صفحه اصلی

در حال بارگیری...

«۳۶۸» در غسل ارتماسی اگر به نیت غسل ارتماسی به‌تدریج در آب فرو رود تا تمام بدن زیر آب رود غسل او صحیح است، و احتیاط آن است که از اول فرو رفتن در آب نیت غسل کردن را داشته باشد به آنچه غسل ارتماسی با آن محقق و تمام می‌شود و اظهر کفایت نیت در حال فرو رفتن مجموع بدن در آب است.

«۳۶۹» در غسل ارتماسی اگر همه بدن زیر آب باشد و بعد از نیت غسل، بدن را حرکت دهد غسل او صحیح است.

«۳۷۰» اگر بلافاصله بعد از غسل ارتماسی بفهمد که به جایی از بدن آب نرسیده، اگر جای آن را بداند، شستن همان مقدار کافی است؛ و اگر جای آن را نداند یا بعد از مدتی متوجه شود، باید دوباره غسل کند.

کتاب: توضیح‌المسائل | شناسه: 2973 | پیوند ثابت

«۳۷۱» در غسل ارتماسی باید تمام بدن پاک باشد، مگر اینکه در آنِ واحد هم بدن پاک شود و هم غسل انجام گیرد؛ و در غسل ترتیبی پاک بودن تمام بدن لازم نیست، و اگر تمام بدن نجس باشد و هر قسمتی را پیش از غسل دادن آن قسمت آب بکشد کافی است. ولی پاک بودن تمام بدن قبل از شروع در غسل مطلقاً، موافق احتیاط است.

«۳۷۲» اگر در غسل مقداری از بدن نشسته بماند، غسل باطل است؛ ولی شستن جاهایی از بدن که دیده نمی‌شود، مثل داخل گوش و بینی واجب نیست.

«۳۷۳» جایی را که شک دارد از ظاهر بدن است یا از باطن آن، شستن آن لازم نیست، ولی احتیاط در شستن است.

«۳۷۴» چیزی را که مانع رسیدن آب به بدن است، باید برطرف کند.

«۳۷۵» اگر موقع غسل شک کند که چیزی که مانع از رسیدن آب باشد، در بدن او هست یا نه، باید بنابر احوط وارسی کند تا مطمئن شود که مانعی نیست. و اگر وارسی نکرد و پس از غسل معلوم شد مانعی نبوده و قصد قربت داشته، غسل صحیح است.

«۳۷۶» لزوم شستن موهای کوتاه که پوست از لای آنها دیده می‌شود در موقع غسل کردن خالی از قوت نیست، ولی موهای بلند لازم نیست.

«۳۷۷» تمام شرط‌هایی که برای صحیح بودن وضو گفته شد، مثل پاک بودن آب، در صحیح بودن غسل هم شرط است، ولی در غسل لازم نیست بدن را از بالا به پایین بشوید، امّا در ترتیبی احوط است، و نیز در غسل ترتیبی لازم نیست بعد از شستن هر قسمت فوراً قسمت دیگر را بشوید، بلکه اگر بعد از شستن سر و گردن مقداری صبر کند و بعد طرف راست را بشوید و بعد از مدتی طرف چپ را بشوید اشکال ندارد.

«۳۷۸» کسی که نمی‌تواند از بیرون آمدن بول و غائط خودداری کند، اگر به اندازه‌ای که غسل کند و نماز بخواند، بول و غائط از او بیرون نمی‌آید چنانچه وقت تنگ باشد، باید هر قسمت را فوراً بعد از قسمت دیگر بشوید و بعد از غُسل هم فوراً نماز بخواند؛ و همچنین است حکم زن مستحاضه که بعداً گفته می‌شود.

«۳۷۹» اگر در بین غسل، حدث اصغر از او سر زند، مثلاً بول کند، بنابر احتیاط به قصد وظیفه واقعیّه (اعم از تمام یا اتمام) غسل را دوباره از سر شروع کند و برای نماز و کاری که وضو لازم دارد، وضو بگیرد.

«۳۸۰» کسی که چند غسل بر او واجب است، می‌تواند به نیت همه آنها یک غسل به‌جا آورد، یا آنها را جداجدا انجام دهد.

«۳۸۱» کسی که غسل جنابت کرده، نباید برای نماز وضو بگیرد، ولی در غسل‌های دیگر برای نماز باید وضو بگیرد.

کتاب: توضیح‌المسائل | شناسه: 2974 | پیوند ثابت

یکی از خون‌هایی که از زن خارج می‌شود، خون استحاضه است و زن را در موقع دیدنِ این خون، مستحاضه می‌گویند. خون استحاضه غالباً زرد رنگ و سرد و بدون فشار و سوزش بیرون می‌آید، و ممکن است گاهی برخلاف اوصاف مذکوره باشد.

استحاضه سه قسم است: قلیله، متوسطه و کثیره. استحاضه قلیله آن است که خون در پنبه‌ای که زن داخل فرج می‌نماید نفوذ نکند. استحاضه متوسطه آن است که خون در پنبه فرو رود، ولی از آن نگذرد. استحاضه کثیره آن است که خون از پنبه گذشته، به دستمال برسد.

* وظیفه مستحاضه در مورد روزه، در مسئله ١٣٢١ ذکر خواهد شد.

احکام استحاضه

«۳۸۲» در استحاضه قلیله باید زن برای هر نماز یک وضو بگیرد و بنابر احتیاط پنبه را عوض کند یا آب بکشد و ظاهر فرج را هم اگر خون به آن رسیده، آب بکشد.

«۳۸۳» در استحاضه متوسطه باید زن برای نماز صبح غسل کند و تا صبح دیگر برای نمازهای خود بنابر احتیاط واجب پنبه را اگر خونی شده عوض کند یا آب بکشد، و همچنین ظاهر فرج اگر نجس شده است؛ و وجوب وضو برای هر نماز در این صورت خالی از وجه نیست و این در صورتی است که استحاضه متوسطه پیش از نماز صبح یا در بین آن پیدا شود، ولی اگر بعد از نماز صبح تا پیش از نماز ظهر یا بین آن حاصل شود باید برای نماز ظهر غسل کند، و به همین ترتیب، پیش از هر نماز یا بین هر نمازی که استحاضه متوسطه شده باید برای آن غسل کند. و اگر عمداً یا از روی فراموشی برای نماز صبح غسل نکند باید برای نماز ظهر و عصر غسل کند و اگر برای نماز ظهر و عصر غسل نکند باید پیش از نماز مغرب و عشا غسل نماید چه آنکه خون بیاید یا قطع شده باشد.

«۳۸۴» در استحاضه کثیره علاوه بر کارهای استحاضه متوسطه که در مسئله پیش گفته شد، باید برای هر نماز دستمال را عوض کند یا آب بکشد و یک غسل برای نماز ظهر و عصر و یکی برای نماز مغرب و عشا به‌جا آورد و بنابر احتیاط واجب با هر غسلی یک وضو هم بگیرد، بلکه برای نماز عصر و نماز عشا نیز باید بنابر احتیاط واجب وضو بگیرد، و همچنین باید بین نماز ظهر و عصر فاصله نیندازد. و اگر فاصله بیندازد، باید برای نماز عصر دوباره غسل کند، و نیز اگر بین نماز مغرب و عشا فاصله بیندازد باید برای نماز عشا دوباره غسل نماید.

«۳۸۵» اگر خون استحاضه پیش از وقت نماز هم بیاید، اگرچه زن برای آن خون، وضو و غسل را انجام داده باشد باید در موقع نماز وضو و غسل را به‌جا آورد.

«۳۸۶» اگر استحاضه قلیله زن بعد از نماز صبح متوسطه شود، باید برای نماز ظهر و عصر غسل کند؛ و اگر بعد از نماز ظهر و عصر متوسطه شود باید برای نماز مغرب و عشا غسل نماید.

«۳۸۷» اگر استحاضه قلیله یا متوسطه زن بعد از نماز صبح کثیره شود باید برای نماز ظهر و عصر یک غسل و برای نماز مغرب و عشا غسل دیگری به‌جا آورد؛ و اگر بعد از نماز ظهر و عصر کثیره شود، باید برای نماز مغرب و عشا غسل نماید.

«۳۸۸» زن مستحاضه بعد از آنکه خونش قطع شد، فقط برای نماز اولی که می‌خواند، باید کارهای استحاضه را انجام دهد و برای نمازهای بعد لازم نیست.

«۳۸۹» اگر زن نداند استحاضه او از چه قسم است، در صورت امکان باید مقداری پنبه داخل فرج نماید و کمی صبر کند و بیرون آورد و بعد از آنکه فهمید استحاضه او کدام یک از آن سه قسم است، کارهایی را که برای آن قسم دستور داده شده انجام دهد.

«۳۹۰» زن مستحاضه اگر پیش از آنکه خود را وارسی کند، مشغول نماز شود با اینکه می‌توانسته خود را وارسی کند، چنانچه قصد قربت داشته و به وظیفه خود عمل کرده مثلاً استحاضه‌اش قلیله بوده و به وظیفه استحاضه قلیله عمل نموده، نماز او صحیح است. و اگر قصد قربت نداشته یا عمل او مطابق وظیفه‌اش نبوده مثل آنکه استحاضه او متوسطه بوده و به وظیفه قلیله رفتار کرده، نماز او باطل است.

«۳۹۱» زن مستحاضه اگر نتواند خود را وارسی نماید، بنابر احوط باید به آنچه مشکل‌تر است عمل کند، مثلاً اگر نمی‌داند استحاضه او قلیله است یا متوسطه، باید کارهای استحاضه متوسطه را بنابر احوط انجام دهد و اگر نمی‌داند متوسطه است یا کثیره، باید کارهای استحاضه کثیره را بنابر احوط انجام دهد؛ ولی اگر بداند سابقاً کدام یک از آن سه قسم بوده باید به وظیفه همان قسم عمل کند.

«۳۹۲» زن مستحاضه اگر بداند از وقتی که مشغول وضو یا غسل شده خونی از او بیرون نیامده و تا بعد از نماز هم خون در داخل فرج نیست و بیرون نمی‌آید، می‌تواند خواندن نماز را تأخیر بیندازد.

«۳۹۳» مستحاضه کثیره و متوسطه وقتی کاملاً از خون پاک شد باید غسل کند، ولی اگر بداند از وقتی که برای نماز قبلی مشغول غسل شده دیگر خون نیامده، لازم نیست دوباره غسل کند.

«۳۹۴» زن مستحاضه اگر بین غسل و نماز فاصله بیندازد، باید دوباره غسل کند و بلافاصله مشغول نماز شود، ولی اگر خون در داخل فضای فرج نیاید غسل لازم نیست.

«۳۹۵» زن مستحاضه باید موقع غسل و وضو و بعد از آن تا آخرِ نماز، خود را از بیرون آمدن خون (در صورتی که برای او ضرر نداشته باشد) حفظ کند؛ و اگر مسامحه کرد و خونی خارج شد، بنابر احتیاط هر چه به‌جا آورده از غسل یا وضو یا نماز، دو مرتبه انجام دهد.

«۳۹۶» اگر استحاضه قلیله زن پیش از نماز، متوسطه یا کثیره شود، باید کارهای متوسطه یا کثیره را که گفته شد انجام دهد و اگر استحاضه متوسطه، کثیره شود باید کارهای استحاضه کثیره را انجام دهد.

«۳۹۷» اگر استحاضه کثیره زن، متوسطه شود، باید برای نماز اول عمل کثیره و برای نمازهای بعد عمل متوسطه را به‌جا آورد. مثلاً اگر پیش از نماز ظهر استحاضه کثیره، متوسطه شود، باید برای نماز ظهر غسل کند و برای نماز عصر و مغرب و عشا فقط وضو بگیرد.

«۳۹۸» اگر استحاضه کثیره، قلیله شود، باید برای نماز اول عمل کثیره و برای نمازهای بعد عمل قلیله را انجام دهد. و نیز اگر استحاضه متوسطه، قلیله شود باید برای نماز اول، عمل متوسطه و برای نمازهای بعد عمل قلیله را به‌جا آورد.

کتاب: توضیح‌المسائل | شناسه: 3131 | پیوند ثابت

خون حیض خونی است که غالباً در هر ماه چند روزی از رحم زن‌ها خارج می‌شود؛ و زن را در موقع دیدن خون حیض، حائض می‌گویند.

خون حیض در بیشتر اوقات غلیظ و گرم، و رنگ آن سرخ مایل به سیاه یا سرخ است و با فشار و کمی سوزش بیرون می‌آید.

«۳۹۹» زن‌های سیّده بعد از تمام شدن شصت سال قمری یائسه می‌شوند، یعنی خون حیض نمی‌بینند؛ و زن‌هایی که سیّده نیستند، بعد از تمام شدن پنجاه سال قمری یائسه می‌شوند.

