صفحه اصلی

در حال بارگیری...
احادیث

چهل حدیث فاطمی سلام‌الله‌علیها

امام باقر علیه‌السلام فرمود: به خدا قسم، خداوند تبارک‌وتعالی فاطمه را در میثاق ازلی به علم [از جهل و نادانی] جدا کرد و از ابتلائات زنانگی بازگرفت

١. عَنِ الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ علیه‌السلام قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی‌الله‌علیه‌وآله خُلِقَ نُورُ فَاطِمَةَ قَبْلَ أَنْ تُخْلَقَ الْأَرْضُ وَ السَّمَاءُ فَقَالَ بَعْضُ النَّاسِ يَا نَبِيَّ اللَّهِ فَلَيْسَتْ هِيَ إِنْسِيَّةً فَقَالَ فَاطِمَةُ حَوْرَاءُ إِنْسِيَّةٌ قَالَ يَا نَبِيَّ اللَّهِ وَ كَيْفَ هِيَ حَوْرَاءُ إِنْسِيَّةٌ قَالَ خَلَقَهَا اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ نُورِهِ قَبْلَ أَنْ يَخْلُقَ آدَمَ إِذْ كَانَتِ الْأَرْوَاحُ فَلَمَّا خَلَقَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ آدَمَ عُرِضَتْ عَلَى آدَمَ قِيلَ يَا نَبِيَّ اللَّهِ وَ أَيْنَ كَانَتْ فَاطِمَةُ قَالَ كَانَتْ فِي حُقَّةٍ تَحْتَ سَاقِ الْعَرْشِ قَالُوا يَا نَبِيَّ اللَّهِ فَمَا كَانَ طَعَامُهَا قَالَ التَّسْبِيحُ وَ التَّهْلِيلُ وَ التَّحْمِيدُ فَلَمَّا خَلَقَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ آدَمَ وَ أَخْرَجَنِي مِنْ صُلْبِهِ أَحَبَّ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْ يُخْرِجَهَا مِنْ صُلْبِي‏. (معانی‌الاخبار، ج٢، ص۴١٩)

امام صادق از پدرش از اجدادش علیهم‌السلام روایت نمود که پیغمبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌ فرمود: نور فاطمه پیش از آفرینش زمین و آسمان‌ها آفریده شد، یکی از مردم گفت: ای پیامبر خدا، بنابراین فاطمه از جنس بشر نیست؟ پیغمبر صلی‌الله‌علیه‌وآله در پاسخ او فرمود: فاطمه حوراء بشر است. گفتند: ای پیغمبر خدا! چگونه می‏‌شود که زهرا حوریه و انسان باشد؟ فرمود: پیش از اینکه پروردگار متعال، حضرت آدم را خلقت نماید ـ در آن هنگام که روح‌های خلایق را آفرید ـ فاطمه را از نور خود خلق کرد، و چون آدم را آفرید، [نور] فاطمه را به او ارائه نمود. گفته شد: ای پیامبر خدا! فاطمه در آن هنگام کجا بود؟ فرمود: نور او در میان یک ظرف کوچکی در زیر ساق عرش جای داشت. گفتند: ای رسول خدا! غذای وی چه بود؟ فرمود: گفتن سبحان‌‌اللَّه، و لااله‌الّااللَّه، و حمد الهی. وقتی که پروردگار متعال، آدم را آفرید، مرا از پشت او بیرون نمود، و دوست داشت فاطمه را از صلب من بیرون آرد.

 

٢. عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ‏قُلْتُ لَهُ علیه‌السلام: كَيْفَ كَانَتْ وِلَادَةُ فَاطِمَةَ قَالَ إِنَّ خَدِيجَةَ لَمَّا تَزَوَّجَ بِهَا رَسُولُ اللَّهِ هَجَرَهَا نِسْوَةُ قُرَيْشٍ فَكُنَّ لَا يَدْخُلْنَ عَلَيْهَا وَ لَا يُسَلِّمْنَ عَلَيْهَا وَ لَا يَتْرُكْنَ امْرَأَةً تَدْخُلُ عَلَيْهَا فَاسْتَوْحَشَتْ خَدِيجَةُ لِذَلِكَ وَ كَانَ جَزَعُهَا وَ غَمُّهَا حَذَراً عَلَيْهِ فَلَمَّا حَمَلَتْ بِفَاطِمَةَ كَانَتْ فَاطِمَةُ تُحَدِّثُهَا مِنْ بَطْنِهَا وَ تُصَبِّرُهَا وَ كَانَتْ تَكْتُمُ ذَلِكَ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ فَدَخَلَ عَلَيْهَا يَوْماً فَسَمِعَ خَدِيجَةَ تُحَدِّثُ فَاطِمَةَ فَقَالَ لَهَا يَا خَدِيجَةُ مَنْ تُحَدِّثِينَ قَالَتِ الْجَنِينُ الَّذِي فِي بَطْنِي يُحَدِّثُنِي وَ يُؤْنِسُنِي قَالَ يَا خَدِيجَةُ هَذَا جَبْرَئِيلُ يُبَشِّرُنِي بِأَنَّهَا أُنْثَى وَ أَنَّهَا النَّسْلُ الطَّاهِرَةُ الْمَيْمُونَة. (امالی، شیخ صدوق، ص۵٩٣)

مفضل‌بن‌عمر روایت می‏‌کند که از امام صادق علیه‌السلام پرسیدم: چگونه فاطمه سلام‌اللَّه‌علیها متولد شد؟ فرمود: هنگامی که حضرت خدیجه با پیامبر اکرم ازدواج کرد، زنان قریش با او قطع رابطه کردند و به خانه او نرفتند و به وی سلام نکردند و اجازه ندادند هیچ زنی با او در ارتباط باشد. خدیجه از این مسئله ناراحت شد؛ و هم و غم او به‌خاطر پیامبر بود. وقتی که به فاطمه سلام‌اللَّه‌علیها حامله شد، حضرت فاطمه در شکم او با او سخن می‏‌گفت و او را به صبر و شکیبایی دعوت می‏‌نمود و خدیجه این را از پیامبر مخفی می‏‌کرد. پس روزی پیامبر بر او وارد شد و شنید که خدیجه با فاطمه سخن می‌گوید. فرمود: ای خدیجه! با چه کسی سخن می‏‌گویی؟ گفت: این کودکی که در شکم من است با من انس گرفته و سخن می‌گوید. فرمود: ای خدیجه! جبرئیل به من بشارت داد که او دختر می‏‌باشد و پا ک و با برکت خواهد بود و خدا نسل مرا از او قرار خواهد داد.

