حجتالاسلاموالمسلمین علی بهجت میگوید:
در مسافرتهایی که همراه آقا از تهران میگذشتیم، اصرار داشتند که به حرم حضرت عبدالعظیم علیهالسلام مشرف شوند؛ هم در مسیر رفت و هم در بازگشت. از جمله در سفر به مشهد مقدس اصرار داشتند که سر راه باید به حرم حضرت عبدالعظیم علیهالسلام برویم و میفرمود: «اهل تهران اگر هفتهای یک مرتبه به زیارتش نروند، جفا کردهاند».
از مشهد که برمیگشتیم، باز اصرار داشت که به زیارت حضرت عبدالعظیم علیهالسلام برویم. برخی اوقات ما خسته راه بودیم و اسباب سفر مزاحممان بود، ولی ایشان از زیارت منصرف نمیشد. حتی یک بار اتفاق افتاد که ما حدود ساعت ۱۲ شب به تهران رسیدیم؛ حرم حضرت عبدالعظیم را بسته بودند. به در دیگری که در کوچهای خلوت قرار داشت رفتیم، آن هم بسته بود. ایشان در آنجا پیاده شدند و کنار در قدری توقف نمودند. فکر کردیم زیارت مختصری کرده، برمیگردیم، ولی بعد از چند سلام و تحیت، عبا را از دوش برداشته، کنار درب صحن انداختند و روی آن قرار گرفتند و گفتند: «همینجا میمانیم تا در حرم باز شود!». وضو گرفتند و نزدیک اذان که در باز شد، رفتند داخل حرم. در سفرهای بعدی مسافرخانه میگرفتیم که آنطور پشت در به انتظار نمانیم و گاهی به منزل برخی ارادتمندان ایشان میرفتیم.