«۴۰۰» خونی که دختر پیش از تمام شدن نُه سال می‌بیند، در صورتی که معلوم باشد نه سال او تمام نشده است و علامت و نشانه دیگری غیر از سن بر بلوغ او نباشد، و همچنین خونی که زن بعد از یائسه شدن می‌بیند حیض نیست.

«۴۰۱» زن حامله و زنی که بچه شیر می‌دهد ممکن است حیض ببیند بنابر اقوی؛ ولی اگر بیست روز از ایام عادت دیرتر بود هم وظیفه حائض و هم مستحاضه را احتیاطاً انجام دهد.

«۴۰۲» اگر دختری نمی‌داند که نه سالش تمام شده یا نه و خونی دید که یقین کرد خون حیض است، باید آن را خون حیض قرار دهد.

«۴۰۳» زنی که شک دارد یائسه شده یا نه، اگر خونی ببیند و نداند حیض است یا نه، باید بنا بگذارد که یائسه نشده است.

«۴۰۴» مدت حیض کمتر از سه روز و بیشتر از ده روز نمی‌شود، و اگر مختصری هم از سه روز کمتر باشد حیض نیست.

«۴۰۵» باید سه روز اول حیض پشت سر هم باشد، پس اگر مثلاً دو روز خون ببیند و یک روز پاک شود و دوباره یک روز خون ببیند حیض نیست.

«۴۰۶» اگر سه روز پشت سر هم خون ببیند و سپس پاک شود، چنانچه دوباره خون ببیند و روزهایی که خون دیده و در وسط پاک بوده، روی هم از ده روز بیشتر نشود، تمام این مدت را حیض قرار می‌دهد.

«۴۰۷» اگر زنی بیش از سه روز خون دید و ده روزه یا کمتر از آن پاک شد، چنانچه نمی‌داند خون زخم و جراحت است یا نه، اگر در ایام عادت زن باشد یا اینکه شرایط حیض را داشته باشد آن را خون حیض قرار می‌دهد.

«۴۰۸» اگر خونی ببیند که از سه روز بیشتر و از ده روز کمتر باشد و نداند خون حیض است یا زخم، اگر قبلاً حیض بوده، یعنی خون حیض دیده و ممکن است این خون دنباله آن باشد حیض است، لیکن اظهر اعتبار خروج از چپ برای حیض و خروج از طرف راست برای زخم است، و با عدم امکان وارسی، عمل به حالت سابقه می‌نماید و اگر سابقاً پاک بوده وظیفه‌ای نسبت به حیض ندارد.

«۴۰۹» اگر خونی ببیند و شک کند که خون حیض است یا خون نفاس، اگر در ایام عادت زن باشد آن را خون حیض قرار می‌دهد، وگرنه باید به وظیفه‌ای که مشترک بین حیض و نفاس است عمل کند؛ یعنی لازم نیست آنچه بر حائض واجب است، ولی بر نفساء واجب نیست و آنچه بر نفساء واجب است و بر حائض واجب نیست به‌جا آورد. گرچه انجام دادن مجموع وظایف حائض و وظایف نفساء، مطابق احتیاط است، بلکه این احتیاط در صورت امکان ترک نشود و در صورت عدم امکان احتیاط، مخالفت قطعیه ننماید.

«۴۱۰» اگر خونی ببیند که نداند خون حیض است یا بکارت، ولی احتمال خون دیگری مثل خون جراحت و زخم را هم نمی‌دهد، باید خود را وارسی کند، یعنی مقداری پنبه داخل فرج نماید و کمی صبر کند، بعد بیرون آورد پس اگر اطراف آن آلوده باشد، خون بکارت است و اگر به همه آن رسیده، حیض می‌باشد. البته باید خون زیاد نباشد تا به‌وسیله فوق بتواند بین خون حیض و بکارت فرق بگذارد. و در صورت عدم امکان تشخیص و عدم حصول یقین، در ایام عادت حکم به حیض بودن می‌کند، وگرنه عمل به حالت سابقه می‌نماید.

«۴۱۱» اگر کمتر از سه روز خون ببیند و سپس پاک شود و بعد سه روز خون ببیند، خون دوم حیض است و خون اول، اگرچه در روزهای عادتش باشد حیض نیست.

«۴۱۲» اگر حائض پاک شد و بعد از گذشتن ده روز یا بیشتر، دوباره خون دید، اگر از سه روز بیشتر طول بکشد، ولی از ده روز بیشتر نباشد و سایر شرایط حیض را داشته باشد، خون دوم نیز حیض است.

کتاب: توضیح‌المسائل | شناسه: 3133 | پیوند ثابت

«۴۱۳» زن‌های حائض بر شش قسمند:

١ـ صاحب عادت وقتیه و عددیه؛ و آن زنی است که دو ماه پشت سر هم در وقت معین خون حیض ببیند و شماره روزهای حیض او هم در هر دو ماه یک اندازه باشد، مثل آنکه دو ماه پشت سر هم از اوّل ماه تا هفتم آن خون ببیند.

٢ـ صاحب عادت وقتیه؛ و آن زنی است که دو ماه پشت سر هم در وقت معین، خون حیض ببیند، ولی شماره روزهای حیض او در هر دو ماه یک اندازه نباشد، مثلاً دو ماه پشت سر هم از روز اول ماه خون ببیند ولی ماه اول روز هفتم و ماه دوم روز هشتم از خون پاک شود.

٣ـ صاحب عادت عددیه؛ و آن زنی است که شماره روزهای حیض او در دو ماه پشت سر هم به یک اندازه باشد، ولی وقت دیدن آن دو خون یکی نباشد، مثل آنکه ماه اول از پنجم تا دهم و ماه دوم از دوازدهم تا هفدهم خون ببیند.

۴ـ مضطربه؛ و آن زنی است که چند ماه خون دیده، ولی عادت معینی پیدا نکرده، یا عادتش به‌هم خورده و عادت تازه‌ای پیدا نکرده است.

۵ـ مبتدئه؛ و آن زنی است که دفعه اولِ خون دیدن او است.

۶ـ ناسیه؛ و آن زنی است که عادت خود را فراموش کرده است.

و هر کدام از اینها احکامی دارند که در مسائل بعدی گفته می‌شود.

«۴۱۴» زنی که عادت وقتیه و عددیه دارد، اگر در وقت عادت یا دو سه روز جلوتر یا دو سه روز عقب‌تر خون ببیند، به‌طوری‌که بگویند حیض را جلو یا عقب انداخته، اگرچه آن خون، نشانه‌های حیض را نداشته باشد، باید به احکامی که برای زن حائض گفته می‌شود عمل کند. و چنانچه بعد بفهمد حیض نبوده، مثل اینکه پیش از سه روز پاک شود، باید عبادت‌هایی را که به‌جا نیاورده قضا نماید.

«۴۱۵» زنی که عادت وقتیه و عددیه دارد، اگر چند روز پیش از عادت و همه روزهای عادت و چند روز بعد از عادت خون ببیند و روی هم از ده روز بیشتر نشود، همه حیض است؛ و اگر از ده روز بیشتر شود، فقط خونی را که در روزهای عادت خود دیده، حیض است و خونی که پیش از آن و بعد از آن دیده استحاضه می‌باشد، و باید عبادت‌هایی را که در روزهای پیش از عادت و بعد از عادت به‌جا نیاورده قضا نماید. و اگر همه روزهای عادت را با چند روز پیش از عادت خون ببیند و روی هم از ده روز بیشتر نشود، همه حیض است؛ و اگر از ده روز بیشتر شود، فقط روزهای عادت او حیض است و خونی که جلوتر از آن دیده استحاضه می‌باشد و چنانچه در آن روزها عبادت نکرده باید قضا نماید. و اگر همه روزهای عادت را با چند روز بعد از عادت خون ببیند و روی هم از ده روز بیشتر نشود، همه حیض است؛ و اگر بیشتر شود فقط روزهای عادت حیض و باقی استحاضه است.

«۴۱۶» زنی که عادت وقتیه و عددیه دارد، اگر مقداری از روزهای عادت را با چند روز پیش از عادت خون ببیند و روی هم از ده روز بیشتر نشود همه حیض است؛ و اگر از ده روز بیشتر شود، روزهایی که در عادت خون دیده با چند روز پیش از آن، که روی هم به مقدار عادت او شود، حیض، و روزهای اول را استحاضه قرار می‌دهد. و اگر مقداری از روزهای عادت را با چند روز بعد از عادت خون ببیند و روی هم از ده روز بیشتر نشود، همه حیض است؛ و اگر بیشتر شود، باید روزهایی که در عادت، خون دیده با چند روز بعد از آنکه روی هم به مقدار عادت او شود، حیض و بقیه را استحاضه قرار دهد.

«۴۱۷» زنی که عادت وقتیه و عددیه دارد، اگر بیشتر از ده روز خون ببیند، خونی که در روزهای عادت دیده اگرچه نشانه‌های حیض را نداشته باشد، حیض است؛ و خونی که بعد از روزهای عادت دیده، اگرچه نشانه‌های حیض را داشته باشد استحاضه است. مثلاً زنی که عادت حیض او از اول ماه تا هفتم است، اگر از اول تا دوازدهم خون ببیند، هفت روز اول آن حیض و پنج روز بعد استحاضه می‌باشد.

«۴۱۸» زنی که عادت وقتیه دارد، اگر در وقت عادت خود یا دو سه روز پیش از عادت یا دو سه روز بعد از عادت خون ببیند، به‌طوری‌که بگویند حیض را جلو یا عقب انداخته، اگرچه آن خون نشانه‌های حیض را نداشته باشد، باید به احکامی که برای زن‌های حائض گفته خواهد شد، عمل نماید. و اگر بعد بفهمد حیض نبوده، مثل آنکه پیش از سه روز پاک شود، باید عبادت‌هایی را که به‌جا نیاورده قضا نماید.

«۴۱۹» زنی که عادت عددیه دارد، اگر بیشتر از شماره عادت خود خون ببیند و از ده روز بیشتر شود، چنانچه همه خون‌هایی که دیده یک جور باشد باید از موقع دیدن خون به شماره روزهای عادتش حیض و بقیه را استحاضه قرار دهد. و اگر همه خون‌هایی که دیده یک جور نباشد، بلکه چند روز از آن نشانه حیض و چند روز دیگر نشانه استحاضه را داشته باشد، اگر روزهایی که خون، نشانه حیض را دارد با شماره روزهای عادت او یک اندازه است، باید همان روزها را حیض و بقیه را استحاضه قرار دهد؛ و اگر روزهایی که خون نشانه حیض دارد، از روزهای عادت او بیشتر است، فقط به اندازه روزهای عادت او حیض، و بقیه استحاضه است؛ و اگر روزهایی که خون نشانه حیض دارد از روزهای عادت او کمتر است، باید آن روزها را با چند روز دیگر که روی هم به اندازه روزهای عادتش شود، حیض و بقیه را استحاضه قرار دهد.

«۴۲۰» مضطربه (زنی که چند ماه خون دیده، ولی عادت معینی پیدا نکرده) اگر بیشتر از ده روز خون ببیند و همه خون‌هایی که دیده یک جور باشد، چنانچه عادت خویشان او مشخص است آن مقدار را برای خود حیض و بقیه را استحاضه قرار می‌دهد.

«۴۲۱» مضطربه اگر بیشتر از ده روز خونی ببیند که چند روز آن نشانه حیض و چند روز دیگر آن نشانه استحاضه دارد، چنانچه خونی که نشانه حیض دارد کمتر از سه روز و بیشتر از ده روز نباشد، همه آن حیض است؛ و اگر خونی که نشانه حیض را دارد کمتر از سه روز باشد باید بنابر احتیاط تا هفت روز را حیض قرار دهد.

«۴۲۲» مبتدئه، یعنی زنی که دفعه اول خون دیدن اوست، اگر بیشتر از ده روز خون ببیند و همه خون‌هایی که دیده یک جور باشد باید عادت خویشان خود را به‌طوری‌که در مضطربه گفته شد حیض و بقیه را استحاضه قرار دهد.

«۴۲۳» مبتدئه اگر بیشتر از ده روز خونی ببیند که چند روز آن نشانه حیض و چند روز دیگر نشانه استحاضه را داشته باشد، چنانچه خونی که نشانه حیض دارد کمتر از سه روز و بیشتر از ده روز نباشد، همه آن حیض است. ولی اگر پیش از گذشتن ده روز از خونی که نشانه حیض دارد دوباره خونی ببیند که آن هم نشانه خون حیض داشته باشد، مثل آنکه پنج روز خون سیاه و نُه روز خون زرد و دوباره پنج روز خون سیاه ببیند، باید از اول خون اول که نشانه حیض دارد، حیض قرار دهد و در عدد رجوع به خویشاوندان خود کند و بقیه را استحاضه قرار دهد.