 

٣. قال رسول الله صلی‌الله‌علیه‌وآله: قُلْتُ حَبِيبِي جَبْرَئِيلُ وَ لِمَ سُمِّيَتْ فِي السَّمَاءِ الْمَنْصُورَةَ وَ فِي الْأَرْضِ فَاطِمَةَ قَالَ سُمِّيَتْ فِي الْأَرْضِ فَاطِمَةَ لِأَنَّهَا فَطَمَتْ شِيعَتَهَا مِنَ النَّارِ وَ فُطِمَ أَعْدَاؤُهَا عَنْ حُبِّهَا وَ هِيَ فِي السَّمَاءِ الْمَنْصُورَةُ وَ ذَلِكَ قَوْلُ اللَّهِ‏ عَزَّ وَ جَلَّ «يَوْمَئِذٍ يَفْرَحُ الْمُؤْمِنُونَ بِنَصْرِ اللَّهِ يَنْصُرُ مَنْ يَشاءُ» يَعْنِي نَصْرَ فَاطِمَةَ لِمُحِبِّيهَا. (معانی‌الاخبار، ج٢، ص۴٣٠)

در حدیث معراج آمده است که پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله فرمود: گفتم: ای حبیب من جبرئیل، چرا [او] در آسمان «منصوره» و در زمین «فاطمه» است؟ گفت: بدین سبب در زمین «فاطمه» نامیده شده که شیعیان خود را از جهنم رهایی می‏‌بخشد، و دشمنانش از محبت وی بی‏‌بهره خواهند بود، و در آسمان بدین جهت «منصوره» است که خداوند فرموده: «در آن روز (قیامت) مؤمنان به‌جهت یاری خدا که هر فردی را بخواهد یاری دهد خرسند می‏‌شوند»؛ منظور از این یاری همان نصرتی است که فاطمه به دوستان خویش خواهد کرد.

 

۴. قال الصادق علیه‌السلام: إِنَّمَا سُمِّيَتْ فَاطِمَةُ مُحَدَّثَةً لِأَنَّ الْمَلَائِكَةَ كَانَتْ تَهْبِطُ مِنَ السَّمَاءِ فَتُنَادِيهَا كَمَا تُنَادِي مَرْيَمَ بِنْتَ عِمْرَانَ فَتَقُولُ يَا فَاطِمَةُ «إِنَّ اللَّهَ اصْطَفاكِ وَ طَهَّرَكِ وَ اصْطَفاكِ عَلى‏ نِساءِ الْعالَمِينَ»‏ يَا فَاطِمَةُ «اقْنُتِي لِرَبِّكِ وَ اسْجُدِي وَ ارْكَعِي مَعَ الرَّاكِعِينَ» فَتُحَدِّثُهُمْ وَ يُحَدِّثُونَهَا فَقَالَتْ لَهُمْ ذَاتَ لَيْلَةٍ أَ لَيْسَتِ الْمُفَضَّلَةُ عَلَى نِسَاءِ الْعَالَمِينَ مَرْيَمَ بِنْتَ عِمْرَانَ فَقَالُوا إِنَّ مَرْيَمَ كَانَتْ سَيِّدَةَ نِسَاءِ عَالَمِهَا وَ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ جَعَلَكِ سَيِّدَةَ نِسَاءِ عَالَمِكِ وَ عَالَمِهَا وَ سَيِّدَةَ نِسَاءِ الْأَوَّلِينَ وَ الْآخِرِينَ. (بحارالانوار، ج۴٣، ص٧٨)

امام صادق علیه‌السلام فرمود: فاطمه از آن جهت محدثه نامیده شد که فرشتگان بر او فرود می‏‌آمدند و با او گفت‌و‌گو می‏‌کردند، همان‌گونه که با مریم بنت عمران گفت‌و‌گو می‏‌کردند، آنها به فاطمه می‏‌گفتند: «ای فاطمه! همانا خداوند تو را برگزیده، و از پلیدی‏‌ها تطهیر نموده، و تو را بر زنان دو عالم برتری داده است»، پس ای فاطمه! «خدایت را سپاسگزار بوده وی را عبادت نما». آنها با یکدیگر گفت‌و‌گو می‏‌کردند، شبی فاطمه به آنها گفت: آیا آنکه در این آیه، نسبت به زنان دو عالم، فضیلت و برتری داده شده، مریم دختر عمران نیست؟ فرشتگان گفتند: مریم بزرگ و برگزیده زنان زمان خود بود، ولی خداوند تو را بر تمامی زنان دو عالم از اولین تا آخرین ایشان برتری بخشیده است.

 

۵. أَبُو ثَعْلَبَةَ الْخُشَنِي‏ قَالَ: كَانَ رَسُولُ اللَّهِ إِذَا قَدِمَ مِنْ سَفَرِهِ يَدْخُلُ عَلَى فَاطِمَةَ فَدَخَلَ عَلَيْهَا فَقَامَتْ إِلَيْهِ وَ اعْتَنَقَتْهُ وَ قَبَّلَتْ بَيْنَ عَيْنَيْهِ. (بحارالانوار، ج۴٣، ص۴٠)

ابوثعلبه خُشنی گوید: هرگاه رسول خدا از مسافرتی بازمی‏‌گشت، ابتدا به نزد دخترش فاطمه می‏‌رفت، و چون بر او وارد می‏‌شد، فاطمه برمی‏‌خاست و پیامبر را در آغوش می‌گرفت و میان دو چشم او را می‏‌بوسید.

 

۶. فِيمَا أَوْصَى بِهِ النَّبِيُّ صلی‌الله‌علیه‌وآله إِلَى عَلِيٍّ علیه‌السلام: يَا عَلِيُّ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَشْرَفَ عَلَى الدُّنْيَا فَاخْتَارَنِي مِنْهَا عَلَى رِجَالِ الْعَالَمِينَ ثُمَّ اطَّلَعَ الثَّانِيَةَ فَاخْتَارَكَ عَلَى رِجَالِ الْعَالَمِينَ بَعْدِي ثُمَّ اطَّلَعَ الثَّالِثَةَ فَاخْتَارَ الْأَئِمَّةَ مِنْ وُلْدِكَ عَلَى رِجَالِ الْعَالَمِينَ بَعْدَكَ ثُمَّ اطَّلَعَ الرَّابِعَةَ فَاخْتَارَ فَاطِمَةَ عَلَى نِسَاءِ الْعَالَمِينَ. (بحارالانوار، ج۴٣، ص٢۶)

در توصیه‏‌های پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله به علی علیه‌السلام آمده است: ای علی! به‌درستی که خداوند در دنیا نظاره‏‌ای نمود و از میان مردان، مرا بر جهانیان برتری و فضیلت بخشید، و پس از آن نظاره دیگری کرد و تو را پس از من، بر جهانیان برتری بخشید، سپس برای بار سوم نظاره نمود و فرزندان تو، ائمه اطهار را پس از تو، بر مردان جهانیان برتری عطا فرمود، پس در مرتبه چهارم توجه دیگری نمود و فاطمه را برگزیده، بر زنان عالمیان برتری و فضیلت بخشید.

 

٧.قال الصادق علیه‌السلام: ... ثُمَّ نَادَى مُنَاد أَلَا يَا مَلَائِكَتِي وَ سُكَّانَ جَنَّتِي بَارِكُوا عَلَى عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ‏ حَبِيبِ مُحَمَّدٍ وَ فَاطِمَةَ بِنْتِ مُحَمَّدٍ فَقَدْ بَارَكْتُ عَلَيْهِمَا أَلَا إِنِّي قَدْ زَوَّجْتُ أَحَبَّ النِّسَاءِ إِلَيَّ مِنْ أَحَبِّ الرِّجَالِ إِلَيَّ بَعْدَ النَّبِيِّينَ وَ الْمُرْسَلِين‏. (بحارالانوار، ج۴٣، ص١٠٢)

امام صادق علیه‌السلام فرمود: …منادی در بهشت ندا کرد: ای ملائکه و سا کنین بهشت من! ازدواج علی‌بن‌ابی‌طالب را که حبیب محمد است با دختر محمد تبریک گویید؛ زیرا من هم به ایشان تبریک گفته‏‌ام. آگاه باشید که من محبوب‏‌ترین زنان را برای محبوب‌ترین مردان پس از پیامبران تزویج نمودم.

