونه، با توجه به آیه «إِنِّي أَخافُ عَلَيْكُمْ عَذابَ يَوْمٍ‏ مُحيط؛ از عذاب روزى فراگير بر شما بيمناكم‏»،٢٧ میفهمیم که قیامت بر این عالم احاطه دارد. وقتی دانستیم که قیامت احاطه به گذشته و آینده دارد، طبعاً راهیابی به عالم محیط و آگاهی بر آن برای فردی که محاط به آن شده است، امکان ندارد و این بسیار واضح است. برای توضیح این احاطه، تعبیری زیباتر از تعبیر قرآن کریم نمیتوان یافت که میفرماید: «ثَقُلَتْ فِي السَّمواتِ وَ الْأَرْضِ؛ بر آسمانها و زمین گران آمد.»٢٨ آسمانها و زمین با همه عظمتی که دارند، اما عالمی که بر آنها محیط است، بر آنها سنگینی میکند و آسمان ها و زمین تاب و تحمل ظهور او را در خود ندارند.

از سوی دیگر، همه میدانیم که جنات عدنِ در دار قرار و اقامت، پس از قیام قیامت است؛ در نتیجه کسانی که وارد جنات عدن میشوند، قیامت را پشت سر گذاشته و وارد عالم احاطه شدهاند و وعدههای قیامت برای آنها محقق شده است و به تعبیر نهج البلاغه:

 «حَقَّقَتِ‏ الْقِيَامَةُ عَلَيْهِمْ عِدَاتِهَا؛ قیامت وعدههای خود را برای آنها محقق کرده است.»٢٩

 پس اهل بهشت که وارد عالم احاطه شدهاند، میتوانند به قیامت علم پیدا کنند، و از اینجا میفهمیم که وقتی گفته میشود علم به قیامت مختص خدای سبحان است، این مطلب ناظر به کسانی است که در عوالم قبل از قیامت هستند، نه کسانی که در عوالم بعد از قیامت قرار دارند.

از این رو، در همین آیه شريفه که فرمود: «ثَقُلَتْ فِي السَّمواتِ وَ الْأَرْضِ»، وعده داده شده است که ناگهان برای شما میآید: «لا  تَأْتِيكُمْ إِلَّا بَغْتَةً؛ تنها ناگهانی به سراغ شما خواهد آمد»٣٠ و وعده فرمود: «لايُجَلِّيها لِوَقْتِها إِلَّا هُوَ؛ تنها خداوند متعال آن را در زمانش آشکار خواهد کرد»؛٣١ یعنی خداوند متعال که محیط بر همه عوالم (از دنیا و برزخ گرفته تا قیامت و جنت و نار در عالم خلود) است، همان قیامت و ساعت را که کسی غیر او علم به آن نداشت، برای خلق خود آشکار میکند؛ به این معنا که آنها را وارد صحنه عالم احاطه مینماید و به آنها آگاهی فوقالعاده میدهد.

 در نتیجه، در وصف افرادی که وارد قیامت شدهاند، میفرماید که اینها در این روز عجب آگاهی و تیزبینی شگرفی دارند: «أَسْمِعْ بِهِمْ وَ أَبْصِرْ يَوْمَ يَأْتُونَنَا؛ چه شنوا و بينا هستند در روزى كه به سوى ما مى‏آيند»٣٢ و کسانی که قیامت را پشت سر گذاشتند و به توفیق الهی وارد جنات عدن و خلود شدند، در عالمی قرار میگیرند که بر عالم قیامت محیط است؛ یعنی خداوند متعال آنها را در جایگاهی قرار داده است که حتی بر احوال قیامت مطلع هستند، و بهوضوح مییابند که حشر و نشر و قیامت، محیط بر گناهکاران است و راه فراری از آن برایشان ممکن نیست، و حقیقت این آیه را میبینند که: «يَسْتَعْجِلُونَكَ بِالْعَذَابِ وَ إِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحِيطَةٌ بِالْكَافِرِينَ؛ و از تو عذاب را به شتاب مى‏خواهند، و حال آنكه جهنّم قطعاً بر كافران احاطه دارد»؛٣٣ «بَلَى  مَنْ  کَسَبَ  سَيِّئَةً وَ أَحَاطَتْ  بِهِ  خَطِيئَتُهُ ؛ بله، کسی که مرتکب گناه شود و گناهش سراسر وجود او را دربرگیرد.»٣۴