«۴۲۴» مبتدئه اگر بیشتر از ده روز خونی ببیند که چند روز آن نشانه حیض و چند روز دیگر آن نشانه استحاضه داشته باشد، چنانچه خونی که نشانه حیض دارد از سه روز کمتر یا از ده روز بیشتر باشد، باید از اولی که خون نشانه حیض دارد، حیض قرار دهد و در عدد به خویشاوندان خود رجوع کند و بقیه را استحاضه قرار دهد.

«۴۲۵» ناسیه، یعنی زنی که وقت و عدد عادت خود را فراموش کرده است، اگر بیشتر از ده روز خون ببیند باید روزهایی را که خون او نشانه حیض دارد تا ده روز، حیض قرار دهد و بقیه را استحاضه قرار دهد. و اگر نتواند حیض را به‌واسطه نشانه‌های آن تشخیص دهد، بنابر احتیاط واجب باید هفت روز اول را حیض و بقیه را استحاضه قرار دهد، مگر اینکه بداند به‌طور مسلم در روزهای اول، حیض نمی‌شده است که در آن صورت بعد از آن روزها را باید حیض قرار دهد؛ و اگر ظن اطمینانی پیدا کرد که ایام عادتش مثل خویشان خود است عادت آنها را برای خود انتخاب می‌کند.

کتاب: توضیح‌المسائل | شناسه: 3134 | پیوند ثابت

«۴۳۴» مبتدئه، مضطربه، ناسیه و زنی که عادت عددیه دارد، اگر خونی ببینند که نشانه‌های حیض را داشته باشد، یا یقین کنند که سه روز طول می‌کشد، باید عبادت را ترک کنند و چنانچه بعد بفهمند حیض نبوده باید عبادت‌هایی را که به‌جا نیاورده‌اند قضا نمایند؛ ولی اگر یقین نکنند که تا سه روز طول می‌کشد و نشانه‌های حیض را هم نداشته باشد، بنابر احتیاط واجب باید تا سه روز کارهای استحاضه را به‌جا آورند و کارهایی را که بر حائض حرام است ترک نمایند و چنانچه پیش از سه روز پاک نشدند، باید آن را حیض قرار دهند.

«۴۳۵» اگر زن پیش از ده روز پاک شود و بداند که در باطن خون نیست، باید برای عبادت‌های خود غسل کند، ولی اگر یقین داشته باشد که پیش از تمام شدن ده روز دوباره خون می‌بیند نباید غسل کند و نمی‌تواند نماز بخواند و باید به احکام حائض عمل نماید.

«۴۳۶» زنی که در حیض عادت عددیه دارد، اگر بیش از مقدار عادت خود خون دید در صورتی که نشانه‌های حیض را داشته باشد و بداند یا احتمال دهد که قبل از ده روز پاک خواهد شد، عبادت‌های خود را ترک می‌کند؛ و اگر در اثناء ده روز در ظاهر پاک شد، بنابر احتیاط باید مقداری پنبه داخل فرج خود کرده، کمی صبر کند و بعد بیرون آورد، اگر پاک بود غسل می‌کند و اگر پاک نبود می‌تواند عبادت‌های خود را ترک کند تا از داخل هم پاک شود. ولی در صورتی که می‌داند خون بیش از ده روز ادامه خواهد داشت، مقدار عادت خود را حیض و بقیه را استحاضه قرار می‌دهد.

«۴۳۷» اگر چند روز را حیض قرار دهد و عبادت نکند، بعد بفهمد حیض نبوده است، باید نماز و روزه‌ای را که در آن روزها به‌جا نیاورده قضا نماید. و اگر چند روز را به گمان اینکه حیض نیست عبادت کند، بعد بفهمد حیض بوده، چنانچه آن روزها روزهایی بوده که باید روزه می‌گرفته، واجب است قضا نماید.

کتاب: توضیح‌المسائل | شناسه: 3136 | پیوند ثابت

از وقتی که اولین جزء بچه از شکم مادر بیرون می‌آید، هرخونی که زن می‌بیند، اگر پیش از ده روز یا سر ده روز قطع شود، خون نفاس است. و زن را در حال نفاس نَفساء می‌گویند.

«۴۳۸» خونی که زن پیش از بیرون آمدن اولین جزء بچه می‌بیند نفاس نیست.

«۴۳۹» لازم نیست که خلقت بچه تمام باشد، بلکه اگر خون بسته‌ای هم از رحم زن خارج شود، و خود زن بداند یا چهار نفر قابله بگویند که اگر در رحم می‌ماند انسان می‌شد، خونی که تا ده روز ببیند خون نفاس است، بنابر احوط.

«۴۴۰» ممکن است خون نفاس یک لحظه بیشتر نیاید، ولی بیشتر از ده روز نمی‌شود.

«۴۴۱» توقف در مسجد و رساندن جایی از بدن به خط قرآن و کارهای دیگری که بر حائض حرام است، بر نفساء هم حرام است و آنچه بر حائض واجب و مستحب و مکروه است، بر نفساء هم واجب، مستحب و مکروه می‌باشد.

«۴۴۲» طلاق دادن زنی که در حال نفاس می‌باشد، باطل است و نزدیکی کردن با او حرام می‌باشد. و اگر شوهرش با او نزدیکی کند احتیاط واجب آن است که به دستوری که در احکام حیض (مسئله ۴٢٨) گفته شد کفاره بدهد.

«۴۴۳» وقتی زن از خون نفاس پاک شد باید غسل کند و عبادت‌های خود را به‌‌جا آورد، و اگر دوباره خون ببیند چنانچه روزهایی که خون دیده با روزهایی که در وسط پاک بوده روی هم ده روز یا کمتر از ده روز باشد تمام آن نفاس است، و اگر روزهایی که پاک بوده روزه گرفته باشد باید قضا نماید.

«۴۴۴» اگر زن از خون نفاس پاک شود و احتمال بدهد که در باطن خون هست، باید مقداری پنبه داخل فرج نماید که اگر پاک است، برای عبادت‌های خود غسل کند.

«۴۴۵» اگر خون نفاس زن از ده روز بگذرد چنانچه در حیض عادت دارد به اندازه روزهای عادت او نفاس و بقیه استحاضه است؛ و اگر عادت ندارد، تا ده روز بنابر اظهر نفاس و بقیه استحاضه می‌باشد. و احتیاط مستحب آن است کسی که عادت دارد از روز بعد از عادت و کسی که عادت ندارد بعد از روز دهم تا روز هیجدهم زایمان، کارهای استحاضه را به‌جا آورد و کارهایی را که بر نفساء حرام است ترک کند.

«۴۴۶» زنی که عادت حیضش کمتر از ده روز است، اگر بیشتر از روزهای عادتش خون نفاس ببیند در صورتی که از ده روز بیشتر نشود بنابر اظهر تمام آن مدت را نفاس قرار می‌دهد.

کتاب: توضیح‌المسائل | شناسه: 3137 | پیوند ثابت

«۴۴۷» مسلمانی را که محتضر است؛ یعنی در حال جان دادن می‌باشد، مرد باشد یا زن، بزرگ باشد یا کوچک، باید بنابر احتیاط واجب به پشت بخوابانند، به‌طوری‌که کف پاهایش به طرف قبله باشد.

«۴۴۸» غسل، کفن، نماز و دفن مسلمان (یعنی میتی که به‌حسب اظهار شهادتین و عدم منافی، حکم به اسلام او می‌شود) بر هر مکلفی واجب است؛ و اگر بعضی انجام دهند، از دیگران ساقط می‌شود و چنانچه هیچ کس انجام ندهد همه معصیت کرده‌اند.

«۴۴۹» اگر کسی مشغول کارهای میّت شود بر دیگران واجب نیست اقدام نمایند؛ ولی اگر او عمل را نیمه‌کاره بگذارد، باید دیگران تمام کنند.

«۴۵۰» اگر انسان یقین کند که دیگری مشغول کارهای میّت شده، واجب نیست به کارهای میّت اقدام کند.

«۴۵۱» اگر کسی بداند غسل یا کفن یا نماز یا دفن میّت را باطل انجام داده‌اند، باید دوباره انجام دهد.

«۴۵۲» برای غسل، کفن، نماز و دفن میّت، باید از ولیّ او اجازه بگیرند.

«۴۵۳» ولیّ زن که در غسل و کفن و دفن او دخالت می‌کند، شوهر اوست و در مرتبه بعد از او، مردهایی که از میّت ارث می‌برند مقدّم بر زن‌های ایشانند و هر کدام که در ارث بردن مقدم هستند در این امر نیز مقدّمند.

«۴۵۴» اگر میّت برای غسل، کفن، دفن و نماز خود غیر از ولیّ، شخص دیگری را معین کند، بنابر اظهر لازم است آن شخص از ولیّ میّت برای این کارها اجازه بگیرد.

کتاب: توضیح‌المسائل | شناسه: 3442 | پیوند ثابت

«۴۵۵» واجب است میّت را سه غسل بدهند: اول غُسل با آبی که به سِدر مخلوط باشد. دوم غُسل با آبی که به کافور مخلوط باشد. سوم غُسل با آب خالص؛ و مراعات این ترتیب لازم است و در صورت به‌هم خوردن ترتیب، از همانجا که به‌هم خورده اعاده کنند.

«۴۵۶» سدر و کافور باید به اندازه‌ای زیاد نباشد که آب را مضاف کند و به اندازه‌ای کم نباشد که عرفاً نگویند سدر و کافور با آب مخلوط شده است.

«۴۵۷» اگر سدر و کافور یا یکی از اینها پیدا نشود، یا استعمال آن جایز نباشد، مثل آنکه غصبی باشد، باید به جای هر کدام که ممکن نیست، بنابر احتیاط واجب میّت را با آب خالص غسل بدهند؛ و اقوی در مکان غسل این است که باید مباح باشد.

«۴۵۸» کسی که میّت را غسل می‌دهد، باید مسلمان و دوازده امامی و عاقل باشد و مسائل غسل را هم بداند.

«۴۵۹» کسی که میّت را غسل می‌دهد، باید قصد قربت داشته باشد، یعنی غسل را برای انجام فرمان خداوند عالم به‌جا آورد؛ و اگر به همین نیّت تا آخر غسل سوم باقی باشد کافی است و تجدید نیّت لازم نیست، اگرچه احوط است.

«۴۶۰» غسل بچه مسلمان اگرچه از زنا باشد، بنابر احتیاط، واجب است. و غسل، کفن، دفن کافر و اولاد او، جایز نیست. و کسی که از بچگی دیوانه بوده و به حال دیوانگی بالغ شده، چنانچه پدر و مادر او یا یکی از آنان مسلمان باشند، باید او را غسل داد و اگر هیچ کدام از آنان مسلمان نباشند، غسل دادن او جایز نیست.

«۴۶۱» بچه سقط شده را، اگر چهار ماه یا بیشتر دارد، باید بنابر احتیاط واجب غسل بدهند و اگر چهار ماه ندارد، باید در پارچه‌ای بپیچند و بدون غسل دفن کنند.

«۴۶۲» کسی که کشتن او به رجم یا قصاص و مانند اینها واجب شده است، در صورتی که قبل از اجرای حُکم، غسل‌های سه‌گانه میّت را به امر حاکم شرع یا بدون امر او انجام داده باشد، غُسل دادنش واجب نیست، اگرچه بعد از غُسل، از او حدث اصغر یا اکبر سر زده باشد.

 «۴۶۳» اگر مرد، زن را و زن، مرد را در غیر موارد ضرورت غسل بدهد، باطل است؛ ولی زن می‌تواند شوهر خود را غسل دهد و شوهر هم می‌تواند زن خود را غسل دهد، و احتیاط مستحب در غسل زوجین، از زیر لباس است، اگرچه احتیاط مستحب آن است که زن، شوهر خود و شوهر، زن خود را غسل ندهد.

«۴۶۴» مرد می‌تواند در غیر حال ضرورت دختربچه‌ای را که سن او از سه سال بیشتر نیست غسل دهد، زن هم می‌تواند در غیر حال ضرورت پسربچه‌ای را که سه سال بیشتر ندارد، غسل دهد.

«۴۶۵» اگر برای غسل دادن میّتی که مرد است، مرد پیدا نشود، زنانی که با او نسبت دارند و محرمند، مثل مادر و خواهر و عمه و خاله، یا به‌واسطه شیر خوردن با او محرم شده‌اند، بنابر احوط باید از زیر لباس یا چیزی که بدن او را بپوشاند غسلش بدهند. و نیز اگر برای غسل میّت زن، زن دیگری نباشد، مردهایی که با او نسبت دارند و محرمند، یا به‌واسطه شیر خوردن با او محرم شده‌اند بعد از اینکه از سایر اولیای میّت خصوصاً شوهر او اجازه بگیرند، بنابر احوط باید از زیر لباس او را غسل دهند.