 

٨. عَنْ سَلْمَانَ الْفَارِسِيِّ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ: يَا سَلْمَانُ مَنْ أَحَبَّ فَاطِمَةَ ابْنَتِي فَهُوَ فِي الْجَنَّةِ مَعِي وَ مَنْ أَبْغَضَهَا فَهُوَ فِي النَّارِ يَا سَلْمَانُ حُبُّ فَاطِمَةَ يَنْفَعُ فِي مِائَةِ مَوْطِنٍ أَيْسَرُ تِلْكَ الْمَوَاطِنِ الْمَوْتُ وَ الْقَبْرُ وَ الْمِيزَانُ وَ الْمَحْشَرُ وَ الصِّرَاطُ وَ الْمُحَاسَبَةُ فَمَنْ رَضِيَتْ عَنْهُ ابْنَتِي فَاطِمَةُ رَضِيتُ عَنْهُ وَ مَنْ رَضِيتُ عَنْهُ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ وَ مَنْ غَضِبَتْ عَلَيْهِ فَاطِمَةُ غَضِبْتُ عَلَيْهِ وَ مَنْ غَضِبْتُ عَلَيْهِ غَضِبَ اللَّهُ عَلَيْهِ يَا سَلْمَانُ وَيْلٌ لِمَنْ يَظْلِمُهَا وَ يَظْلِمُ‏ ذُرِّيَّتَهَا وَ شِيعَتَهَا. (بحارالانوار، ج٢٧، ص١١۶)

سلمان می‌گوید: رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله فرمود: ای سلمان هرکه دخترم فاطمه را دوست بدارد در بهشت در کنار من خواهد بود، و هرکه او را دشمن بدارد در آتش جهنم خواهد بود. ای سلمان دوستی فاطمه در صد جایگاه به حال انسان سودمند است که راحت‌ترین آنها عبارت‌اند از: مرگ، قبر، میزان، سنجش، محشر، و پل صراط و حساب‌کشی؛ پس دخترم فاطمه از هر کس راضی باشد، من از او خشنود می‌شوم و هر کس من از او راضی شوم خدا از او خرسند خواهد بود. و هر کس فاطمه از او خشمگین باشد، من بر او خشم می‌کنم و هر کس من بر او خشم کنم، خداوند بر او غضب می‌کند. ای سلمان وای بر کسی که به فاطمه و به فرزندان و شیعیانش ظلم و ستم کند!

 

٩. قال رسول الله صلی‌الله‌علیه‌وآله: فَفَاطِمَةُ حَوْرَاءُ إِنْسِيَّةٌ فَكُلَّمَا اشْتَقْتُ إِلَى رَائِحَةِ الْجَنَّةِ شَمِمْتُ رَائِحَةَ ابْنَتِي فَاطِمَةَ. (بحارالانوار، ج٢٧، ص١١۶)

پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله فرمود: پس فاطمه حوریه‏‌ای بشرگونه است و من هر گاه مشتاق بوی بهشت می‏‌شوم، بوی دخترم فاطمه را استشمام می‏‌کنم.

 

١٠. رُوِيَ عَنْ عَلِيٍّ عَنْ فَاطِمَةَ عَلَيْهَا السَّلَامُ قَالَتْ: قَالَ لِي رَسُولُ اللَّهِ يَا فَاطِمَةُ مَنْ صَلَّى عَلَيْكِ غَفَرَ اللَّهُ لَهُ وَ أَلْحَقَهُ بِي حَيْثُ كُنْتُ مِنَ الْجَنَّةِ. (بحارالانوار، ج۴٣، ص۵٠)

امام علی علیه‌السلام از حضرت فاطمه علیهاالسلام روایت می‌فرماید: رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله به من فرمود:ای فاطمه! هر که بر تو درود فرستد خداوند او را می‏‌آمرزد، و در هر جای بهشت که باشم او را به من ملحق می‏‌نماید.

 

١١. قَالَ [رسول الله صلی‌الله‌علیه‌وآله]: يَا عَلِيُّ هَذِهِ بِنْتِي فَمَنْ أَكْرَمَهَا فَقَدْ أَكْرَمَنِي وَ مَنْ أَهَانَهَا فَقَدْ أَهَانَنِي. (بحارالانوار، ج۴٣، ص١۴١)

رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله فرمود: ای علی این دختر من است؛ هر کس به او احترام بگذارد، مرا گرامی داشته است و هرکه به او اهانت کند به من اهانت کرده است.

 

١٢. قال الصادق علیه‌السلام: ... وَ قَالَتْ أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ أَنَّ أَبِي رَسُولُ اللَّهِ سَيِّدُ الْأَنْبِيَاءِ وَ أَنَّ بَعْلِي سَيِّدُ الْأَوْصِيَاءِ وَ وُلْدِي سَادَةُ الْأَسْبَاطِ ثُمَّ سَلَّمَتْ عَلَيْهِنَّ وَ سَمَّتْ كُلَّ وَاحِدَةٍ مِنْهُنَّ بِاسْمِهَا. (بحارالانوار، ج۴٣، ص٣)

در روایت مفضل‌بن‌عمر از امام صادق علیه‌السلام آمده است، هنگامی که فاطمه متولد شد فرمود: شهادت می‏‌دهم که معبودی جز خدای یگانه وجود ندارد، و شهادت می‏‌دهم که پدرم رسول خدا و برترین پیامبران است و همسرم علی برترین اوصیا، و فرزندانم برترین بازماندگان و سرور مردمان هستند، و پس از این گفتار به آن بانوان سلام و هر یک را به نامشان خطاب کرد.

 

١٣. جَابِرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: قُلْتُ لِمَ سُمِّيَتْ فَاطِمَةُ الزَّهْرَاءُ زَهْرَاءَ فَقَالَ لِأَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ خَلَقَهَا مِنْ نُورِ عَظَمَتِهِ فَلَمَّا أَشْرَقَتْ أَضَاءَتِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ بِنُورِهَا وَ غَشِيَتْ أَبْصَارَ الْمَلَائِكَةِ وَ خَرَّتِ الْمَلَائِكَةُ لِلَّهِ سَاجِدِينَ وَ قَالُوا إِلَهَنَا وَ سَيِّدَنَا مَا هَذَا النُّورُ فَأَوْحَى اللَّهُ إِلَيْهِمْ هَذَا نُورٌ مِنْ نُورِي وَ أَسْكَنْتُهُ فِي سَمَائِي خَلَقْتُهُ مِنْ عَظَمَتِي أُخْرِجُهُ مِنْ صُلْبِ نَبِيٍّ مِنْ أَنْبِيَائِي أُفَضِّلُهُ عَلَى جَمِيعِ الْأَنْبِيَاءِ وَ أُخْرِجُ مِنْ ذَلِكَ النُّورِ أَئِمَّةً يَقُومُونَ بِأَمْرِي يَهْدُونَ إِلَى حَقِّي وَ أَجْعَلُهُمْ خُلَفَائِي فِي أَرْضِي بَعْدَ انْقِضَاءِ وَحْيِي. (بحارالانوار، ج۴٣، ص١٢)

جابر جعفی نقل می‌کند که به حضرت امام جعفر صادق علیه‌السلام گفتم: برای چه فاطمه، زهرا نامیده شد؟ فرمود: برای اینکه خداوند آن بانو را از نور با عظمت خود آفرید. وقتی که درخشید آسمان‌ها و زمین به نور او روشن شدند، چشم‏‌های ملائکه خیره شد و ملائکه خدا را سجده نمودند و گفتند: پروردگار ما! سید ما این چه نوری است؟! خداوند بدان‌ها وحی فرمود: این نوری از نورهای من است که آن را در آسمان خود جای دادم. این نور را از عظمت خویشتن آفریدم. من این نور را از صلب یکی از پیامبرانم خارج می‌نمایم که او را بر تمام انبیا برتری داده‏‌ام. از این نور امامانی به‌وجود می‌آورم که امر مرا به‌پا دارند و به حق هدایت کنند، و آنها را خلفای خود بر زمین قرار خواهم داد، هنگامی که وحی من قطع شود.