مطلب بسیار مهم در اینجا این است که اولیای خدا میتوانند به مقامی برسند که در همین دنیا به عالم احاطه بروند و مراتب قیامت را درنوردند؛ و همچنان که در نهج البلاغه در توصیف احوال اولیای خدا آمده است:

 «أَسْفَرَتِ‏ السَّاعَةُ عَنْ وَجْهِهَا؛ قیامت[برای آنها] از چهره خود پرده برداشته است.»٣۵

 از سوی دیگر، از مطالب مهم و واضحی که در روایات اهل بیت علیهم‌السلام به آن تصریح شده، این است که اکنون نیز بهشت و جهنم و جنت و نار، موجود و مخلوق هستند، بلکه در روایت توحید صدوق قدس‌سره، امام رضا علیه‌السلام میفرماید کسی که قائل نباشد که جنت و نار امروز موجود و مخلوق هستند، از ما نیست و ما از او بریء هستیم. سپس حضرت علیه‌السلام استشهاد فرمود به اینکه رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم در معراج به بهشت وارد شد و از سیب آن تناول فرمود که زمینه نزول نور مبارک حضرت صدیقه علیها‌السلام فراهم گردید، و در سوره مبارکه نجم بهوضوح این مطلب بیان شده است:

 «وَ لَقَدْ رَآهُ نَزْلَةً أُخْرَى عِندَ سِدْرَةِ الْمُنْتَهَى عِندَهَا جَنَّةُ الْمَأْوَى؛ و بى‏ترديد يك بار ديگر هم او را ديده، نزد سدرةالمنتهى، در آنجا كه جنةالمأوی است.»٣۶ ملاحظه نمایید که جنةالمأوی نزد سدرةالمنتهى است و کسی که خداوند متعال او را به جنةالمأوی رسانده، چقدر از عوالم را درنوردیده است؟! بلکه آیه شریفه اشاره به تکرار آن و تمکین در آن مقام برای رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم دارد.

در فقرهای از روایت معراج، تعبیر بسیار مهمی آمده است:

 «قَدْ صَارَتِ‏ الدُّنْيَا وَ الآخِرَةُ عِنْدَهُمْ وَاحِدَةً؛ دنیا و آخرت نزد آنها یکی شده است.»٣٧

 مقصود از این تعبیر، این نیست که دنیای آنها از دنیا بودن خارج شده است، بلکه چون به عالم آخرت پر کشیدند و به عالم احاطه پیوستند، دنیا را از آن منظر احاطی ملاحظه میکنند؛ همانطور که امیرالمؤمنین علیه‌السلام در جواب جاثلیق رومی جملهای فرمود که کلید فهم تمام مسائل و معضلات معارف معاد است.

 جاثلیق پرسید: «أَخْبِرْنِي عَنِ الْجَنَّةِ هَلْ فِي الدُّنْيَا هِيَ أَمْ فِي الآخِرَة؛ درباره بهشت برایم بگو که آیا در دنیا است یا در آخرت؟» حضرت علیه‌السلام در پاسخ فرمود: «الدُّنْيَا فِي الآخِرَةِ وَ الآخِرَةُ مُحِيطَةٌ بِالدُّنْيَا؛ دنیا در آخرت است و آخرت محیط به دنیا است.» سپس افزود: «وَ الدُّنْيَا رَسْمُ‏ الآخِرَةِ وَ الآخِرَةُ رَسْمُ الدُّنْيَا وَ لَيْسَ الدُّنْيَا الآخِرَةَ وَ لا الآخِرَةُ الدُّنْيَا؛ و دنیا تصویر آخرت است و آخرت تصویر دنیا، ولی نه دنیا آخرت است و نه آخرت دنیاست.»٣٨

امیرالمؤمنین علیه‌السلام در ادامه فرمود: «وَ الرَّسْمُ لِمَنْ عَقَلَ مَوْجُودٌ وَاضِح؛ و تصویر برای آنکه تعقل کند، بهوضوح موجود است‏»، و استشهاد فرمود به این آیه شریفه: «لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْيَقِينِ لَتَرَوُنَّ الْجَحِيمَ؛ اگر علماليقين داشتيد، به يقين دوزخ را مى‏دیديد.»٣٩ همچنین در روایت دیگر آمده که غفلت از یاد خداست که توانایی شنیدن را از انسان میگیرد:

 «وَ لَوْ عَلِمَ الْإِنْسَانُ مَا هُوَ فِيهِ‏ مَاتَ‏ خَوْفاً مِنَ الْمَوْتِ وَ مَنْ نَجَا فَبِفَضْلِ الْيَقِين‏؛ و اگر انسان از آنچه در آن است، آگاهی میداشت، از ترس مرگ میمرد و هر که نجات یافت، به سبب فضیلت یقین است.»۴٠

با در نظر گرفتن آنچه در اینجا ذکر شد و نیز مقدمهای که در ابتدا بیان گردید که در انبیا و اوصیا علیهم‌السلام پنج روح موجود است و وجود مبارک آنها یک عالَم نیست، بلکه عوالم عدیده است که هر کدام حکم خود را دارد و مستقل از یکدیگر است، اکنون میگوییم آیات متعددی بهصراحت علم غیب را از پیامبران علیهم‌السلام نفی میکنند و آیاتی دیگر آن را برای آنها اثبات مینمایند. در آیهای میفرماید:

«قُلْ لاأَمْلِكُ لِنَفْسِي نَفْعاً وَ لا ضَراً إِلَّا مَا شَاءَ اللَّهُ وَلَوْ كُنْتُ أَعْلَمُ الْغَيْبَ لَاسْتَكْثَرْتُ مِنَ الْخَيْرِ وَمَا مَسَّنِيَ السُّوءُ؛ بگو: جز آنچه خدا بخواهد، براى خودم اختيار سود و زيانى ندارم، و اگر غيب می‌‏دانستم، قطعاً مال بيشترى می‌اندوختم و هرگز به من آسيبى نمی‌رسيد.»۴١

اما در آیه دیگر میفرماید:

 «وَ أُنَبِّئُكُمْ بِمٰا تَأْكُلُونَ وَ مٰا تَدَّخِرُونَ فی بُيُوتِكُمْ؛ و شما را از آنچه می‌خوريد و در خانه‌‏هايتان ذخيره می‌كنيد، خبر می‌دهم.‏»۴٢

در جمع بندی این آیات، باید توجه داشت پیامبران آن علم غیبی که بخواهد تقدیرات الهی را بر هم بزند و برای عالِم به آن غیب، خوبی را جلب کند و همه سختیها و بدیها را از او دور نماید، ندارند؛ این علم غیب مطلوب کاهنان است که میخواهند جریان امور را به نفع خود در دست بگیرند و از این علم غیب در جهت جلب منافع و دفع مضار خود استفاده کنند.

 علم غیبی که پیامبران علیهم‌السلام دارند، علمی است که خداوند به آنها داده و از طریق بالا بردن آنها در منظر عالم محیط بر عوالم پایین حاصل شده است؛ یعنی با وارد کردن آن نفوس قدسی در بزم عرشیان، از طریق وقوف بر عالم محیط، آنها را به سرُّ القَدَر آگاه کرده است؛ بهطوری که مقدرات الهی را میدانند، نه اینکه گمان کنند میتوانند با علم جزئی، روند خوبی و بدی و منافع و مضارّ دنیوی خود را سامان دهند، بلکه آنها از دنیا رستهاند:

 «بَعْدَ أَنْ شَرَطْتَ عَلَيْهِمُ الزُّهْدَ فی دَرَجَاتِ هَذِهِ الدُّنْيَا الدَّنِيَّةِ وَ زُخْرُفِهَا وَ زِبْرِجِهَا فَشَرَطُوا لَكَ ذَلِكَ وَ عَلِمْتَ‏ مِنْهُمُ‏ الْوَفَاءَ بِهِ فَقَبِلْتَهُمْ وَ قَرَّبْتَهُم؛ بعد از آنکه با آنها شرط کردی که نسبت به درجات این دنیای پست و زیبایی و آراستگی آن زهد داشته باشند و آنها نیز این شرط را پذیرفتند و تو دانستی که به این عهد وفا خواهند کرد و لذا آنان را پذیرفتی و به خود نزدیک کردی‏»۴٣

البته چون ذرهای توجه به دنیا در آنها نمانده است، از عالم ما فوق دنیا و محیط بر دنیا، امور دنیا را به علم الهی نظاره میکنند و اینگونه نظاره و علم، همان است که کاهن از آن گریزان است و علم غیبی که کاهن به دنبال آن است، انبیا و اوصیا علیهم‌السلام از آن بریء هستند، چون این علم میخواهد احکام خود را در عالَم دنیا جاری کند و حال آنکه عوالم موجود در وجود انبیا و اوصیا علیهم‌السلام هر کدام حکم خود را دارد، و حکم عالم احاطه، هرگز به عالم محدود و محاط سرایت نمیکند.