«۴۶۶» اگر میّت و کسی که او را غسل می‌دهد هر دو مرد یا هر دو زن باشند، جایز است که غیر از عورت، جاهای دیگر میّت برهنه باشد.

«۴۶۷» نگاه کردن به عورت میّت حرام است، و کسی که او راغسل می‌دهد اگر نگاه کند معصیت کرده، ولی غسل باطل نمی‌شود.

«۴۶۸» اگر جایی از بدن میّت نجس باشد، باید پیش از آنکه آنجا را غسل بدهند، آب بکشند.

«۴۶۹» غسل میّت مثل غسل جنابت است، و احتیاط مستحب آن است که تا غسل ترتیبی ممکن است، میّت را غسل ارتماسی ندهند؛ و در صورت غسل ارتماسی باید آب قلیل نباشد.

«۴۷۰» کسی را که در حال حیض یا در حال جنابت مرده، لازم نیست غسل حیض یا غسل جنابت بدهند، بلکه همان غسل میّت برای او کافی است، ولی بنابر احتیاط موقع غسل دادن نیت غسل جنابت و یا حیض را نیز بنمایند.

«۴۷۱» اگر آب پیدا نشود، یا استعمال آن مانعی داشته باشد، باید بنابر احتیاط واجب میّت را سه تیمّم بدهند و تیمّم اول را به قصد مافی‌الذمّه انجام دهند. و اما اگر آب هست، ولی فقط برای یک غسل کافی است مسئله دو صورت دارد:

اول، آنکه آب طوری است که فقط در غُسل معیّنی قابل استفاده است؛ دوم، آنکه غُسل معیّن نیست. اگر غسل معیّن است، مثل اینکه آب مخلوط با سدر یا کافور شده باشد، در این صورت آن آب را در غسل مربوط به خودش استفاده می‌کنند و به جای دو غسل دیگر میّت را تیمم می‌دهند و در این اعمال ترتیب معتبر در غسل میّت را رعایت می‌کنند.

اما اگر غسل معیّن نباشد مثل اینکه آب خالص است و سدر و کافور هم موجود است، بنابر احوط در این صورت قدری سدر با آب مخلوط می‌کنند، به‌طوری‌که  مضاف نشود و با آن غسل اوّل را به قصد وظیفه فعلیّه انجام می‌دهند و سپس میّت را بدل از دو غسل بعدی دو تیمم می‌دهند.

«۴۷۲» اگر به علت نبودن آب، میّت را تیمم دهند و بعد از آن آب پیدا شود، در صورتی که خوفی بر میّت در تأخیر دفن نیست باید آن را غسل بدهند و حنوط و کفن کنند، و اگر نماز بر او خوانده‌اند بنابر احوط دوباره بخوانند.

«۴۷۳» کسی که میّت را تیمّم می‌دهد بنابر اظهر باید دست خود را به زمین زده و به صورت و پشت دست‌های میّت بکشد به این ترتیب که در صورت امکان و نبودن مشکل، میت را باید بنشاند و پشت سر او قرار گرفته و او را تیمّم بدهد؛ ولی احتیاط در این است که با دست خود میّت نیز او را تیمّم بدهند.

کتاب: توضیح‌المسائل | شناسه: 3444 | پیوند ثابت

«۴۹۱» میت مسلمان را باید با سه پارچه که آنها را لُنگ و پیراهن و سرتاسری می‌گویند کفن نمایند.

«۴۹۲» بنابر احتیاط لنگ باید از ناف تا زانو اطراف بدن را بپوشاند، و بهتر آن است که از سینه تا روی پا برسد؛ و پیراهن باید از سر شانه تا نصف ساق پا، تمام بدن را بپوشاند و بهتر است تا روی پا برسد با توجه به اینکه عرفاً آن را پیراهن بگویند؛ و درازای سرتاسری باید به‌قدری باشد که بستن دو سر آن ممکن باشد و پهنای آن باید به اندازه‌ای باشد که یک طرف آن روی طرف دیگر بیاید.

«۴۹۳» اگر سه پارچه (لنگ، پیراهن، سرتاسری) برای کفن میت میسر نشود، به هر کدام که میسر باشد اکتفا می‌شود، اگرچه اسم هیچ یک از این سه پارچه بر او صدق نکند. بلکه اگر هیچ پارچه‌ای مقدور نشود و فقط مقداری جهت پوشاندن عورتین موجود باشد، واجب است با آن عورتین را بپوشانند.

«۴۹۴» اگر ورثه بالغ باشند و اجازه دهند که بیشتر از مقدار واجب کفن را، که در مسئله ۴٩٢ گفته شد، از سهم آنان بردارند، اشکال ندارد؛ و احتیاط واجب آن است که بیشتر از مقدار واجب کفن و همچنین مقداری را که احتیاطاً لازم است از سهم وارثی که بالغ نشده برندارند.

«۴۹۵» اگر کسی وصیّت کرده باشد که مقدار مستحب کفن را، که در مسئله ۴٩٢ گفته شد، از ثلث مال او بردارند، یا وصیّت کرده باشد که ثلث مال را به مصرف خود او برسانند، ولی مصرف آن را معیّن نکرده باشد یا فقط مصرف مقداری از آن را معین کرده باشد، می‌توانند مقدار مستحب کفن را از ثلث مال او بردارند.

«۴۹۶» اگر میّت وصیّت نکرده باشد که کفن را از ثلث مال او بردارند، می‌توانند به‌طور متعارف که لایق شأن میّت باشد کفن و چیزهای دیگری را که از واجبات دفن است از اصل مال بردارند.

«۴۹۷» کفن زن بر شوهر است، اگرچه زن از خود مال داشته باشد، در صورتی که شوهر او مالی داشته باشد که بتواند زن خود را کفن نماید، وگرنه بنابر اظهر باید از ترکه زن بردارند. و همچنین بنابر اظهر اگر زن را به شرحی که در کتاب طلاق گفته می‌شود، طلاق رجعی بدهند و پیش از تمام شدن عدّه بمیرد، شوهرش باید کفن او را بدهد و احتیاط در این است که شوهر با ورثه میّت در این مصارف مصالحه نمایند؛ و چنانچه شوهر بالغ نباشد یا دیوانه باشد، ولیّ شوهر باید از مال او کفن زن را بدهد.

«۴۹۸» کفن میّت بر خویشان او واجب نیست، اگرچه مخارج او در حال زندگی بر آنان واجب باشد.

«۴۹۹» باید مقدار واجب از سه پارچه کفن به‌قدری نازک نباشد، که بدن میت از زیر آن پیدا باشد. و در بیشتر از مقدار واجب بنابر احوط و اظهر باید این مسئله رعایت شود.

«۵۰۰» کفن کردن با چیز غصبی، اگر چیز دیگری هم پیدا نشود، جایز نیست؛ و چنانچه کفن میّت غصبی باشد و صاحب آن راضی نباشد، باید از تنش بیرون آورند.

«۵۰۱» کفن کردن میّت با چیز نجس جایز نیست و بنابر احتیاط در چیز نجسی که نماز با آن جایز است نیز کفن نکنند.

«۵۰۲» کفن کردن با پارچه‌ای که از پشم یا موی حیوان حرام‌گوشت تهیه شده، در حال اختیار جایز نیست؛ و بنابر احتیاط واجب با پوست حیوان حلال‌گوشت هم میّت را کفن نکنند، ولی اگر کفن را از مو، پشم یا کرک حیوان حلال‌گوشت طوری درست کنند که به آن جامه و لباس بگویند اشکال ندارد.

«۵۰۳» اگر کفن میّت به نجاست خود او، یا به نجاست دیگری نجس شود، چنانچه کفن ضایع نمی‌شود، باید مقدار نجس را بشویند اگرچه جواز بُریدن مقداری از کفن که بیشتر از مقدار ساتر عورت است و نجس شده است خالی از وجه نیست، پس اگر در قبر گذاشته باشند جایزاست که ببُرند، بلکه اگر بیرون آوردن میّت توهین به او باشد بریدن واجب می‌شود؛ و اگر شستن یا بریدن آن ممکن نیست، در صورتی که عوض کردن آن ممکن باشد، باید عوض نمایند.

«۵۰۴» میّت اگر مرد باشد نباید با پارچه ابریشمی خالص کفن شود؛ و همچنین است بنابر احتیاط واجب اگر میّت زن باشد.

کتاب: توضیح‌المسائل | شناسه: 3445 | پیوند ثابت

«۵۰۵» بعد از غسل واجب است میّت را حنوط کنند؛ یعنی به پیشانی و کف دست‌ها و سر زانوها و سر دو انگشت بزرگ پاهای او کافور بمالند. و مستحب است به سر بینی میّت هم کافور بمالند. و باید کافور، سائیده و تازه باشد و اگر به‌علّت کهنه بودن، عطر آن از بین رفته باشد کافی نیست.

«۵۰۶» احتیاط مستحب آن است که اول کافور را به پیشانی میّت بمالند، و در جاهای دیگر ترتیب لازم نیست.

«۵۰۷» بهتر آن است که میّت را پیش از کفن کردن، حنوط نمایند، اگرچه در بین کفن کردن و بعد از آن هم مانعی ندارد.

«۵۰۸» کسی که برای حج احرام بسته است، اگر پیش از تمام کردن سعی بین صفا و مروه بمیرد، حنوط کردن او جایز نیست و نیز اگر در احرام عمره پیش از آنکه تقصیر کند بمیرد، نباید او را حنوط کنند.

«۵۰۹» زنی که شوهر او مرده و هنوز عدّه‌اش تمام نشده، اگرچه حرام است خود را خوشبو کند، ولی چنانچه بمیرد حنوط او واجب است.

«۵۱۰» مکروه است میّت را با مشک، عنبر، عود و عطرهای دیگر خوشبو کنند یا برای حنوط، اینها را با کافور مخلوط نمایند.

«۵۱۱» مستحب است قدری تربت حضرت سیدالشهدا علیه‌السلام با کافور مخلوط کنند، ولی باید از آن کافور به جاهایی که بی‌احترامی می‌شود نرسانند و نیز باید تربت به‌قدری زیاد نباشد که وقتی با کافور مخلوط شد آن را کافور نگویند.

«۵۱۲» اگر کافور به اندازه غسل و حنوط نباشد، بنابر احتیاط واجب غسل را مقدم دارند و اگر برای هفت عضو نرسد پیشانی را مقدم دارند.

«۵۱۳» مستحب است دو چوب تر و تازه در کفن همراه میت بگذارند، یکی را در ترقوه طرف چپ بین پیراهن و لُنگ و یکی را در ترقوه راست به بدن میت برسانند.

کتاب: توضیح‌المسائل | شناسه: 3446 | پیوند ثابت

«۴۷۴» اگر کسی بدن انسان مرده‌ای را که سرد شده (چه مسلمان باشد، چه کافر) و غسلش نداده‌اند مسّ کند ـ یعنی جایی از بدن خود را به آن برساند ـ باید غسل مسّ میت نماید؛ چه در خواب مسّ کند چه در بیداری، با اختیار مسّ کند یا بی‌اختیار. ولی اگر حیوان مرده‌ای را مس کند غسل بر او واجب نیست. و اگر وظیفه به جای غسل، تیمم دادن میّت است اگر بعد از تیمّم، کسی به میت مثلاً دست بزند، بنابر اظهر غسل کردن بر او واجب نمی‌شود، اگرچه احتیاط مستحب این است که غسل کند.

«۴۷۵» برای مسّ مرده‌ای که تمام بدن او سرد نشده، غسل واجب نیست، اگرچه جایی را که سرد شده مس نماید.

«۴۷۶» اگر موی خود را به بدن میّت برساند یا بدن خود را به موی میّت یا موی خود را به موی میّت برساند، غسل واجب نیست.

«۴۷۷» بچه‌ای که بعد از مردن مادر به دنیا می‌آید، وقتی بالغ شد واجب است غسل مس میّت کند.

«۴۷۸» اگر انسان، میتی را که سه غسل او کاملاً تمام شده مس نماید، غسل بر او واجب نمی‌شود، ولی اگر پیش از آنکه غسل سوم تمام شود جایی از بدن او را مس کند، اگرچه غسل سوم آنجا تمام شده باشد، باید غسل مس میت نماید.

«۴۷۹» اگر از بدن زنده یا مرده‌ای که غسلش نداده‌اند، قسمتی که دارای استخوان است جدا شود و پیش از آنکه قسمت جدا شده را غسل دهند، انسان آن را مس نماید، باید غسل مس میت کند.