 

١۴. قال ابوجعفر علیه‌السلام: وَ اللَّهِ لَقَدْ فَطَمَهَا اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى بِالْعِلْمِ وَ عَنِ الطَّمْثِ بِالْمِيثَاق‏. (بحارالانوار، ج۴٣، ص١٣)

امام باقر علیه‌السلام فرمود: به خدا قسم، خداوند تبارک‌وتعالی فاطمه را در میثاق ازلی به علم [از جهل و نادانی] جدا کرد و از ابتلائات زنانگی بازگرفت.

 

١۵. عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ أَنَّهُ قَالَ: إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ اللَّيْلَةُ فَاطِمَةُ وَ الْقَدْرُ اللَّهُ فَمَنْ عَرَفَ فَاطِمَةَ حَقَّ مَعْرِفَتِهَا فَقَدْ أَدْرَكَ لَيْلَةَ الْقَدْرِ وَ إِنَّمَا سُمِّيَتْ فَاطِمَةَ لِأَنَّ الْخَلْقَ فُطِمُوا عَنْ مَعْرِفَتِهَا. (بحارالانوار، ج۴٣، ص۶۵)

امام جعفر صادق علیه‌السلام درباره تفسیر سوره مبارکه قدر می‌فرماید: «همانا ما آن را در شب قدر نازل کردیم» شب فاطمه است و قدر خدا؛ پس کسی که فاطمه را آن‌طور که باید و شاید بشناسد شب قدر را درک نموده است، فاطمه بدین لحاظ فاطمه‏ نامیده شد که خلق نتوانستند او را کاملاً بشناسند.

 

١۶. قال الصادق علیه‌السلام: إِنَّ فَاطِمَةَ مَكَثَتْ بَعْدَ رَسُولِ اللَّهِ خَمْسَةً وَ سَبْعِينَ يَوْماً وَ قَدْ كَانَ دَخَلَهَا حُزْنٌ شَدِيدٌ عَلَى أَبِيهَا وَ كَانَ جَبْرَئِيلُ يَأْتِيهَا فَيُحْسِنُ عَزَاءَهَا عَلَى أَبِيهَا وَ يُطَيِّبُ نَفْسَهَا وَ يُخْبِرُهَا عَنْ أَبِيهَا وَ مَكَانِهِ وَ يُخْبِرُهَا بِمَا يَكُونُ بَعْدَهَا فِي ذُرِّيَّتِهَا وَ كَانَ عَلِيٌّ يَكْتُبُ ذَلِكَ فَهَذَا مُصْحَفُ فَاطِمَةَ. (بحارالانوار، ج۴٣، ص٧٩)

امام صادق علیه‌السلام فرمود: فاطمه علیها‌السلام پس از رحلت پیامبر، هفتادوپنج روز در حزن و اندوه شدید زندگی کرد، و در این مدت جبرئیل نزد او می‏‌آمد به او تسلیت می‏‌گفت و دل‌داری‌اش داده از محل نیکویی که پدرش در آن قرار دارد خبر می‏‌داد و از آنچه که پس از پیامبر اتفاق خواهد افتاد می‌گفت. علی علیه‌السلام همه آن اخبار را می‏‌نوشت و بدین گونه مصحفی فراهم آمد و آن مصحف فاطمه است.

 

١٧. عَنْ جَعْفَر عَنْ أَبِيهِ علیهمالسلام قَالَ: كَانَ فِرَاشُ عَلِيٍّ وَ فَاطِمَةَ حِينَ دَخَلَتْ عَلَيْهِ إِهَابُ كَبْشٍ إِذَا أَرَادَا أَنْ يَنَامَا عَلَيْهِ قَلَّبَاهُ فَنَامَا عَلَى صُوفِهِ قَالَ وَ كَانَتْ وِسَادَتُهُمَا أَدَماً حَشْوُهَا لِيفٌ قَالَ وَ كَانَ صَدَاقُهَا دِرْعاً مِنْ حَدِيدٍ. (بحارالانوار، ج۴٣، ص١٠۴)

امام باقر علیه‌السلام می‌فرماید: هنگامی که فاطمه و علی علیهماالسلام ازدواج کردند، زیرانداز آنها پوست گوسفند بود که هر گاه می‏‌خواستند بخوابند آن را برمی‏‌گردانیدند و روی پشم آن می‏‌خوابیدند، و متکای آنان از پوستی بود که داخل آن را از لیف خرما پُر کرده بودند.

 

١٨. سُئِلَ الصَّادِقُ علیه‌السلام عَنْ مَعْنَى حَيَّ عَلَى خَيْرِ الْعَمَلِ فَقَالَ خَيْرُ الْعَمَلِ‏ بِرُّ فَاطِمَةَ وَ وُلْدِهَا وَ فِي خَبَرٍ آخَرَ الْوَلَايَةُ. (بحارالانوار، ج۴۳، ص۴۴)

از حضرت امام جعفر صادق علیه‌السلام راجع به معنى: «حىّ على خیر العمل» پرسش شد. فرمود: منظور از این جمله نیکویى نمودن به فاطمه و فرزندان وى است؛ و بنابه روایتى منظور ولایت آل محمد صلی‌الله‌علیه‌وآله است.

 

١٩. عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ أَخِيهِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ قَالَ: رَأَيْتُ أُمِّي فَاطِمَةَ قَامَتْ فِي مِحْرَابِهَا لَيْلَةَ جُمُعَتِهَا فَلَمْ تَزَلْ رَاكِعَةً سَاجِدَةً حَتَّى اتَّضَحَ عَمُودُ الصُّبْحِ وَ سَمِعْتُهَا تَدْعُو لِلْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ‏ وَ تُسَمِّيهِمْ وَ تُكْثِرُ الدُّعَاءَ لَهُمْ وَ لَا تَدْعُو لِنَفْسِهَا بِشَيْ‏ءٍ فَقُلْتُ لَهَا يَا أُمَّاهْ لِمَ لَا تَدْعِينَ لِنَفْسِكِ كَمَا تَدْعِينَ لِغَيْرِكِ فَقَالَتْ يَا بُنَيَّ الْجَارَ ثُمَّ الدَّارَ. (بحارالانوار، ج٨۶، ص٣١٣)

از حضرت امام حسن مجتبی علیه‌السلام روایت است که فرمود: شب‌های جمعه مادرم فاطمه را می‌دیدم تا طلوع صبح در محراب خود مشغول رکوع و سجود بود، می‌شنیدم که مادرم برای مؤمنین و مؤمنات دعا می‌کرد و نام ایشان را می‌برد و مکرر برای آنان دعا می‌کرد، ولی برای خویشتن دعا نمی‏‌کرد. من به مادرم می‌گفتم: پس چرا برای خود دعا نمی‌کنی، همچنان که برای دیگران دعا می‌کنی!؟ گفت: ای پسر عزیزم، اول همسایه، سپس اهل خانه.