هر کسی میخواهد فرق این دو نحو علم غیب را دریابد، پس تأمل در حال کاهن کند. شخص کاهن یک عالم دارد و یک انسان دنیوی است، پس هنگامی که بر علمی پوشیده مطلع میشود، این علم جزء وجود او و عالَم واحد او میگردد و منتسب به اوست و از این رو، در صدد بر میآید که با استفاده از این علم، منافعی دنیوی را کسب کرده و ضررهایی دنیوی را از خود و منظورینش دفع کند.

 اما وقتی روح پیامبر الهی از افق اعلی و عالم محیط، علمی را که اختصاص به خدای متعال دارد، به احاطهای که خداوند به روح او داده است، تلقی میکند، این علم در همان عالم احاطه استقرار دارد و نمیتواند در دار دنیا و شأن بشری پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم هبوط کند؛ یعنی جزء عالم دنیای ایشان نمیشود، بلکه چون از عالم احاطه است، اساساً نمیتواند جزء دنیا شود. و از اینجا دقیقاً میتوان گفت: این علم هنوز هم علم خداوند محیط بر جمیع عوالم است؛ یعنی علم، علم خداوند است، نه علم مخلوق. علم مخلوق برای او احکام و آثاری دارد، اما علم خالق تنها به دست اوست و احکام آن را خود او به تناسب هر عالَمی مترتّب میکند.

 بنابراین، پیامبران و اوصیا علیهم‌السلام که علم خدا را دارند، جز به امر خدا حکمی را مترتّب نمیکنند و رمز این مطلب، فرق گذاشتن بین عالَم واحد با عوالم متعدد است که قدسیان بارگاه الهی پنج روح دارند. بدن آنها در دار دنیا «مرخی علیه السّتر» است، اما روح القدس عالَمی مستقل و محیط بر همه مکانها و زمانها به آنان میدهد.

حال در مییابیم که چگونه است که پیامبران و اوصیای آنها، از قیامت مطلع نیستند، زیرا همانطور که گذشت، سنخ علم به قیامت، چون سنخ احاطه است، نمیتواند در شأن دنیوی آنان به عنوان علم مستند به آنها ظهور کند، بلکه همیشه علم به قیامت، علم خداوند متعال خواهد بود: «لايُجَلِّيهَا لِوَقْتِهَا إِلَّا هُوَ؛ در وقتش تنها خود او آشکارش خواهد کرد»۴۴ و اطلاع بر آن، جز با صعود در عوالم طولی وجود و سپس تلقی آن با حفظ اینکه بر علم خالق متعال بودن باقی میماند، میسر نیست؛ پس هر گاه صحبت از علم ایشان است، اصلاً علمی ندارند، اما هر گاه صحبت از علم خداوند است، آیینه بودن نفوس قدسی آنان برای ظهور علم خداوند مطرح می شود، پس مظهر علم خداوند هستند، و میدانیم که آیینه، هیچ از خود ندارد؛ اگر آیینه تمام نور خورشید را در ظلمات بتاباند، باز نور خورشید است، نه نور آیینه.

این نکته بهخوبی در نهج البلاغه بیان شده است؛ آنجا که امیرالمؤمنین علیه‌السلام از غیب خبر داد و وقتی به ایشان گفته شد: «لَقَدْ أُعْطِيتَ‏ يَا أَمِيرَالْمُؤْمِنِينَ عِلْمَ الْغَيْب‏؛ ای امیرالمؤمنین علیه‌السلام به شما بهطور حتم علم غیب عطا شده است»، حضرت علیه‌السلام لبخند زد و فرمود: «لَيْسَ هُوَ بِعِلْمِ غَيْبٍ وَ إِنَّمَا هُوَ تَعَلُّمٌ مِنْ ذِي عِلْمٍ؛ این علم غیب نیست، بلکه تنها یادگیری از صاحب علم است»۴۵ و به دنبال آن، علم به ساعت و علم به مذکورات در آیه را از خود و انبیا علیهم‌السلام نفی کرد.