« ۴۸۰ » برای مس استخوان و دندانی که از مرده جدا شده باشد و آن را غسل نداده‌اند، بنابر احتیاط واجب باید غسل کرد؛ و همچنین برای مس استخوانی که از زنده جدا شده و گوشت ندارد، بنابر احوط غسل واجب است.

«۴۸۱» غسل مسّ میت را باید مثل غسل جنابت انجام دهند، ولی کسی که غسل مس میت کرده، اگر بخواهد نماز بخواند، باید بنابر احوط وضو هم بگیرد.

«۴۸۲» اگر چند میت را مس کند یا یک میت را چند بار مس نماید، یک غسل کافی است.

«۴۸۳» برای کسی که بعد از مس میت غسل نکرده است، جایز بودن توقف در مسجد و خواندن سوره‌هایی که سجده واجب دارد، خالی از وجه نیست، گرچه احتیاط در اجتناب است، ولی برای نماز و مانند آن باید غسل کند، بلکه وضو نیز بنابر احتیاط بگیرد.

«۴۸۴» کسی که غسل مس میت بر او واجب شده، اما غافل از تکلیف به غسل مس میت، غسل جنابت انجام داده در صورتی که این غسل به قصد انجام وظیفه واقع شده، کفایت از غسل مس میت می‌کند.

«۴۸۵» بدن میتی که سرد نشده چنانچه با رطوبت مسّ شود، موجب نجاست است، اگرچه موجب غسل نیست.

«۴۸۶» اگر دیوانه یا بچه نابالغ میت را مس کند بعد از آنکه دیوانه، عاقل شد و بچه بالغ گردید، باید غسل مس میت نماید.

«۴۸۷» مس میت اجمالاً ناقض وضو می‌باشد.

«۴۸۸» با مس میت غسل واجب می‌شود و فرقی نیست بین اینکه با رطوبت مس کند یا بدون رطوبت.

«۴۸۹» در صورتی که میتی را مس کند، ولی معلوم نشود قبل از سرد شدن بوده یا بعد از سرد شدن، غسل واجب نیست.

«۴۹۰» شهید مانند کسی است که غسل داده شده، بنابراین مس بدن او موجب غسل نیست؛ و همچنین کسی که قتل او به‌عنوان قصاص و یا حد واجب باشد و قبل از اجرای قصاص یا حد غسل کرده باشد.

کتاب: توضیح‌المسائل | شناسه: 3447 | پیوند ثابت

«۵۱۴» نماز خواندن بر میّت شیعه اثنی‌عشری واجب است، بلکه بر هر مسلمان که شهادتین می‌گوید تا وقتی که چیزی که منافات با شهادتین دارد از او صادر نشده باشد، بنابر اقوی واجب است و خواندن نماز میّت بر کسانی که محکوم به کفر هستند، مثل غُلاة و خوارج و نواصب، جایز نیست. نماز میّت بر بچه اگر شش سالش تمام شده باشد واجب است، بلکه بنابر احتیاط اگر عارف به نماز باشد و کمتر از شش سال هم داشته باشد باید بر او نماز بخوانند، ولی باید پدر و مادر آن بچه یا یکی از آنان مسلمان باشند، و اگر عارف به نماز نیست باید شش سالش تمام شده باشد.

«۵۱۵» نماز بر میّت دیوانه‌ای که پدر یا مادرش مسلمان هستند، واجب است؛ و همچنین است نماز بر مرده‌ای که در بلاد اسلامی پیدا شود؛ و همین‌طور است مرده‌ای که در بلاد کفر پیدا شود و در آنجا مسلمانان هم زندگی کنند، و احتمال برود که این میّت مسلمان باشد و یا از مسلمان متولد شده باشد.

«۵۱۶» نماز میّت واجب کفایی است، که با خواندن یک نفر از دیگران ساقط می‌شود، به‌شرط آنکه نمازگزار شیعه اثنی‌عشری و بنابر احوط بالغ باشد.

«۵۱۷» نماز میّت باید بعد از غسل و حنوط و کفن کردن خوانده شود، و اگر وظیفه غیر از غسل و حنوط و کفن است آنچه وظیفه است انجام بگیرد و بعد از آن نماز خوانده شود. و اگر پیش از اینها، یا در بین اینها بخوانند، اگرچه از روی فراموشی یا ندانستن مسئله باشد کافی نیست.

«۵۱۸» کسی که می‌خواهد نماز میّت بخواند، لازم نیست با وضو یا غسل یا تیمّم باشد و بدن و لباسش پاک باشد و اگر لباس او غصبی هم باشد اشکال ندارد، ولی احتیاط در این است که اگر غسل بر او واجب است، بدون غسل، و اگر وظیفه‌اش تیمّم بدل از غسل است، بدون تیمّم نماز نخواند.

«۵۱۹» نماز خواندن زن بر میّت با شرایطش مجزی است و از دیگران ساقط می‌شود.

«۵۲۰» کسی که به میّت نماز می‌خواند، باید رو به قبله باشد و نیز واجب است میّت را مقابل او به پشت بخوابانند، به‌طوری‌که سر او به طرف راست نمازگزار و پای او به طرف چپ نمازگزار باشد.

«۵۲۱» مکان نمازگزار نباید از جای میّت به‌قدری پست‌تر یا بلندتر باشد که عرفاً نماز بر این میّت صدق نکند، ولی پستی و بلندی مختصر اشکال ندارد.

«۵۲۲» نمازگزار نباید به‌قدری از میّت دور باشد که عرفاً نماز بر این میّت صدق نکند؛ ولی کسی که نماز میّت را به جماعت می‌خواند، اگر از میّت دور باشد، چنانچه صف‌ها به یکدیگر متّصل باشند اشکال ندارد.

«۵۲۳» نمازگزار باید مقابل میّت بایستد، ولی اگر نماز به جماعت خوانده شود و صف جماعت از دو طرف میت بگذرد، نماز کسانی که مقابل میّت نیستند اشکال ندارد.

«۵۲۴» اگر کسی موقعی به نماز جماعت میّت رسید که بعضی از تکبیرات آن خوانده شده، می‌تواند اقتدا کند ولی باید در هر تکبیر به وظیفه خود عمل کند، یعنی دعای مربوط به همان تکبیر را خودش بخواند و بعد از فراغ امام، بقیه تکبیرات را تمام کند.

«۵۲۵» بین میّت و نمازگزار، نباید پرده و دیوار یا چیزی مانند اینها باشد، به‌طوری‌که نماز بر آن میّت عرفاً صدق نکند، ولی اگر میّت در تابوت و مانند آن باشد اشکال ندارد.

«۵۲۶» در وقت خواندن نماز، باید عورت میّت پوشیده باشد و اگر کفن کردن او ممکن نیست، باید عورتش را، اگرچه با تخته و آجر و مانند اینها باشد، بپوشانند.

«۵۲۷» نماز میّت را باید ایستاده و با قصد قربت بخواند، و در موقع نیّت میّت را معیّن کند؛ مثلاً نیّت کند نماز می‌خوانم بر این میّت قربةً إلی اللّه.

«۵۲۸» اگر کسی نباشد که بتواند نماز میّت را ایستاده بخواند، می‌شود نشسته بر او نماز خواند. و چنانچه بعد از خواندن تمام نماز و یا قسمتی از آن به‌طور نشسته، شخصی که قادر بر نماز خواندن به‌طور ایستاده است پیدا شود، بنابر احتیاط واجب باید نماز اعاده شود.

«۵۲۹» اگر چند میّت با هم حاضر بودند، می‌تواند برای همه یک نماز بخواند، ولی در دعاهایی که بعد از تکبیر چهارم خوانده می‌شود باید ضمایر به صورت جمع گفته شود؛ و می‌تواند برای هر کدام یک نماز بخواند.

«۵۳۰» مکروه است بر میّت چند مرتبه نماز بخوانند، در صورتی که هر دو نماز از هر نظر مثل هم باشند؛ ولی اگر میّت صاحب فضیلت ایمانی مانند حضرت حمزه و فاطمه بنت اسد و سهل‌بن‌حنیف باشد مکروه نیست.

«۵۳۱» اگر میّت را عمداً یا از روی فراموشی یا به‌جهت عذری بدون نماز دفن کنند، یا بعد از دفن معلوم شود نمازی که بر او خوانده شده، باطل بوده است، اگر خارج کردن میّت از قبر ممکن نیست یا موجب بی‌احترامی به او می‌شود، واجب است به قبر او نماز بخوانند، وگرنه احتمال دارد مثل غسل دادن و کفن کردن میّت، بیرون آوردن میّت و خواندن نماز بر بدن او واجب باشد. و اما اگر بعد از نماز خواندن به قبر میّت، بدن او به‌سببی مثل سیل و نظیر آن خارج شد، بنابر احتیاط واجب این نماز اعاده شود.

«۵۳۲» در صورت مزاحمت نماز فریضه با نماز میّت هر کدام که وقتش تنگ است مقدّم است؛ و اگر وقت هردو وسعت دارد مخیّر است؛ و در صورتی که وقت هر دو تنگ شده باشد، به‌طوری‌که  در تأخیر دفن، خوف بر میّت وجود دارد اظهر تقدیم فریضه و نماز خواندن بر قبر میّت بعد از دفن اوست.

کتاب: توضیح‌المسائل | شناسه: 3448 | پیوند ثابت

«۵۳۳» نماز میّت پنج تکبیر دارد و اگر نمازگزار پنج تکبیر به این ترتیب بگوید کافی است:

بعد از نیّت و تکبیر اول بگوید: «اَشْهَدُ اَن لا اِلهَ اِلاَّ اللّه و اَنَّ مُحمَّداً رَسوُلُ اللّه»؛

و بعد از تکبیر دوم بگوید: «اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَ آل مُحَمَّد»؛

و بعد از تکبیر سوم بگوید: «اَللّهُمَّ اغفِر لِلمُؤمِنینَ وَ المُؤمِنات».

و بعد از تکبیر چهارم اگر میّت مرد است، بگوید: «اللّهُمَّ اغْفِرْ لِهذَا المَیت» و اگر زن است بگوید: «اَللّهُمَّ اغْفِر لِهذِهِ المَیت»؛

و بعد تکبیر پنجم را بگوید.

و بهتر است بعد از تکبیر اول بگوید: «اَشْهَدُ اَنْ لا اِلهَ اِلاَّ اللّه وَحْدَهُ لا شَریک لَهُ، وَ اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُوْلُه، أَرْسَلَهُ بِالْحَقِّ بَشیراً وَنَذیراً بَینَ یدَی السّاعَة»؛

و بعد از تکبیر دوم بگوید: «اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ، وَبارِک عَلی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ، وَارْحَمْ مُحَمَّداً وَ آلَ مُحَمَّد، کأَفْضَلِ ما صَلَّیتَ وَ بارَکتَ وَ تَرَحَّمْتَ عَلی اِبْراهیمَ وَ آلِ اِبْراهِیم، اِنَّک حَمِیدٌ مَجِیدٌ، وَ صَلِّ عَلی جَمِیعِ الاْنْبیاءِ وَ الْمُرْسَلِینَ، وَ الشُّهَداءِ وَ الصِّدِّیقِینَ، وَ جَمِیعِ عِبادِ اللّه الصّالِحِینَ»؛

و بعد از تکبیر سوم بگوید: «اَللّهُمَّ اغْفِرْ لِلْمُؤْمِنِینَ وَالْمُؤْمِناتِ والْمُسْلِمِینَ وَالْمُسلِماتِ، اَلاْءَحْیاءِ مِنْهُمْ وَ الاْمْواتِ، تابِعْ بَینَنا وَبَینَهُمْ بِالْخَیراتِ، اِنَّک مُجِیبُ الدَّعَواتِ، اِنَّک عَلی کلِّ شَیءٍ قَدِیر»؛

و بعد از تکبیر چهارم اگر میت مرد است بگوید: «اَللّهُمَّ اِنَّ هذا عَبْدُک وَ ابْنُ عَبْدِک وَ ابْنُ أَمَتِک نَزَلَ بِک وَ أنْتَ خَیرُ مَنْزُولٍ بِهِ، اَللّهُمَّ اِنّا لانَعْلَمُ مِنْهُ اِلاّ خَیراً وَ اَنْتَ أَعْلَمُ بِهِ مِنّا، اَللّهُمَّ اِنْ کانَ مُحْسِناً فَزِدْ فِی اِحْسانِهِ، وَاِنْ کانَ مُسِیئاً فَتَجاوَزْ عَنْهُ وَ اغْفِرْ لَهُ، اَللّهُمَّ اجْعَلْهُ عِنْدَک فِی أَعْلی عِلِّیینَ وَ اخْلُفْ عَلی أَهلِهِ فِی الْغابِرینَ وَ ارْحَمْهُ بِرَحْمَتِک یا أَرْحَمَ الرّاحِمِینَ»؛ و بعد تکبیر پنجم را بگوید.