 

٢٠. عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ قَالَ: مَا عُبِدَ اللَّهُ بِشَيْ‏ءٍ مِنَ التَّمْجِيدِ أَفْضَلَ مِنْ تَسْبِيحِ فَاطِمَةَ وَ لَوْ كَانَ شَيْ‏ءٌ أَفْضَلَ مِنْهُ لَنَحَلَهُ رَسُولُ اللَّهِ فَاطِمَةَ. (بحارالانوار، ج۴٣، ص۶۴)

از حضرت امام محمد باقر علیه‌السلام روایت است که فرمود: خدا به ذکری بهتر از تسبیح فاطمه زهرا مورد پرستش قرار نمی‌گیرد که اگر چیزی افضل از آن بود رسول خدا آن را به فاطمه تعلیم می‌داد.

 

٢١. أَنَّ النَّبِيَّ قَالَ‏: اشْتَاقَتِ‏ الْجَنَّةُ إِلَى‏ أَرْبَعٍ مِنَ النِّسَاءِ مَرْيَمَ بِنْتِ عِمْرَانَ وَ آسِيَةَ بِنْتِ مُزَاحِمٍ زَوْجَةِ فِرْعَوْنَ وَ هِيَ زَوْجَةُ النَّبِيِّ فِي الْجَنَّةِ وَ خَدِيجَةَ بِنْتِ خُوَيْلِدٍ زَوْجَةِ النَّبِيِّ فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ وَ فَاطِمَةَ بِنْتِ مُحَمَّدٍ. (بحارالانوار، ج۴٣، ص۵٣)

از پیامبر اسلام صلی‌الله‌علیه‌وآله روایت شده که فرمود: بهشت به چهار نفر از زنان مشتاق است: مریم دخت عمران؛ آسیه دختر مزاحم، زن فرعون، که در بهشت زوجه پیامبر اسلام خواهد بود؛ خدیجه دختر خویلد که در دنیا و آخرت زوجه پیغمبر اسلام است؛ فاطمه زهرا دختر حضرت محمد صلی‌الله‌علیه‌وآله.

 

٢٢. كَانَ نَقْشُ خَاتَمِهَا «أَمِنَ الْمُتَوَكِّلُون‏». (بحارالانوار، ج۴٣، ص٩)

نقش انگشتری فاطمه سلام‌الله‌علیها این بود: «أَمِنَ الْمُتَوَکلُون؛ توکل‌کنندگان ایمن هستند».

 

٢٣. عَنِ الْبَاقِرِ قَالَ: مَا رُئِيَتْ فَاطِمَةُ ضَاحِكَةً قَطُّ مُنْذُ قُبِضَ رَسُولُ اللَّهِ حَتَّى قُبِضَتْ. (مناقب، ابن‌شهرآشوب، ج٣، ص٣۴١)

امام باقر علیه‌السلام فرمود: پس از وفات رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله هرگز فاطمه علیها‌السلام خندان و خوشحال دیده نشد.

 

٢۴. إِلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الصَّادِقِ قَالَ: الْبَكَّاءُونَ خَمْسَةٌ آدَمُ وَ يَعْقُوبُ وَ يُوسُفُ وَ فَاطِمَةُ بِنْتُ مُحَمَّدٍ وَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ…أَمَّا فَاطِمَةُ فَبَكَتْ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ حَتَّى تَأَذَّى بِهِ أَهْلُ الْمَدِينَةِ فَقَالُوا لَهَا قَدْ آذَيْتِينَا بِكَثْرَةِ بُكَائِكِ فَكَانَتْ تَخْرُجُ إِلَى الْمَقَابِرِ مَقَابِرِ الشُّهَدَاءِ فَتَبْكِي حَتَّى تَقْضِيَ حَاجَتَهَا ثُمَّ تَنْصَرِفُ. (بحارالانوار، ج۴٣، ص١۵۵)

امام صادق علیه‌السلام فرمود: افرادی که فوق‌العاده گریه کردند پنج نفر بودند: آدم؛ یعقوب؛ یوسف؛ فاطمه، دختر محمد صلی‌الله‌علیه‌وآله؛ و علی‌بن‌الحسین علیهم‌السلام.

فاطمه سلام‌الله‌علیها در فراق پیغمبر به‌قدری گریه کرد که اهل مدینه خسته و ناراحت شده به او گفتند: تو به‌واسطه فزونی گریه‏‌ات ما را اذیت می‏‌کنی؛ ازاین‌رو حضرت زهرا از مدینه خارج و به‌سوی قبر شهدا می‏‌رفت، وقتی ناراحتی‌های قلبی خود را با گریستن خالی می‏‌کرد به‌سوی مدینه بازمی‏‌گشت.

 

٢۵. عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْعَبَّاسِ قَالَ: لَمَّا حَضَرَتْ رَسُولَ اللَّهِ الْوَفَاةُ بَكَى حَتَّى بَلَّتْ دُمُوعُهُ لِحْيَتَهُ فَقِيلَ لَهُ يَا رَسُولَ اللَّهِ مَا يُبْكِيكَ فَقَالَ أَبْكِي لِذُرِّيَّتِي وَ مَا تَصْنَعُ بِهِمْ شِرَارُ أُمَّتِي مِنْ بَعْدِي كَأَنِّي بِفَاطِمَةَ بِنْتِي وَ قَدْ ظُلِمَتْ بَعْدِي وَ هِيَ تُنَادِي يَا أَبَتَاهْ فَلَا يُعِينُهَا أَحَدٌ مِنْ أُمَّتِي فَسَمِعَتْ ذَلِكَ فَاطِمَةُ فَبَكَتْ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ لَا تَبْكِيِنَّ يَا بُنَيَّةِ فَقَالَتْ لَسْتُ أَبْكِي لِمَا يُصْنَعُ بِي مِنْ بَعْدِكَ وَ لَكِنِّي أَبْكِي لِفِرَاقِكَ يَا رَسُولَ اللَّهِ فَقَالَ لَهَا أَبْشِرِي يَا بِنْتَ مُحَمَّدٍ بِسُرْعَةِ اللَّحَاقِ بِي فَإِنَّكِ أَوَّلُ مَنْ يَلْحَقُ بِي مِنْ أَهْلِ بَيْتِي. (بحارالانوار، ج۴٣، ص١۵۶)

ابن‌عباس می‌گوید: هنگامی که وفات پیغمبر اسلام صلی‌الله‌علیه‌وآله نزدیک گردید آن حضرت به‌قدری گریست که محاسن مبارکش تر شد. عرض شد: یا رسول اللَّه! چرا گریه می‏‌کنی؟ فرمود: برای ذریه و فرزندانم و آن ستم‌هایی که از جفاکاران امتم بعد از من به ایشان می‏‌رسد، می‏‌گریم. گویا می‏‌بینم دخترم فاطمه زهرا بعد از من مظلوم واقع شده، هر چه صدا می‏‌زند: یا ابتاه! احدی از امت من به فریاد او نمی‏‌رسد. وقتی فاطمه این مطلب را شنید، گریان شد. پیغمبر اکرم به وی فرمود: دخترم، گریان مباش! فاطمه گفت: پدر جان! من برای ظلم‏‌هایی که بعد از تو خواهم دید گریه نمی‏‌کنم، بلکه برای فراقت اشک می‏‌ریزم. پیغمبر فرمود: دخترم، مژده باد تو را! زیرا تو اولین کسی هستی که در میان اهل‌بیتم به من ملحق خواهد شد.