 برای بیان این که اجرای احکام علم غیب در تقدیرات امور دنیوی امکان ندارد، عبارتی رساتر از این جواب امیرالمؤمنین علیه‌السلام نیست. وقتی ایشان خبر داد که ابن ملجم لعنت اللّه علیه ایشان را شهید میکند، گفتند: ای امیرالمؤمنین! آیا او را نمیکشید؟ در جواب فرمود: «فَمَنْ‏ يَقْتُلُنِي‏ إِذاً؟؛ در این صورت چه کسی مرا بکشد؟»۴۶ یعنی علم الهی به اینکه قاتل من، این فرد شقی است، علمی نیست که بتوان بر اساس آن او را کشت و مسیر امور را تغییر داد.

 پس حاصل جواب از وجه دومی که ذکر گردید، این است که علم به قیام قیامت و وقوع ساعت، مختص به خدای متعال است و نفوس قدسی انبیا و اوصیا علیهم‌السلام مثل سایر علومی که مشتعل به نور علم به آنها میگردند، نمیتوانند واجد علم به قیامت شوند؛ یعنی نمیتوانند علمی داشته باشند که مستند به خود آنها باشد؛ مانند مشعلی که وقتی نزدیک به معدن نور شود، آن هم مشتعل میگردد. بنابراین، نفوس قدسی آنها مشتعل به علم به قیامت نمیشود، بلکه علم آنها به قیامت، دقیقاً مثل آیینه است که نور را منعکس میکند، اما مشتعل به آن نور نخواهد شد. مشعل خودش نور میدهد، هرچند روشناییاش را از دیگری گرفته باشد، اما آیینه از خودش نور نمیدهد و دقیقاً نور دیگری را بازتاب میکند. با این بیان، دقایق عبارات قرآن و سنّت با هم جمع و واضح میگردد؛ انشاءاللّه تعالی.

٣. جواب وجه سوم که اهل بیت علیهم‌السلام خود فرمودهاند: «إِنَّا أَهْلُ بَيْتٍ لانُوَقِّتُ؛ ما اهلبیتی هستیم که تعیین وقت نمیکنیم»۴٧، در نکته کلیدی که امام رضا علیه‌السلام برای دعبل فرمود، نهفته است:

 «وَ أَمَّا مَتَى فَإِخْبَارٌ عَنِ‏ الْوَقْتِ‏ فَقَدْ حَدَّثَنِي أَبِي عَنْ أَبِيهِ عَنْ آبَائِهِ علیهم‌السلام أَنَّ النَّبِيَّ صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم قِيلَ لَهُ يَا رَسُولَ اللَّهِ مَتَى يَخْرُجُ الْقَائِمُ مِنْ ذُرِّيَّتِكَ؟ فَقَالَ صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم: مَثَلُهُ مَثَلُ السَّاعَةِ الَّتِي‏ لايُجَلِّيها لِوَقْتِها إِلَّا هُوَ ثَقُلَتْ فِي السَّمواتِ وَ الْأَرْضِ لاتَأْتِيكُمْ إِلَّا بَغْتَة؛ اما اینکه بگوییم حضرت قائم عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف کی ظهور میکند، این خبر دادن از وقت است. همانا پدرم از پدرانش علیهم‌السلام از پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم نقل کرد که به ایشان گفته شد: حضرت قائم عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف از فرزندان شما کی قیام مینماید؟ حضرت فرمود: مَثَل او مانند قیامت است که تنها خداوند متعال آن را در زمانش آشکار خواهد کرد. بر آسمانها و زمین گران آمد. و تنها ناگهانی به سراغ شما خواهد آمد.»۴٨

بنابراین، بحثها و نکات و معارفی که خود اهل بیت علیهم‌السلام درباره قیام ساعت فرمودهاند، در اینجا هم نظیرش جاری است و بیانی که در جواب وجه سابق مطرح شد، اینجا هم به همان نحو مطرح میشود.

