صفحه اصلی

در حال بارگیری...
بیانات

سوار بر شیر به سوی کربلا!

آقا شیخ علی زاهد قمی با آقای اشرفی رحمهماالله به کربلا مشرف می‌شدند، آقای اشرفی از ایشان سؤال می‌کند که آیا در این مدت که به کربلا می‌رفتید، چیز عجیبی مشاهده کرده‌اید؟ ایشان صحبت که نمی‌کرد، ولی دفترچه‌ای از جیبش بیرون آورد و به ایشان داد که در آن نوشته بود: مردی صالح مقید بود که شب‌های پنجشنبه از نجف به کربلا جهت زیارتی شب جمعه برود. نزدیک غروب مغازه خود را تعطیل می‌کرد و می‌رفت. یک روز پنجشنبه وقت غروب آفتاب دکان را تعطیل کرد و مقداری دیرتر از شب‌های گذشته دکان خود را بست و آمد دید که مال‌ها و قافله حرکت کرده و رفته‌اند، خیلی ناراحت شد، ولی ناگهان دید در گوشه‌ای چیزی است، خوب نگاه کرد دید که شیر است! می‌گوید: در دلم افتاد که بر آن سوار شوم، با اینکه چنین سابقه شجاعتی نداشتم. به جلو رفتم و بر روی شیر نشستم. شیر هم بلند شد و به سرعت به طرف کربلا رفت و از قافله هم گذشت. بعد از آن، هر شب جمعه چنین برنامه‌ای برای او اتفاق می‌افتاد!

در محضر بهجت، ج۲، ص۱۴۱

آخرین مطالب

نمایه‌ها

فیلم ها