 

٢۶. عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْحَسَنِ عَنْ أُمِّهِ فَاطِمَةَ بِنْتِ الْحُسَيْنِ قَالَتْ: لَمَّا اشْتَدَّتْ عِلَّةُ فَاطِمَةَ بِنْتِ رَسُولِ اللَّهِ وَ غَلَبَهَا اجْتَمَعَ عِنْدَهَا نِسَاءُ الْمُهَاجِرِينَ وَ الْأَنْصَارِ فَقُلْنَ لَهَا يَا بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ كَيْفَ أَصْبَحْتِ عَنْ عِلَّتِكِ فَقَالَتْ أَصْبَحْتُ وَ اللَّهِ عَائِفَةً لَدُنْيَاكُمْ قَالِيَةً لِرِجَالِكُمْ لَفَظْتُهُمْ قَبْلَ أَنْ عَجَمْتُهُمْ وَ شَنَئْتُهُمْ بَعْدَ أَنْ سَبَرْتُهُمْ فَقُبْحاً لِفُلُولِ الْحَدِّ وَ خَوَرِ الْقَنَاةِ وَ خَطَلِ الرَّأْيِ وَ بِئْسَ ما قَدَّمَتْ لَهُمْ أَنْفُسُهُمْ أَنْ سَخِطَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ وَ فِي الْعَذابِ هُمْ خالِدُونَ لَا جَرَمَ لَقَدْ قَلَّدْتُهُمْ رِبْقَتَهَا وَ شَنَنْتُ عَلَيْهِمْ غَارَهَا فَجَدْعاً وَ عَقْراً وَ سُحْقاً لِلْقَوْمِ الظَّالِمِينَ وَيْحَهُمْ أَنَّى زَحْزَحُوهَا عَنْ رَوَاسِي الرِّسَالَةِ وَ قَوَاعِدِ النُّبُوَّةِ وَ مَهْبِطِ الْوَحْيِ الْأَمِينِ وَ الطَّبِينِ بِأَمْرِ الدُّنْيَا وَ الدِّينِ أَلا ذلِكَ هُوَ الْخُسْرانُ الْمُبِينُ وَ مَا نَقَمُوا مِنْ أَبِي الْحَسَنِ نَقَمُوا وَ اللَّهِ مِنْهُ نَكِيرَ سَيْفِهِ وَ شِدَّةَ وَطْئِهِ وَ نَكَالَ وَقْعَتِهِ وَ تَنَمُّرَهُ فِي ذَاتِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ اللَّهِ لَوْ تَكَافُّوا عَنْ زِمَامٍ نَبَذَهُ رَسُولُ اللَّهِ إِلَيْهِ لَاعْتَلَقَهُ وَ لَسَارَ بِهِمْ سَيْراً سُجُحاً لَا يَكْلُمُ خِشَاشُهُ وَ لَا يُتَعْتَعُ رَاكِبُهُ وَ لَأَوْرَدَهُمْ مَنْهَلًا نَمِيراً فَضْفَاضاً تَطْفَحُ ضَفَّتَاهُ وَ لَأَصْدَرَهُمْ بِطَاناً قَدْ تَحَيَّرَ بِهِمُ الرَّيُّ غَيْرَ مُتَحَلٍّ مِنْهُ بِطَائِلٍ إِلَّا بِغَمْرِ الْمَاءِ وَ رَدْعِهِ شَرَرَهُ السَّاغِبَ وَ لَفُتِحَتْ عَلَيْهِمْ بَرَكاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ وَ سَيَأْخُذُهُمُ اللَّهُ بِمَا كَانُوا يَكْسِبُونَ أَلَا هَلُمَّ فَاسْمَعْ وَ مَا عِشْتَ أَرَاكَ الدَّهْرُ الْعَجَبَ وَ إِنْ تَعْجَبْ فَقَدْ أَعْجَبَكَ الْحَادِثُ إِلَى أَيِّ سِنَادٍ اسْتَنَدُوا وَ بِأَيِّ عُرْوَةٍ تَمَسَّكُوا اسْتَبْدَلُوا الذُّنَابَى وَ اللَّهِ بِالْقَوَادِمِ وَ الْعَجُزَ بِالْكَاهِلِ فَرَغْماً لِمَعَاطِسِ قَوْمٍ يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ يُحْسِنُونَ صُنْعاً أَلا إِنَّهُمْ هُمُ الْمُفْسِدُونَ وَ لكِنْ لا يَشْعُرُونَ أَ فَمَنْ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ يُتَّبَعَ أَمَّنْ لا يَهِدِّي إِلَّا أَنْ يُهْدى‏ فَما لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ‏ أَمَا لَعَمْرُ إِلَهِكَ لَقَدْ لَقِحَتْ فَنَظِرَةٌ رَيْثَمَا تُنْتَجُ ثُمَّ احْتَلَبُوا طِلَاعَ الْقَعْبِ دَماً عَبِيطاً وَ ذُعَافاً مُمْقِراً هُنَالِكَ يَخْسَرُ الْمُبْطِلُونَ وَ يُعْرَفُ التَّالُونَ غِبَّ مَا سَنَّ الْأَوَّلُونَ ثُمَّ طِيبُوا عَنْ أَنْفُسِكُمْ أَنْفُساً وَ طَأْمِنُوا لِلْفِتْنَةِ جَأْشاً وَ أَبْشِرُوا بِسَيْفٍ صَارِمٍ وَ هَرْجٍ شَامِلٍ وَ اسْتِبْدَادٍ مِنَ الظَّالِمِينَ يَدَعُ فَيْئَكُمْ زَهِيداً وَ زَرْعَكُمْ حَصِيداً فَيَا حَسْرَتَى لَكُمْ وَ أَنَّى بِكُمْ وَ قَدْ عَمِيَتْ قُلُوبُكُمْ عَلَيْكُمْ أَ نُلْزِمُكُمُوها وَ أَنْتُمْ لَها كارِهُونَ. (بحارالانوار، ج۴٣، ص١۵٨)

از فاطمه دختر امام حسین علیه‌السلام نقل می‌کند که فرمود: موقعی که مریضی حضرت زهرا شدید شد و بر او غلبه یافت زنان مهاجرین و انصار در اطراف او اجتماع نمودند و به وی گفتند: ای دختر رسول خدا! امشب را با مریضی چگونه صبح کردی؟ فرمود: درحالی‌که از دنیای شما بیزارم و دشمن مردان شما می‌باشم. من آنان را پس از اینکه آزمایش نمودم از نزد خویشتن راندم. من ایشان را بعد از اینکه امتحان کردم ملول و محکوم نمودم. چقدر قبیح است این رخنه‏‌ای که در اسلام ایجاد نمودند! با دین خویشتن بازی کردند، پس از اینکه آن را جدی و قطعی گرفته بودند. صفات خود را کوبیدند. و قنات را شکاف دادند. آرای خود را دچار خدعه کردند. دارای هوا و هوس با لغزش شدند. بد است آنچه که برای خود پیشاپیش فرستادند و آن این است که خدای قهار بر ایشان خشم کرد و دائماً در عذاب خواهند بود. آنان مقام خلافت یا فدک را دستاویز قرار دادند و سنگینی آن را بدوش گرفتند، غارت‌های ایشان توسعه پیدا کرد. افراد ظالم و ستمکار دچار دماغ‌سوختگی و قطع اعضا و محرومیت خواهند شد. وای بر ایشان که مقام خلافت را از خاندان رسالت، پایه‏‌های نبوت و هدایت، مهبط روح‌الامین و آن کسی که از امور دین و دنیا آگاه بود غصب و دور نمودند.