۴. مسأله بداء در قله معارف اهل بیت علیهم‌السلام است و در روایت آمده است:

 «مَا عُبِدَ اللَّهُ‏ بِشَيْ‏ءٍ مِثْلِ الْبَدَاء؛ خداوند به چیزی همچون بداء عبادت نشده است.»۴٩

 اما باید توجه داشت که مسأله بداء ناظر به لوح محو و اثبات است. امیرالمؤمنین علیه‌السلامفرمود:

 «لَوْ لا آيَةٌ فی كِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ لَأَخْبَرْتُكُمْ‏ بِمَا كَانَ‏ وَ بِمَا يَكُونُ وَ بِمَا هُوَ كَانَ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ وَ هِيَ هَذِهِ الْآيَةُ "يَمْحُوا اللَّهُ ما يَشاءُ وَ يُثْبِتُ وَ عِنْدَهُ أُمُّ الْکِتابِ"؛ اگر نبود آیهای در کتاب خدای عز و جل، به شما خبر میدادم از آنچه بوده است و آنچه الآن هست و آنچه تا روز قیامت پدید خواهد آمد و آن آیه این است: خداوند هر چه را بخواهد، محو و یا تثبیت میکند و امّالکتاب نزد اوست۵٠».۵١

 لوح محو و اثبات، شامل اسباب و مقتضیات و اگرها و اماها است. اما در لوح محفوظ، بداء راه نمییابد. در همین آیه شریفه به امّالکتاب اشاره شده که ناظر به لوح محفوظ است. در روایت است که خداوند متعال دو نوع علم دارد: علمی که به انبیا و اوصیا علیهم‌السلام داده و علمی که از آنها مخفی کرده، و بداء از این علم دوم است و آنچه از علم اول داده است، طوری نیست که خودش را تکذیب کند.

اکنون این سؤال مطرح می شود که: اگر بداء ثابت بوده، چگونه علم قطعی امام علیه‌السلام به ظهور ممکن است؟

 در جواب باید گفت:

اولاً اگر خدای متعال علم به وقت ظهور را به صاحب امر ظهور عطا فرماید، آن ولیّ خدا بهتر از هر کس دیگر به مسأله بداء آگاهی دارد و خداوند متعال معرفت به عظمت امر بداء را بهتر از همه به او داده، پس با سایر علومی که خدا به امام علیه‌السلام عطا کرده است، چه فرقی میکند؟ به عبارت دیگر، اگر بداء باعث غیر قطعی شدن علم امام علیه‌السلام به وقت ظهور بشود، قهراً همین حکم در علم امام علیه‌السلام به سایر علوم نیز تسرّی مییابد و اعتبار علم امام علیه‌السلام بهطور کلی مخدوش میشود؛ در حالی که عقلاً و نقلاً التزام به چنین مطلبی ممکن نیست.

 ثانیاً نکته مهمی که باید به عنوان کلید این بحث در نظر گرفت، همان چیزی است که در مقدمه ذکر شد که در وجود مبارک انبیا و اوصیا علیهم‌السلام عوالم عدیده است و هر عالم حکم خود را دارد. برای مثال، امیرالمؤمنین علیه‌السلام در روایت دیگر، برخلاف روایت فوق، بدون قید فرمود:

 «وَ لَوْ شِئْتُ لَأَخْبَرْتُ كُلَّ وَاحِدٍ مِنْكُمْ بِمَخْرَجِهِ وَ مَدْخَلِهِ وَ جَمِيعُ شَأْنِهِ؛ و اگر بخواهم درباره هر یک از شما خبر خواهم داد که از کجا خارج میشود و به کجا وارد میشود و به همه شئون او خبر خواهم داد.»»۵٢