ولی اگر میت زن است بعد از تکبیر چهارم بگوید: «اَللّهُمَّ اِنَّ هذِهِ أَمَتُک وَ ابْنَةُ عَبْدِک وَ ابْنَةُ أَمَتِک نَزَلَتْ بِک وَ اَنْتَ خَیرُ مَنْزُولٍ بِهِ، اَللّهُمَّ اِنّا لانَعْلَمُ مِنْها اِلاّ خَیراً، وَ اَنْتَ أَعْلَمُ بِها مِنّا، اَللّهُمَّ اِنْ کانَتْ مُحْسِنَةً فَزِدْ فِی اِحْسانِها، وَ اِنْ کانَتْ مُسیئَةً فَتَجاوَزْ عَنْها وَ اغْفِرْ لَها، اَللّهُمَّ اجْعَلْها عِنْدَک فِی اَعْلی عِلّیینَ وَ اخْلُفْ عَلی أَهْلِها فِی الْغابِرِینَ، وَ ارْحَمْها بِرَحْمَتِک یا أَرْحَمَ الرّاحِمِینَ».

«۵۳۴» باید تکبیرها و دعاها را طوری پشت سر هم بخواند، که نماز از صورت خود خارج نشود. و اگر مأموم عمداً یا سهواً در غیر تکبیر اول از امام جلو افتاد، مستحب است همان تکبیر را با امام اعاده کند.

«۵۳۵» کسی که نماز میّت را به جماعت می‌خواند باید تکبیرها و دعاهای آن را هم بخواند.

کتاب: توضیح‌المسائل | شناسه: 3449 | پیوند ثابت

«۵۳۶» چند چیز در نماز میّت مستحب است:

١ـ کسی که نماز میّت می‌خواند با وضو یا غسل یا تیمّم باشد، و احتیاط مستحب آن است که در صورتی تیمّم کند که وضو و غسل ممکن نباشد، یا بترسد که اگر وضو بگیرد یا غسل کند به نماز میّت نرسد

٢ـ اگر میّت مرد است، امام جماعت یا کسی که فُرادی بر او نماز می‌خواند، مقابل وسط قامت یا سینه او بایستد؛ و اگر میّت زن است مقابل سینه یا سر او بایستد.

٣ـ پابرهنه نماز بخواند.

۴ـ در هر تکبیر دست‌ها را بلند کند، بنابر اظهر.

۵ـ فاصله او با میّت به‌قدری کم باشد، که اگر باد لباسش را حرکت دهد به جنازه برسد.

۶ـ نماز میّت را به جماعت بخواند.

٧ـ امام جماعت تکبیر و دعاها را بلند بخواند و کسانی که با او نماز می‌خوانند،آهسته بخوانند.

٨ـ در جماعت اگرچه مأموم یک نفر باشد، پشت سر امام بایستد.

٩ـ نمازگزار به میّت و مؤمنین زیاد دعا کند.

١٠ـ پیش از نماز سه مرتبه بگوید: «اَلصَّلاة».

١١ـ نماز را در جایی بخوانند که مردم برای نماز میّت بیشتر به آنجا می‌روند.

١٢ـ زن حائض اگر نماز میّت را به جماعت می‌خواند، در صفی تنها بایستد.

کتاب: توضیح‌المسائل | شناسه: 3450 | پیوند ثابت

«۵۳۷» واجب است میّت را طوری در زمین دفن کنند، که بوی او بیرون نیاید و درندگان هم نتوانند بدنش را بیرون آورند.

«۵۳۸» اگر دفن میّت در زمین ممکن نباشد، می‌توانند به جای دفن، او را در بنا یا تابوت بگذارند.

«۵۳۹» میّت را باید در قبر به پهلوی راست طوری بخوابانند که جلوی بدن او رو به قبله باشد.

«۵۴۰» اگر کسی در کشتی بمیرد، چنانچه جسد او فاسد نمی‌شود و بودن او در کشتی مانعی ندارد، باید صبر کنند تا به خشکی برسند و او را در زمین دفن کنند؛ وگرنه، باید در کشتی غسلش بدهند و حنوط و کفن کنند و پس از خواندن نماز میّت او را در خمره بگذارند و درش را ببندند و به دریا بیندازند، و اگر این کار مشکل است چیز سنگینی به پایش ببندند و به دریا بیندازند و اگر ممکن است باید او را در جایی بیندازند که فوراً طعمه حیوانات نشود.

«۵۴۱» مخارج انداختن در دریا و مخارج محکم کردن قبر میّت را، در صورتی که لازم باشد، احتمال دارد که از اصل مال میّت بردارند، ولی احتیاط مستحب این است که رضایت طلبکار و ورثه را در این صورت به‌دست آورند.

«۵۴۲» اگر زن کافره بمیرد و بچه در شکم او مرده باشد، چنانچه پدر بچه مسلمان باشد باید بنابر احتیاط واجب زن را در قبر به پهلوی چپ پشت به قبله بخوابانند که روی بچه به طرف قبله باشد حتی اگر هنوز روح هم به بدن او داخل نشده باشد.

«۵۴۳» چیزی که از میّت جدا می‌شود، اگرچه مو و ناخن و دندانش باشد، باید با او دفن شود ولی اگر مستلزم نبش باشد احتیاط آن است که جدا دفن شود.

«۵۴۴» اگر کسی در چاه بمیرد و بیرون آوردنش ممکن نباشد پس اگر ممکن است همان مقدار از چاه را که بدن او قرار گرفته مسدود می‌نمایند و اگر ممکن نیست باید درِ چاه را ببندند و همان چاه را قبر او قرار دهند؛ و در صورتی که چاه مال غیر باشد باید به‌نحوی او را راضی کنند، اگرچه با پرداخت قیمت چاه باشد.

کتاب: توضیح‌المسائل | شناسه: 3451 | پیوند ثابت

«۵۴۵» اگر بچه در رحم مادر بمیرد و ماندنش در رحم برای مادر خطر داشته باشد، باید به آسان‌ترین راه او را بیرون آورند و چنانچه ناچار شوند که او را قطعه‌قطعه کنند اشکال ندارد، ولی باید به وسیله شوهرش ـ اگر اهل فن است ـ انجام بگیرد؛ و اگر نشد، به‌وسیله زنی که اهل فن باشد او را بیرون بیاورند؛ و اگر ممکن نیست، مرد محرمی که اهل فن باشد؛ و اگر آن هم ممکن نشود مرد نامحرمی که اهل فن باشد بچه را بیرون بیاورد؛ و در صورتی که آن هم پیدا نشود کسی که اهل فن نباشد می‌تواند بچه را بیرون آورد.

«۵۴۶» هرگاه مادر بمیرد و بچه در شکمش زنده باشد، اگرچه امید زنده ماندن طفل را نداشته باشند، باید به‌وسیله کسانی که در مسئله پیش گفته شد از هر طرفی که بچه سالم بیرون می‌آید بچه را بیرون آورند و دوباره بدوزند؛ ولی اگر بین پهلوی چپ و راست در سالم بودن بچه فرقی نباشد باید از پهلوی چپ بیرون آورند.

«۵۴۷» جایز نیست انسان در مرگ کسی صورت و بدن را بخراشد و به خود لطمه بزند و بنابر احتیاط فرقی بین مرد و زن نیست.

«۵۴۸» پاره کردن یقه در مرگ غیر پدر و برادر جایز نیست.

کتاب: توضیح‌المسائل | شناسه: 3452 | پیوند ثابت

«۵۴۹» نبش قبر مسلمان، یعنی شکافتن قبر او، اگرچه طفل یا دیوانه باشد حرام است، ولی اگر بدنش از بین رفته و خاک شده باشد اشکال ندارد.

«۵۵۰» فرموده‌اند شکافتن قبر در چند مورد جایز است:

١ـ میّت در زمین غصبی دفن شده باشد و مالک زمین راضی نشود که در آنجا بماند.

٢ـ کفن یا چیز دیگری که با میّت دفن شده غصبی باشد و صاحب آن راضی نشود که در قبر بماند. و همچنین است اگر چیز گران‌بهایی با او دفن شود و بدون نبش قبر نشود آن را بیرون آورد.

٣ـ میّت بدون غسل یا کفن یا حنوط دفن شده باشد، یا بفهمند غسلش باطل بوده، یا به غیر دستور شرع کفن شده، یا در قبر او را رو به قبله نگذاشته‌اند. ولی احوط این است که اگر موجب هتک و بی‌احترامی میّت شود نبش قبر نشود و اگر برهنه دفن شده باید ملاحظه کنند که کفن کردن مهم‌تر است یا نبش قبر نکردن، و هر کدام برای میّت اهمیت بیشتری دارد رعایت نمایند.

۴ـ بترسند درنده‌ای بدن میّت را پاره کند، یا سیل او را ببرد، یا دشمن بیرون آورد، یا بخواهند میّت را به مشاهد مشرّفه منتقل کنند، اگرچه وصیّت به این مطلب نکرده باشد، بنابر اظهر.

کتاب: توضیح‌المسائل | شناسه: 3453 | پیوند ثابت

 غسل‌های مستحب در شرع مقدس اسلام بسیار است و از آن جمله است:

١ـ غسل جمعه؛ و وقت آن از اذان صبح است تا ظهر، و بهتر است نزدیک ظهر به‌جا آورده شود؛ و اگر تا ظهر انجام ندهد، بنابر احوط بدون نیت ادا و قضا تا عصر جمعه به‌جا آورد؛ و اگر در روز جمعه غسل نکند، مستحب است از صبح شنبه تا غروب قضای آن را به‌جا آورد؛ و کسی که می‌ترسد در روز جمعه آب پیدا نکند می‌تواند روز پنجشنبه غسل را انجام دهد.

و مستحب است انسان در موقع غسل جمعه بگوید:«اَشهَدُ اَنْ لا اِلهَ اِلاّ اللّه وَحْدَهُ لاشَریک لَهُ وَ اَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّد وَ اجْعَلْنی مِنَ التوّابینَ وَ اجْعَلْنی مِنَ الْمُتَطَهِّرین».

٢ـ غسل شب اول ماه رمضان و تمام شب‌های فرد مثل شب سوم و پنجم و هفتم؛ ولی از شب بیست‌ویکم به بعد مستحب است همه شب غسل کند؛ و برای غسل شب اول، پانزدهم، هفدهم، نوزدهم، بیست‌ویکم، بیست‌وسوم، بیست‌وپنجم، بیست‌وهفتم، بیست‌ونهم بیشتر سفارش شده است؛ و زمان مخصوصی برای این غسل‌ها معین نیست، ولی بهتر است که در اوّل شب، آنها را به‌جا آورد؛ و نیز مستحب است در شب بیست‌وسوم غیر از غسل اول شب، یک غسل هم در آخر شب انجام دهد.

٣ـ غسل روز عید فطر و عید قربان؛ و وقت آن از اذان صبح است تا غروب. و بهتر است آن را پیش از نماز عید به‌جا آورد و اگر از ظهر تا غروب به‌جا آورد، به قصد رجاء انجام دهد.

۴ـ غسل شب عید فطر؛ و وقت آن از اول مغرب است تا اذان صبح و بهتر است در اول شب به‌جا آورده شود.

۵ـ غسل روز هشتم و نهم ذی الحجة.

۶ـ غسل روز اول، پانزدهم، بیست‌وهفتم و آخر ماه رجب.

٧ـ غسل روز عید غدیر.

٨ـ غسل روز بیست‌وچهارم ذی‌الحجة.

٩ـ غسل روز عید نوروز، پانزدهم شعبان و هفدهم ربیع‌الاول.

١٠ـ غسل کسی که در موقع گرفتن خورشید و ماه، نماز آیات را عمداً نخوانده، در صورتی که تمام ماه و خورشید گرفته باشد.

١١ـ غسل کسی که برای تماشای دار آویخته رفته و آن را دیده باشد.

١٢ـ غسل برای احرام، طواف، وقوف به عرفات و مشعر، برای قربانی کردن و سر تراشیدن در منی و برای توبه از معاصی، اگرچه گناه صغیره باشد، و برای طلب حاجت، و استخاره یعنی طلب خیر از خداوند.

«۵۵۱» پیش از داخل شدن در حرم مکه، شهر مکه، مسجدالحرام، خانه کعبه، حرم مدینه، شهر مدینه، مسجد پیغمبر صلی‌الله‌علیه‌وآله و حرم امامان علیهم‌السلام مستحب است انسان غسل کند؛ و اگر در یک روز چند مرتبه مشرف شود، یک غسل کافی است، بلکه اگر در روز غسل کند، می‌تواند این اعمال را در شبی که متصل به آن است نیز انجام دهد و همچنین به عکس؛ و برای زیارت پیغمبر صلی‌الله‌علیه‌وآله و امامان علیهم‌السلام از دور یا نزدیک، مستحب است انسان غسل کند.