آگاه باشید! این عمل همان زیان‌کاری آشکار است. این چه انتقامی است که از علی‌بن‌ابی‌طالب کشیدند. به خدا قسم انتقام امر به معروف و نهی از منکر شمشیر علی و امر به معروف و نهی از منکر شمشیر او، بی‏باکی از موت و مرگ، شدت جنگیدن عقاب و جدال و غضب نمودن برای خدا. به خدا قسم اگر آنان پس از اینکه مقام خلافت را به علی واگذار نمایند از طریق واضح و حق و قبول حجت و برهان روشن منحرف و روگردان می‌شدند علی ایشان را به راه راست و حق راهنمایی و هدایت می‌کرد و آنان را با آرامش می‌برد و محل لجام او مجروح نمی‌شد، راننده وی رنج نمی‌برد، سوار او ملول نمی‌شد. علی آنان را به سرچشمه‏‌ای وارد می‌کرد که صاف و گوارا باشد، دو طرف آن پر می‌شد، دو طرف آن گل‌آلود نمی‌شد، ایشان را از پُرخوری منصرف می‌نمود، در خلوت و جلوت آنان را نصیحت می‌کرد، از دنیا و مادیات آن فایده‌‏ای نمی‌برد، از دنیا به چیزی نائل نمی‌گردید، مگر به قدری که شخص عطشان آب بنوشد و شخص گرسنه قوت لایموت برگیرد، علی شخص زاهد و دروغگو و راستگو را به ایشان معرفی می‌نمود. خدا در قرآن می‌فرماید: اگر اهل قریه‏‌ها ایمان می‏‌آوردند و پرهیز کار می‌شدند ما برکات آسمان و زمین را برای ایشان می‌فرستادیم، ولی افسوس که حق را تکذیب نمودند و ما آنان را به جزای اعمال زشت و ناپسندشان رساندیم. آن افرادی که از این گروه ظلم و ستم کردند به زودی به جزای اعمال خود خواهند رسید و معجزه و قدرتی هم نخواهند داشت. بیا و بشنو! در این عمری که کردی روزگار مطالب شگفت‌آوری را به تو نشان داد! اگر تعجب می‌کنی از سخنان آنان تعجب کن! کاش من می‌دانستم که ایشان به چه سندی استناد نمودند!؟ به چه تکیه‏‌گاهی اعتماد کردند!؟ به چه دستگیره‏‌ای‏ چنگ زدند!؟ بر علیه چه خاندانی قیام کردند! چه سرپرست و همدم بدی برگزیدند! افراد ظالم بد چیزی را برگزیدند! به خدا قسم که آنان دم مرغ را گرفتند و سر آن را رها نمودند، گردن آن را از دست دادند و عقب آن را چسبیدند، سوخته باد دماغ گروهی که گمان می‌کنند عمل نیکویی انجام دادند. بدانید که ایشان فساد می‌کنند، ولی نمی‌دانند، وای بر ایشان! آیا باید متابعت کسی را نمود که مردم را به راه حق راهنمایی می‌کند یا به دنبال کسی رفت که نمی‌تواند بشر را هدایت نماید!؟

شما را چه شده؟ چگونه قضاوت می‌کنید!؟ به جان خودم قسم که فتنه آنان باردار شد، در انتظار باشید که تا چه اندازه نتیجه خواهد داد، سپس آن را نظیر یک قدح پر از خون تازه و زهر کشنده کردند، در آن موقع است که طرفداران باطل دچار خسارت خواهند شد و بنیان‌گذار پیشینیان را خواهند شناخت، سپس از دنیای خود درگذرید و مطمئن باشید که گرفتار فتنه خواهید شد، مژده باد شما را به شمشیری برنده و ظلمی قوی و به فتنه‏‌ای عمومی و استبدادی از ستمکاران که اندکی شما را واگذار می‌نماید، آنگاه هستی شما را به یغما می‌برد، وا حسرتا بر شما! در کجا هدایت می‌شوید؟ در صورتی که هدایت از شما ناپدید شد، آیا ما می‌توانیم شما را ملزم و مجبور نماییم، در صورتی که شما از راه راست بیزارید!؟

 

٢٧. قَالَ النَّبِيُّ لَهَا: أَيُّ شَيْ‏ءٍ خَيْرٌ لِلْمَرْأَةِ قَالَتْ أَنْ لَا تَرَى رَجُلًا وَ لَا يَرَاهَا رَجُلٌ فَضَمَّهَا إِلَيْهِ وَ قَالَ ذُرِّيَّةً بَعْضُها مِنْ بَعْضٍ. (بحارالانوار، ج۴٣، ص٨۴)

رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله به فاطمه فرمود: چه چیزی برای زن بهتر و نیکوتر است؟ فاطمه گفت: اینکه او مردی را نبیند، و مردی نیز او را نبیند. پیامبر خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله از این پاسخ خشنود گردید و او را در آغوش گرفته، فرمود: «خاندانی که برخی از آنها از بعض دیگرند».

 

٢٨. عَنْ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ آبَائِهِ قَالَ قَالَ عَلِيٌّ: اسْتَأْذَنَ أَعْمَى عَلَى فَاطِمَةَ فَحَجَبَتْهُ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ لَهَا لِمَ حَجَبْتِيهِ وَ هُوَ لَا يَرَاكِ فَقَالَتْ إِنْ لَمْ يَكُنْ يَرَانِي فَإِنِّي أَرَاهُ وَ هُوَ يَشَمُّ الرِّيحَ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ أَشْهَدُ أَنَّكِ بَضْعَةٌ مِنِّي. (ریاض‌الابرار، ج١، ص۴٣)

موسی‌بن‌جعفر از علی علیهم‌السلام نقل می‌کند که فرمود: شخصی که نابینا بود از حضرت فاطمه اجازه خواست تا به حضور او برود، حضرت فاطمه اجازه داد، ولی در طول ملاقات حجاب بر سر داشت. پیامبر خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله به او فرمود: چرا حجاب در بر نمودی درحالی‌که او تو را نمی‏‌دید؟ حضرت فاطمه گفت: اگر او مرا نمی‏‌بیند، من او را می‏‌بینم، و او بوی تن مرا نیز حس می‏‌کند. پیامبر فرمود: شهادت می‏‌دهم که تو پاره‏‌ای از وجود من هستی.