همچنین پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم اسماء دوازده امام علیهم‌السلام را مکرر ذکر فرمود و در روایات متعدد آمده، اما معروف است که در امر امامت امام هفتم و یازدهم علیهما‌السلام بداء رخ داده است. معلوم میشود رخ دادن بداء و احکام آن نسبت به عالمی از عوالم و لوحی از الواح الهی، منافاتی با معلوم بودن آن در عالمی بالاتر و لوحی مکنون ندارد. از این رو، معصومین علیهم‌السلام در روایات گوناگون، انواع مختلف علوم را برای خود ثابت فرمودند که بعضاً در یک عالم قابل جمع شدن نیست، اما در وجود آنها عوالم متعدد تحقق یافته است و هر عالم، نوع علم خاص به خود را دارد. ازدیاد علم در شب جمعه که در روایت است: «إِنَّهُ إِذَا كَانَ لَيْلَةُ الْجُمُعَةِ وَافَى رَسُولُ اللَّهِ  صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم الْعَرْشَ وَ وَافَى الْأَئِمَّةُ مَعَهُ وَ وَافَيْنَا مَعَهُمْ فَلاتُرَدُّ أَرْوَاحُنَا إِلَى أَبْدَانِنَا إِلَّا بِعِلْمٍ مُسْتَفَادٍ وَ لَوْ لا ذَلِكَ لَنَفِدَ مَا عِنْدَنَا؛ شب جمعه که میشود، رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم به عرش میرود و امامان علیهم‌السلام همراه او به عرش میروند و ما هم با آنها میرویم و روح ما به بدنمان باز نمیگردد، مگر همراه با علم به دست آوردهای؛ و اگر این نبود، آنچه نزد ماست، از بین میرفت»۵٣ و عرضه اعمال در ایام خاص، علمی منوط به خواست امام علیه‌السلام است؛ چنانکه در روایت آمده است که: «إِذَا أَرَادَ الْإِمَامُ أَنْ يَعْلَمَ شَيْئاً، أَعْلَمَهُ اللَّهُ‏ ذلِكَ؛ وقتی امام بخواهد چیزی را بفهمد، خداوند آن را به او میفهماند»۵۴ و امثال اینها، کاشف از انواع مختلف علم است؛ همچنان که خود تقسیم به دو لوح محو و اثبات و لوح محفوظ، تقسیم کلی است؛ وگرنه هر یک به نوبه خود مراتب و شئوناتی دارد و درجات انبیا و اوصیا علیهم‌السلام در اطلاع بر مراتب هر یک، متفاوت است:

 «تِلْكَ الرُّسُلُ فَضَّلْنَا بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ؛ از آن فرستادگان، برخى را بر برخى برترى بخشيديم.‏»۵۵

درخواست حضرت عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف از شیعیان برای دعای فرج، منافاتی با علم حضرت ندارد، چون حضرت میداند که در نظام اسباب و مسببات الهی، دعای انسانها نقش ایفا میکند.

نکته مهم دیگری که بر این بحث مترتّب میشود، این است که انبیا و اوصیا علیهم‌السلام دو نوع آگاهی و علم دارند و هر نوعی طبق عالَم خود، احکام خود را دارد. یک نوع علم، علمی است که خداوند متعال بر نفوس قدسی آنها افاضه مینماید و نفوس آنها مالک و واجد آن علم میشود و مستند به خود آنهاست؛ یعنی به نوعی به انشاء نفوس آنها و اضافه اشراقی به نفوس آنها باز میگردد. اما نوع دیگری از علم را نیز دارند که فوق نفوس آنهاست و به مقام نورانیت آنها مربوط می شود و در آن مقام، تنها و تنها نقش آیینه علمِ خداوند را دارند. علم، مستند به خداوند است و نه آنها، و فوق نفس آنهاست، نه انشاء نفس، چون نحوه کار آیینه، فقط بازتاب نور دیگری است و خودش چیزی ندارد و فانی محض است، و در چنین علمی بداء رخ نمیدهد.

از این رو، سنخ بداء و علم به آن، مختص خداوند متعال است، و نفوس اولیای الهی «واجد» آن نیست و امکان ندارد که حکم عالم نفوس آنها بر خلاف مقتضیات آن عالَم اجرا شود؛ یعنی از آن جهت که واجد علم هستند، نمیتوانند در مقام آیینه محض قرار گیرند؛ هر چند بالاترین مقام آنها، همانا مقام مرآتیّت آنهاست و هر چه در عوالم ما دون دارند، مترتّب و متفرّع بر آن است، چون عبودیّت مطلقه، رمز معرفت به این است که آیینه هیچ از خود ندارد.

۵. با توضیحاتی که گذشت، جواب از وجه پنجم روشن میشود. درخواست حضرت عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف از شیعیان برای دعای فرج، منافاتی با علم حضرت ندارد، چون حضرت میداند که در نظام اسباب و مسببات الهی، دعای انسانها نقش ایفا میکند، مثلاً در لیلةالقدر، تقدیر امور سال میشود، اما احدی از متدینین و متمسّکین به معارف اهل بیت علیهم‌السلام، نمیگوید که از فردای لیلةالقدر، دیگر صدقه ندهید، صله رحم نکنید، چون امور سال مقدر شده است، پس دیگر نیازی به صدقه دادن برای دفع بلا نیست! خیر، مراتب تقدیرات الهی که در روایات آمده است، و از شب نیمه شعبان آغاز میشود و مرحله بعد شب ١٩ و مرحله بعد شب ٢١ و مرحله آخر شب ٢٣ ماه مبارک رمضان است، منافاتی با حصول بداء و نیاز به صدقه دادن و توسل در جمیع امور ندارد؛ و همانطور که ذکر شد، اینها مراحلی است که کاشف از مراتب خفیه الواح محو و اثبات و شئونات لوح محفوظ است. و اللّه العالم.