اگر یکی از غسل‌هایی را که در این مسئله گفته شد به‌جا آورد و بعد کاری کند که وضو را باطل می‌نماید، مثلاً بخوابد، غسل او باطل نمی‌شود، ولی مستحب است دوباره غسل را به‌جا آورد.

* تذکر داده می‌شود که هیچ یک از غسل‌های مستحب، کفایت از وضو نمی‌کند.

کتاب: توضیح‌المسائل | شناسه: 3455 | پیوند ثابت

در هفت مورد به جای وضو و غسل باید تیمم کرد: ١ـ پیدا نکردن آب؛ ٢ـ مشقت بیش‌ازحد؛ ٣ـ ترس از ضرر؛ ۴ـ نیاز به آب برای حفظ جان؛ ۵ـ نیاز به آب برای تطهیر؛ ۶ـ نداشتن آب مباح؛ ٧ـ نداشتن وقت برای وضو یا غسل.

و تفصیل هر کدام به ترتیب ذکر می‌شود.

 ١ـ پیدا نکردن آب:

 «۵۵۲» اگر انسان در آبادی باشد، باید برای تهیه آب وضو و غسل، به‌قدری جست‌وجو کند که از پیدا کردن آب ناامید شود و اگر در بیابان باشد، چنانچه زمین آن سخت است و یا پست و بلند است و یا به‌سبب وجود درخت و مانند آن عبور در آن زمین مشکل است، باید در هریک از چهار طرف به اندازه پرتاب یک تیر ـ که در قدیم با کمان پرتاب می‌کردند و در حدود دویست قدم می‌شود، در جست‌وجوی آب برود و اگر زمین آن این طور نیست، باید در هر طرف به اندازه پرتاب دو تیر جست‌وجو نماید.

«۵۵۳» اگر بعضی از چهار طرف هموار و بعضی دیگر پست و بلند یا عبور در آن مشکل باشد، باید در طرفی که هموار است به اندازه پرتاب دو تیر و در طرفی که این‌طور نیست به اندازه پرتاب یک تیر جست‌وجو کند؛ و همین‌طور است اگر در یک طرف قسمتی هموار و قسمت دیگر ناهموار باشد.

«۵۵۴» کسی که وقت نماز او تنگ نیست و برای تهیه آب وقت دارد اگر یقین یا اطمینان دارد که در محلی دورتر از مقداری که باید جست‌وجو کند آب هست، در صورتی که مانعی نباشد و مشقت هم نداشته باشد باید برای تهیه آب برود.

«۵۵۵» لازم نیست خود انسان در جست‌وجوی آب برود، بلکه می‌تواند کسی را که به گفته او اطمینان دارد بفرستد و در این صورت اگر یک نفر از طرف چند نفر برود کافی است؛ و همچنین اگر کسی اهل آن ناحیه باشد و خبر از نبودن آب بدهد به همان اکتفا می‌شود.

«۵۵۶» اگر احتمال دهد که داخل بار سفر خود، یا در منزل یا در قافله آب هست، باید به‌قدری جست‌وجو نماید که به نبودن آب یقین کند، یا از پیدا کردن آن ناامید شود.

«۵۵۷» اگر پیش از وقت نماز جست‌وجو نماید و آب پیدا نکند و تا وقت نماز همانجا بماند، لازم نیست که دوباره در جست‌وجوی آب برود.

«۵۵۸» اگر بعد از داخل شدن وقت نماز جست‌وجو کند و آب پیدا نکند و تا وقت نماز دیگر در همانجا بماند، جست‌وجوی دوباره لازم نیست.

«۵۵۹» اگر از درنده بترسد، یا جست‌وجوی آب به‌قدری سخت باشد که نتواند تحمل کند، یا وقت نماز به‌قدری تنگ باشد که هیچ نتواند جست‌وجو کند، جست‌وجو لازم نیست، ولی اگر بتواند مقداری جست‌وجو کند، همان مقدار جست‌وجو لازم است؛ و اگر از دزد بر جان یا مال خودش بترسد نباید در جست‌وجوی آب برود.

«۵۶۰» اگر در جست‌وجوی آب نرود تا وقت نماز تنگ شود، معصیت کرده، ولی نمازش با تیمم صحیح است.

«۵۶۱» کسی که یقین دارد آب پیدا نمی‌کند، چنانچه دنبال آب نرود و با تیمم نماز بخواند و بعد از نماز بفهمد که اگر جست‌وجو می‌کرد آب پیدا می‌شد، باید بنابر احتیاط واجب نماز را اعاده نماید.

«۵۶۲» اگر بعد از جست‌وجو آب پیدا نکند و با تیمم نماز بخواند و بعد از نماز بفهمد در جایی که جست‌وجو کرده آب بوده، نماز را احتیاطاً اعاده کند، گرچه واجب نبودن اعاده خالی از وجه نیست.

«۵۶۳» اگر بعد از داخل شدن وقت نماز، وضو داشته باشد و بداند که اگر وضوی خود را باطل کند، نمی‌تواند وضو بگیرد، چنانچه بتواند بدون ضرر و مشقت وضوی خود را نگاه دارد، نباید آن را باطل نماید. و همچنین است اگر بداند که تهیه آب برای او ممکن نیست.

«۵۶۴» اگر پیش از وقت نماز وضو داشته باشد و بداند یا احتمال عقلایی دهد یا دو شاهد عادل خبر دهند که اگر وضوی خود را باطل کند، تهیه آب برای او ممکن نیست، چنانچه بتواند بدون ضرر و مشقت وضوی خود را نگاه دارد، احتیاط در آن است که آن را باطل نکند.

«۵۶۵» کسی که فقط به مقدار وضو یا به مقدار غسل آب دارد، اگر بداند که اگر آن را بریزد آب پیدا نمی‌کند، چنانچه وقت نماز داخل شده باشد، ریختن آن حرام است و احتیاط در آن است که پیش از وقت نماز هم آن را نریزد.

«۵۶۶» کسی که می‌داند یا دو شاهد عادل خبر دهند که آب پیدا نمی‌کند، اگر بعد از داخل شدن وقت نماز وضوی خود را باطل کند یا آبی که دارد بریزد معصیت کرده، ولی نمازش با تیمّم صحیح است.

 ٢ـ مشقّت بیش از حد:

«۵۶۷» اگر به‌سبب پیری یا ترس از دزد و جانور و مانند اینها، یا نداشتن وسیله‌ای که آب از چاه بکشد، دسترسی به آب نداشته باشد، باید تیمّم کند. و همچنین است اگر تهیه کردن آب یا استعمال آن به‌قدری مشقت داشته باشد که مردم آن را تحمل نکنند.

«۵۶۸» اگر برای کشیدن آب از چاه، دلو و ریسمان و مانند اینها لازم دارد و مجبور است بخرد یا کرایه نماید؛ اگرچه قیمت آن چند برابر معمول باشد، در صورتی که اجحاف نباشد باید تهیه کند؛ و همچنین است اگر آب را به چندین برابر قیمتش بفروشند. ولی اگر تهیه آنها به‌قدری پول می‌خواهد که نسبت به حال او آن مقدار ضرر دارد، واجب نیست تهیه نماید.

«۵۶۹» اگر ناچار شود که برای تهیه آب قرض کند، باید قرض نماید؛ ولی کسی که می‌ترسد نتواند قرض خود را بدهد، واجب نیست قرض کند.

«۵۷۰» اگر حفر چاه مشقّت ندارد، باید برای تهیه آب، چاه حفر کند، مگر اینکه ضرر غیر مالی مهمی در این کار باشد که به‌خاطر آن، دیگر این کار واجب نباشد.

«۵۷۱» اگر کسی مقداری آب بی‌منّت به او ببخشد، باید قبول کند.

 ٣ـ ترس از ضرر:

«۵۷۲» اگر از استعمال آب بر جان خود بترسد، یا بترسد که به‌علت استعمال آن، مرض یا عیبی در او پیدا شود، یا مرضش طول بکشد، یا شدت کند، یا به سختی معالجه شود، باید تیمّم نماید؛ ولی اگر آب گرم برای او ضرر ندارد، باید با آب گرم وضو بگیرد یا غسل کند، در صورتی که مخارج گرم کردن در حد متعارف باشد، نه خارج از حد معمول.

«۵۷۳» لازم نیست یقین کند که آب برای او ضرر دارد، بلکه اگر احتمال ضرر بدهد، چنانچه احتمال او در نظر مردم بجا باشد و از آن احتمال ترس برای او پیدا شود، باید تیمّم کند.

«۵۷۴» کسی که مبتلا به درد چشم است و آب برای او ضرر دارد؛ باید تیمم نماید.

«۵۷۵» اگر به دلیل یقین یا ترس به ضرر، تیمم کند و قبل از نماز بفهمد که آب برایش ضرر ندارد، تیمم او باطل است؛ و اگر بعد از نماز بفهمد، اگر قطع او بر اساس منشأ و علامت معتبری بوده، نمازش صحیح است، وگرنه بنابر احتیاط نمازش را باید دو مرتبه بخواند.

«۵۷۶» کسی که می‌داند آب برایش ضرر ندارد، چنانچه غسل کند یا وضو بگیرد و بعد بفهمد که آب برای او ضرر داشته، وضو و غسل او صحیح است.

 ۴ـ نیاز به آب برای حفظ جان:

«۵۷۷» هرگاه بترسد که اگر آب را به مصرف وضو یا غسل برساند خود او یا عیال و اولاد او، یا رفیقش و کسانی که به او مربوطند، مانند خدمتکار از تشنگی بمیرند یا مریض شوند، یا به‌قدری تشنه شوند که تحمل آن مشقت دارد، باید به جای وضو و غسل تیمّم نماید. و نیز اگر بترسد حیوانی از تشنگی تلف شود در صورتی که ذبح آن حیوان برای او ضرر داشته باشد، باید آب را به آن بدهد و تیمم نماید، اگرچه حیوان مال خودش نباشد؛ و همچنین است اگر کسی که حفظ جان او واجب است، به‌طوری تشنه باشد که اگر انسان آب را به او ندهد تلف شود.

«۵۷۸» اگر غیر از آب پاکی که برای وضو یا غسل دارد آب نجسی هم به مقدار آشامیدن خود و کسانی که به او مربوطند داشته باشد، باید آب پاک را برای آشامیدن بگذارد و با تیمّم نماز بخواند؛ ولی چنانچه آب را برای حیوانش بخواهد باید آب نجس را به آن بدهد و با آب پاک وضو و غسل را انجام دهد.

 ۵ـ نیاز به آب برای تطهیر:

«۵۷۹» کسی که بدن یا لباسش نجس است و کمی آب دارد که اگر با آن وضو بگیرد یا غسل کند برای آب کشیدن بدن یا لباس او نمی‌ماند، باید بدن یا لباس را آب بکشد و با تیمّم نماز بخواند. ولی اگر چیزی نداشته باشد که بر آن تیمم کند، باید آب را به مصرف وضو یا غسل برساند و با بدن یا لباس نجس نماز بخواند.

۶ـ نداشتن آب مباح:

«۵۸۰» اگر غیر از آب یا ظرفی که استعمال آن حرام است، آب یا ظرف دیگری ندارد، مثلاً آب یا ظرفش غصبی است، باید به جای وضو و غسل تیمم کند.

٧ـ نداشتن فرصت برای وضو یا غسل:

«۵۸۱» هرگاه وقت به‌قدری تنگ باشد که اگر وضو بگیرد یا غسل کند، تمام نماز بعد از وقت خوانده می‌شود، باید تیمم کند. و در صورتی که اگر وضو بگیرد یک رکعت از نماز را در وقت می‌خواند و بقیه را خارج وقت، ولی اگر تیمم کند تمام نماز را در وقت می‌خواند، می‌تواند بنابر اظهر هر کدام را خواست انجام دهد، ولی احتیاط مستحب در تیمم و خواندن تمام نماز در وقت است. و اگر با تیمّم هم تمام نماز را نمی‌تواند در وقت بخواند، باید بنابر احوط بلکه اقرب وضو بگیرد و یک رکعت نماز را در وقت با وضو بخواند.

«۵۸۲» اگر عمداً نماز را به‌قدری تأخیر بیندازد که وقت وضو یا غسل نداشته باشد، معصیت کرده، ولی نماز او با تیمّم صحیح است.

«۵۸۳» کسی که شک دارد که اگر وضو بگیرد یا غسل کند وقت برای نماز او می‌ماند یا نه، باید تیمم کند.

