خوب است انسان وَرّاق باشد؛ یعنی کتاب و سنت را جهت پیروی و عمل به آن ورق بزند.١ راه و رسم و سیره اولیا و بزرگان دین را به دست آورد، بدون اینکه از این و آن تقلید نماید....

خلیفه ثانی در برابر حجرالاسود می‌ایستد و می‌گوید: «وَالله‏ِ یا حَجَرُ، إِنا لَنَعْلَمُ أَنک حَجَرٌ لا تَضُر وَ لا تَنْفَعُ إِلا أَنا رَأَینا رَسُولَ الله‏ِ ـ صلی الله علیه وآله و سلم ـ یحِبک فَنَحْنُ نُحِبک؛ ای سنگ، به خدا سوگند ما می‌دانیم که تو سنگی و هیچ سود و زیان نمی‌رسانی، جز اینکه دیده‌ایم پی...

هر چه خلیفه ثانی خواست خالد‌بن‌ولید را به‌خاطر تجاوز به ناموس مالک‌بن‌نویره و کشتن او، از بین ببرد، ابوبکر نگذاشت، تا اینکه دومی سر کار آمد و او را عزل کرد،١ ولی خالد در جای خلوتی به او گفت که اگر مالک را برای خودم کشتم، سعد را برای شما نگه داشتم، و به همین دلیل دومی از او دست برداشت....

خوارزمی در مناقب نوشته است: روزی مغیرة‌بن‌شعبه از نزد معاویه آمد و گفت: «جِئْتُ مِنْ عِندِ أَخْبَثِ الناسِ؛ از نزد پلیدترینِ مردم می‌آیم». گفتند: چگونه؟ گفت: معاویه به من گفت این شخص (رسول اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) اسمش را کنار اسم خدا گذاشته و هر روز بر مناره‌ها نام او را می‌برند، ولی اسمی از ا...

خلیفه ثانی از امیرمؤمنان علیه‌السلام سؤال کرد: جواهرات کعبه را چه کنیم؟ حضرت فرمود: بگذارید به حال خود باشند....

مقابله شیعه و سنی مقابله حجت و لاحجت، و داشتن و نداشتن است. آنها به اعتراف خودشان از رسول الله صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم چیزی ندارند و می‌گویند: هیچ نداریم. لذا خلیفه ثانی به نقل صحیح بخاری خطاب به رسول اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم گفت: «حَسْبُنا کتابُ الله‏ِ!؛ کتاب خدا برای ما کافی است!»،١ ولی ما می‌...

عمر از درِ خانه ابوبکر عبور می‌کرد، شنید در داخل خانه صدای نوحه و شیون بلند است، معلوم شد عایشه است که گریه می‌کند. او را خواست، نیامد. کسی را فرستاد تا او را بیاورند. خواهر ابوبکر که در منزل بود آمد، عمر او را تازیانه زد، با آنکه بی‌تقصیر بود....

سؤال: چرا ما مثل اهل‌سنت دست‌بسته در نماز نمی‌ایستیم؟ جواب: حضرت رسول صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم و ائمه علیهم‌السلام قطعاً در نماز چنین نمی‌کردند، مالک نیز که یکی از ائمه چهارگانه اهل تسنن است، دست باز نماز می‌خواند. سؤال: پس چرا بقیه فِرَق اسلامی دست‌بسته نماز می‌خوانند؟ جواب: هنگامی که اسرای ایرانی ر...

از خلیفه ثانی پرسیدند: آیا در وقت وحی، پیغمبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم را دیده‌ای؟ گفت: آری. گفتند: کی و چگونه؟ گفت: روزی حفصه مرا خبر کرد، رفتم و دیدم حضرت صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم در حال وحی است و پارچه‌ای روی آن حضرت است. وقتی وحی تمام شد، پارچه را از روی او عقب زدم، دیدم روی حضرت سرخ شده است. در م...

شخصی گفت: خلیفه ثانی را در خواب دیدم و از او پرسیدم: ظهور حضرت مهدی عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف در چه سالی است؟...