١. تفسیر قمی، ج٢، ص١۴١. و نیز نک: تفسیر قمی، ج۱، ص۳۶۵؛ کافی، ج۲، ص۹۳.

٢. بصائر الدرجات، ج١، ص١٢۴؛ الغیبة نعمانی، ص٣٢۶.

٣. بصائر الدرجات، ج١، ص١٢٧.

۴. همان.

۵. بصائر الدرجات، ج١، ص۴۴٠؛ بحارالأنوار، ج٢۶، ص١٣۴.

۶. بصائر الدرجات، ج١، ص۴۴٣؛ بحارالأنوار، ج٢۶، ص١٣۶.

٧. نک: بصائر الدرجات، ج١، ص١٣۵.

٨. کمال الدین، ج٢، ص٣۵٣.

٩. بصائر الدرجات، ج١، ص١۶٠.

١٠. کتاب سلیم بن قیس الهلالی، ج٢، ص٧١٣؛ بحارالأنوار، ج٣۴، ص٢۵.

١١. بحارالأنوار، ج۴٠، ص١٩٢.

١٢. نمل، ۶۵.

١٣. کفایة الأثر، ص٢٧٧.

١۴. کافی، ج١، ص٣۶٨.

١۵. کمال الدین، ج٢، ص۴٨۵.

١۶. بصائر الدرجات،ج١، ص۴۵۴.

١٧. آلعمران، ١۴٢.

١٨. مائده، ٩۴.

١٩. آلعمران، ۵.

٢٠. نمل، ۶۵.

٢١. آلعمران، ١٧٩.

٢٢. جن، ٢۶_٢٧.

٢٣. کهف، ۶۵.

٢۴. نمل، ۴٠.

٢۵. نمل، ۶۵.

٢۶. نمل، ۶۵.

٢٧. هود، ٨۴.

٢٨. اعراف، ١٨٧.

٢٩. نهج البلاغه، ص٣۴٣.

٣٠. اعراف، ١٨٧.

٣١. اعراف، ١٨٧.

٣٢. مریم، ٣٨.

٣٣. عنکبوت، ۵۴.

٣۴. بقره، ٨١.

٣۵. نهج البلاغه، ص١۵۶.

٣۶. نجم، ١٣_ ١۵.

٣٧. ارشاد القلوب، ج١، ص٢٠٢.

٣٨. ارشاد القلوب، ج٢، ص٣١٠.

٣٩. تكاثر، ۵_۶.

۴٠. ارشاد القلوب، ج٢، ص٣١٠.

۴١. اعراف، ١٨٨.

۴٢. آلعمران، ۴٩.

۴٣. اقبال الأعمال، ج١، ص٢٩۵.

۴۴. اعراف، ١٨٧.

۴۵. نهج البلاغه، ص١٨۶.

۴۶. کشف الغمة، ج١، ص۴٣۵.

۴٧. کافی، ج١، ص٣۶٨.

۴٨. کمال الدین، ج٢، ص٣٧٣.

۴٩. کافی، ج١، ص١۴۶.

۵٠. رعد، ٣٩.

۵١. أمالی صدوق، ص٣۴٢.

۵٢. بحارالأنوار، ج۴٠، ص١٩٢.

۵٣. بصائر الدرجات، ج١، ج١٣٠.

۵۴. کافی، ج١، ص٢۵٨.

۵۵. بقره، ٢۵٣.

 

 

جهت مشاهده تمامی تولیدات رسانه‌ای مرتبط با کتاب «بشارت از حضرت حجت(عج)»، و دسترسی به مجموع صوت‌ها و فیلم‌های بیانات حضرت‌ آیت‌الله بهجت، که قابلیت دسترسی به آن‌ها از طریق بارکد(QR)، در حاشیه صفحات کتاب فراهم گردیده است، به لینک ذیل مراجعه فرمایید:

ویژه‌نامه اینترنتی کتاب بشارت از حضرت حجت(عج)

 

آخرین مطالب

نمایه‌ها

فیلم ها