«۵۸۴» کسی که به‌واسطه تنگی وقت تیمّم کرده، چنانچه بعد از نماز آبی که داشته از دستش برود، اگرچه تیمّم خود را نشکسته باشد، در صورتی که برای نمازهای بعد وظیفه‌اش تیمّم باشد، باید دوباره تیمم نماید.

«۵۸۵» کسی که آب دارد، اگر به‌واسطه تنگی وقت با تیمّم مشغول نماز شود و در بین نماز آبی که داشته از دستش برود، برای نمازهای بعد می‌تواند با همان تیمّم نماز بخواند.

«۵۸۶» اگر انسان به‌قدری وقت دارد که می‌تواند وضو بگیرد یا غسل کند و نماز را بدون کارهای مستحبی آن مثل اقامه و قنوت بخواند، باید غسل کند یا وضو بگیرد و نماز را بدون کارهای مستحبی آن به‌جا آورد، بلکه اگر به اندازه سوره هم وقت ندارد، باید غسل کند یا وضو بگیرد و نماز را بدون سوره بخواند.

کتاب: توضیح‌المسائل | شناسه: 3755 | پیوند ثابت

«۵۸۷» تیمم به خاک، ریگ، کلوخ و سنگ، اگر پاک باشند صحیح است، و به آجر و کوزه قبل از پخته شدن نیز صحیح است، ولی اگر پخته شده باشد و چیز دیگری برای تیمم ندارد، احتیاطاً هم به اینها و هم به مانند گِل یا غبار تیمم نماید.

«۵۸۸» تیمّم بر سنگ گچ و سنگ آهک قبل از پخته شدن صحیح است؛ و اگر سنگ گچ و آهک پخته شده است و چیز دیگری ندارد احتیاطاً هم به آنها و هم به گِل یا غبار، اگر برایش ممکن است، تیمم نماید. ولی تیمّم به جواهر، مانند سنگ عقیق و فیروزه باطل می‌باشد.

«۵۸۹» اگر خاک، ریگ، کلوخ و سنگ پیدا نشود، باید با تکان دادن لباس و فرش و مانند آن خاک تهیه کند. همچنین اگر با خشک کردن گِل بتواند خاک تهیه کند باید این کار را انجام دهد؛ و اگر تهیه خاک به هیچ صورتی ممکن نیست، دست خود را بر لباس یا فرش و مانند آن بزند تا روی آن غبار آلود شود و بر آن تیمم کند و اگر غبار در لای لباس یا فرش باشد، تیمم بر آن صحیح نیست؛ چنانچه گرد و غبار هم پیدا نشود باید به گِل تیمم کند و اگر گِل هم پیدا نشود، احتیاط مستحب آن است که نماز را بدون تیمم بخواند و بنابر اقوی بعداً قضای آن را به‌جا آورد.

«۵۹۰» کسی که آب ندارد اگر برف یا یخ داشته باشد، چنانچه ممکن است باید آن را آب کند و با آن وضو بگیرد یا غسل نماید، و اگر ممکن نیست و چیزی هم که تیمّم به آن صحیح است ندارد، احتیاط مستحب آن است که نماز را بدون وضو و تیمّم بخواند و بعداً باید قضای آن را هم بخواند.

«۵۹۱» اگر با خاک و ریگ چیزی مانند کاه، که تیمم به آن باطل است مخلوط شود، نمی‌تواند به آن تیمّم کند، ولی اگر آن چیز به‌قدری کم باشد که در خاک یا ریگ، ازبین‌رفته حساب شود، تیمم به آن خاک و ریگ صحیح است؛ بلکه اگر آن چیز کم باشد و از بین رفته هم حساب نشود، ولی عرفاً خاک و ریگ گفته شود، بعید نیست تیمم صحیح باشد.

«۵۹۲» تیمّم به دیوار گِلی صحیح است و همچنین است تیمّم به زمین و خاک نمناک و تیمم به گِل سفت شده نیز صحیح است. بنابراین گِلی که تیمم به آن با وجود زمین و خاک خشک صحیح نیست، گِلی است که تَر باشد.

«۵۹۳» چیزی که بر آن تیمّم می‌کند باید پاک باشد و اگر چیز پاکی که تیمّم به آن صحیح است، ندارد، احتیاط در این است که نماز را بدون تیمم بخواند و بعداً با وضو یا غسل یا تیمم نماز را دو مرتبه بخواند.

«۵۹۴» چیزی که بر آن تیمم می‌کند نباید غصبی باشد.

«۵۹۵» کسی که در جای غصبی محبوس است، اگر آب و خاک او غصبی است، باید با تیمّم نماز بخواند در صورتی که تیمم موجب تصرفی بیشتر از ماندن در آنجا نشود یا صاحب آن زمین به تیمم کردن او راضی باشد.

«۵۹۶» مستحب است بعد از زدن دست بر چیزی که تیمم بر آن صحیح است، دست را بتکاند که گرد آن بریزد.

کتاب: توضیح‌المسائل | شناسه: 3756 | پیوند ثابت

«۵۹۷» در تیمّم چهار چیز واجب است:

اول: نیت. دوم: زدن تمام کف دو دست با هم بر چیزی که تیمّم به آن صحیح است. و بنابر احتیاط واجب همراه با ضربه باشد و گذاشتن دو دست بر زمین کافی نیست. سوم: کشیدن کف هر دو دست به تمام پیشانی و دو طرف آن، از جایی که موی سر می‌رویَد تا ابروها و بالای بینی، و بنابر احتیاط واجب باید دست‌ها روی ابروها هم کشیده شود. چهارم: کشیدن کف دست چپ به تمام پشت دست راست و بعد از آن کشیدن کف دست راست به تمام پشت دست چپ.

«۵۹۸» تیمّم بدل از غسل و بدل از وضو با هم فرقی ندارند، ولی احتیاط مستحب آن است که در تیمم بدل از غسل، بلکه در هر تیمّمی، بعد از مسح پیشانی، یک بار دیگر کف دست‌ها را به زمین بزند و پشت دست‌ها را به همان صورتی که گفته شد با کف دست دیگر مسح نماید.

کتاب: توضیح‌المسائل | شناسه: 3757 | پیوند ثابت

«۵۹۹» پیشانی و پشت دست‌ها را باید از بالا به پایین مسح نماید؛ و کارهای تیمّم را باید پشت سر هم به‌جا آورد و اگر بین آنها به‌قدری فاصله دهد که نگویند تیمّم می‌کند، باطل است.

«۶۰۰» در تیمّم باید پیشانی و کف دست‌ها و پشت دست‌ها پاک باشد. و اگر کف دست نجس باشد و نتواند آن را آب بکشد، باید با همان کف دست نجس تیمّم کند، و احتیاط واجب در این است که اگر روی دست نجس نیست، هم با کف دست و هم با روی دست تیمم نماید.

«۶۰۱» انسان باید برای تیمّم انگشتر را از دست بیرون آورد و اگر در پیشانی یا پشت دست‌ها یا در کف دست‌ها مانعی باشد، مثلاً چیزی به آنها چسبیده باشد، باید برطرف نماید.

«۶۰۲» اگر پیشانی یا پشت دست‌ها زخم است و پارچه یا چیز دیگری را که بر آن بسته نمی‌تواند باز کند، باید دست را روی آن بکشد. و نیز اگر کف دست زخم باشد و پارچه یا چیز دیگری را که بر آن بسته نتواند باز کند، باید دست را با همان پارچه به چیزی که تیمّم به آن صحیح است بزند و به پیشانی و پشت دست‌ها بکشد. و اگر کف دست به‌سبب شکستگی یا عارضه دیگری به‌طوری در میان گچ باشد که قابل برداشتن نیست، برای تیمم از دیگران کمک بگیرد.

«۶۰۳» اگر پیشانی و پشت دست‌ها مو داشته باشد اشکال ندارد، ولی اگر موی سر روی پیشانی آمده باشد و بیش از حدّ معمول باشد، باید آن را عقب بزند.

«۶۰۴» کسی که وظیفه‌اش تیمّم است بنابر احتیاط واجب نباید پیش از وقت نماز برای نماز تیمّم کند، ولی اگر برای کار واجب دیگر یا مستحبی تیمّم کند و تا وقت نماز عذر او باقی باشد، می‌تواند با همان تیمّم نماز بخواند.

«۶۰۵» کسی که وظیفه‌اش تیمّم است، اگر بداند تا آخر وقت عذر او باقی می‌ماند، در وسعت وقت می‌تواند با تیمّم نماز بخواند. و همچنین اگر امید برطرف شدن عذر در آخر وقت را دارد، اظهر جواز مبادرت به نماز با تیمم است، اگرچه تأخیر افضل و احوط است.

«۶۰۶» کسی که نمی‌تواند وضو بگیرد یا غسل کند، می‌تواند نمازهای قضای خود را با تیمّم بخواند هر چند احتمال بدهد که به‌زودی عذر او برطرف می‌شود.

«۶۰۷» کسی که نمی‌تواند وضو بگیرد یا غسل کند، جایز است نمازهای مستحبی را که مثل نافله‌های شبانه‌روز وقت معین دارد با تیمّم بخواند، حتی در اول وقت.

«۶۰۸» اگر به‌واسطه نداشتن آب یا عذر دیگری تیمّم کند، بعد از برطرف شدن عذر، تیمّم او باطل می‌شود.

«۶۰۹» کسی که وظیفه‌اش تیمّم است اگر برای کاری تیمّم کند، تا تیمّم و عذر او باقی است، کارهایی را که باید با وضو یا غسل انجام داد، می‌تواند به‌جا آورد، ولی اگر عذرش تنگی وقت بوده، یا با داشتن آب، برای نماز میت یا خوابیدن تیمّم کرده، فقط کاری را که برای آن تیمّم نموده، می‌تواند انجام دهد.

کتاب: توضیح‌المسائل | شناسه: 3758 | پیوند ثابت
١١١١. آيا شخص جنب مى‌تواند به بهانه‌ى اين که از نزديکان خود يا همسرش خجالت مى‌کشد، تيمّم بدل از غسل نمايد؟

ج. نمى‌تواند، ولى اگر غسل را تا آخر وقت تأخير انداخت و تيمّم کرد، اعمالش صحيح است و قضا ندارد.

کتاب: توضیح‌المسائل | شناسه: 3761 | پیوند ثابت

نماز مهم‌ترین اعمال دینی است که اگر قبول درگاه خداوند عالم شود، عبادت‌های دیگر هم قبول می‌شود و اگر پذیرفته نشود اعمال دیگر هم قبول نمی‌شود. و همان‌طور که اگر انسان هر شبانه‌روز پنج نوبت در نهر آبی شست‌وشو کند، چرک در بدنش نمی‌ماند، نمازهای پنج‌گانه هم انسان را از گناهان پاک می‌کند. سزاوار است که انسان نماز را در اول وقت بخواند. کسی که نماز را پَست و سبک شمارد، مانند کسی است که نماز نمی‌خواند؛ پیغمبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله فرمودند: «کسی که به نماز اهمیت ندهد و آن را سبک شمارد، سزاوار عذاب آخرت است». روزی حضرت در مسجد تشریف داشتند، مردی وارد و مشغول نماز شد، رکوع و سجودش را کاملاً به‌جا نیاورد. حضرت فرمودند: «اگر این مرد درحالی‌که نمازش این‌طور است از دنیا برود، به دین من از دنیا نرفته است». پس انسان باید مواظب باشد که به عجله و شتاب‌زدگی نماز نخواند و در حال نماز به یاد خدا و با خضوع و خشوع و وقار باشد و متوجه باشد که با چه کسی سخن می‌گوید و خود را در مقابل عظمت و بزرگی خداوند عالم بسیار پست و ناچیز ببیند و اگر انسان در موقع نماز کاملاً به این مطلب توجه کند، از خود بی‌خبر می‌شود، چنان‌که در حال نماز تیر را از پای مبارک امیرالمؤمنین علیه‌السلام بیرون کشیدند و آن حضرت متوجه نشدند. و نیز باید نمازگزار توبه و استغفار نماید و گناهانی که مانع قبول شدن نماز است، مانند حسد، کبر، غیبت، خوردن حرام، آشامیدن مسکرات و ندادن خمس و زکات، بلکه هرمعصیتی را ترک کند. و همچنین سزاوار است کارهایی که ثواب نماز را کم می‌کند به‌جا نیاورد، مثلاً در حال خواب‌آلودگی و خودداری از بول به نماز نایستد و در موقع نماز به آسمان نگاه نکند. و نیز کارهایی که ثواب نماز را زیاد می‌کند به‌جا آورد، مثلاً انگشتری عقیق به‌دست کند و لباس پاکیزه بپوشد و شانه و مسواک کند و خود را خوشبو نماید.

کتاب: توضیح‌المسائل | شناسه: 3802 | پیوند ثابت

آخرین مطالب

نمایه‌ها

فیلم ها