 

٢٩. قَالَ علی: سَأَلَ رَسُولُ اللَّهِ أَصْحَابَهُ عَنِ الْمَرْأَةِ مَا هِيَ قَالُوا عَوْرَةٌ قَالَ فَمَتَى تَكُونُ أَدْنَى مِنْ رَبِّهَا فَلَمْ يَدْرُوا فَلَمَّا سَمِعَتْ فَاطِمَةُ ذَلِكَ قَالَتْ أَدْنَى مَا تَكُونُ مِنْ رَبِّهَا أَنْ تَلْزَمَ قَعْرَ بَيْتِهَا فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ إِنَّ فَاطِمَةَ بَضْعَةٌ مِنِّي. (بحارالانوار، ج۴٣، ص٩٢)

امام علی علیه‌السلام فرمود: رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله از اصحابش پرسید: زن چیست؟ گفتند: زن «عورت» است. پیامبر سؤال فرمود: در چه هنگامی زن به خداوند نزدیک‌تر است؟ اصحاب پیامبر نتوانستند به این سؤال پاسخ گویند. هنگامی که این سؤال به فاطمه عرضه شد، گفت: هنگامی زن به خداوند نزدیک‌تر است که در کنج خانه‏‌اش قرار داشته و از اختلاط با نامحرمان به دور باشد. چون این پاسخ به گوش رسول خدا رسید فرمود: همانا فاطمه پاره‏ای از وجود من است.

 

٣٠. فَكَشَفَ عَلِيٌّ عَنْ وَجْهِهَا فَإِذَا بِرُقْعَةٍ عِنْدَ رَأْسِهَا فَنَظَرَ فِيهَا فَإِذَا فِيهَا بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ هَذَا مَا أَوْصَتْ بِهِ فَاطِمَةُ بِنْتُ رَسُولِ اللَّهِ أَوْصَتْ وَ هِيَ تَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ وَ أَنَّ الْجَنَّةَ حَقٌّ وَ النَّارَ حَقٌّ وَ أَنَّ السَّاعَةَ آتِيَةٌ لا رَيْبَ فِيها وَ أَنَّ اللَّهَ يَبْعَثُ مَنْ فِي الْقُبُورِ يَا عَلِيُّ أَنَا فَاطِمَةُ بِنْتُ مُحَمَّدٍ زَوَّجَنِيَ اللَّهُ مِنْكَ لِأَكُونَ لَكَ فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ أَنْتَ أَوْلَى بِي مِنْ غَيْرِي حَنِّطْنِي وَ غَسِّلْنِي وَ كَفِّنِّي بِاللَّيْلِ وَ صَلِّ عَلَيَّ وَ ادْفِنِّي بِاللَّيْلِ وَ لَا تُعْلِمْ أَحَداً وَ أَسْتَوْدِعُكَ اللَّهَ وَ أَقْرَأُ عَلَى وُلْدِيَ السَّلَامَ إِلَى يَوْمِ القیامة. (بحارالانوار، ج۴٣، ص١٨۵)

آنگاه حضرت علی‌بن‌ابی‌طالب علیه‌السلام صورت مبارک فاطمه زهرا را باز کرد و رقعه‏‌ای نزد سر آن بانوی معظمه یافت که در آن نوشته بود: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ. این آن وصیتی است که فاطمه دختر پیغمبر خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله کرده: فاطمه شهادت می‌دهد که خدایی جز خدای یگانه وجود ندارد. محمد بنده و پیامبر خدا است. بهشت بر حق و دوزخ بر حق است، قیامت خواهد آمد و شکی در آن نخواهد بود، خدا کلیه افرادی را که در قبرها مدفونند برانگیخته خواهد کرد.

یا علی! من فاطمه دختر محمّد صلی‌الله‌علیه‌وآله هستم. خدا مرا در دنیا و آخرت برای تو تزویج نمود. یا علی! تو از دیگران برای [غسل و کفن] من مقدم هستی، مرا حنوط کن غسل بده، شبانه مرا دفن کن، شبانه بر بدنم نماز بگزار، شبانه به خاکم بسپار، احدی را از فوت من آگاه منمای، من تو را به خدا می‌سپارم و تا روز قیامت به فرزندانم سلام می‌رسانم.

 

٣١. ثُمَّ قَالَتْ جَزَاكِ اللَّهُ عَنِّي خَيْرَ الْجَزَاءِ يَا ابْنَ عَمِّ رَسُولِ اللَّهِ أُوصِيكِ أَوَّلًا أَنْ تَتَزَوَّجَ بَعْدِي بِابْنَةِ أُخْتِي أُمَامَةَ فَإِنَّهَا تَكُونُ لِوُلْدِي مِثْلِي فَإِنَّ الرِّجَالَ لَا بُدَّ لَهُمْ مِنَ النِّسَاءِ قَالَ فَمِنْ أَجْلِ ذَلِكَ قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ أَرْبَعٌ لَيْسَ لِي إِلَى فِرَاقِهِ سَبِيلٌ بِنْتُ أَبِي الْعَاصِ أُمَامَةُ أَوْصَتْنِي بِهَا فَاطِمَةُ بِنْتُ مُحَمَّدٍ ثُمَّ قَالَتْ أُوصِيكَ يَا ابْنَ عَمِّ أَنْ تَتَّخِذَ لِي نَعْشاً فَقَدْ رَأَيْتُ الْمَلَائِكَةَ صَوَّرُوا صُورَتَهُ فَقَالَ لَهَا صِفِيهِ لِي فَوَصَفَتْهُ فَاتَّخَذَهُ لَهَا فَأَوَّلُ نَعْشٍ عُمِلَ عَلَى وَجْهِ الْأَرْضِ ذَاكَ وَ مَا رَأَى أَحَدٌ قَبْلَهُ وَ لَا عَمِلَ أَحَدٌ ثُمَّ قَالَتْ أُوصِيكَ أَنْ لَا يَشْهَدَ أَحَدٌ جِنَازَتِي مِنْ هَؤُلَاءِ الَّذِينَ ظَلَمُونِي وَ أَخَذُوا حَقِّي فَإِنَّهُمْ عَدُوِّي وَ عَدُوُّ رَسُولِ اللَّهِ وَ لَا تَتْرُكُ أَنْ يُصَلِّيَ عَلَيَّ أَحَدٌ مِنْهُمْ وَ لَا مِنْ أَتْبَاعِهِمْ وَ ادْفِنِّي فِي اللَّيْلِ إِذَا هَدَأَتِ الْعُيُونُ وَ نَامَتِ الْأَبْصَار. (بحارالانوار، ج۴٣، ص١٩٢)

حضرت فاطمه در وصیت خود به امیرالمؤمنین فرمود: ای پسر عموی پیغمبر صلی‌الله‌علیه‌وآله خداوند تو را بهترین جزا عطا کند! من اولاً به تو وصیت می‏‌کنم که بعد از من با امامه دختر خواهرم ازدواج نمایی؛ زیرا او برای فرزندانم نظیر خودم خواهد بود، و مردان چاره‏‌ای ندارند جز آنکه ازدواج نمایند ـ لذا حضرت علی‌بن‌ابی‌طالب علیه‌السلام می‏‌فرماید: چهار چیز است که من نمی‏‌توانم از آنها مفارقت نمایم. یکی از آنها امامه دختر ابوالعاص است؛ زیرا حضرت زهرا وصیت کرده من با وی ازدواج کنم ـ سپس حضرت فاطمه گفت: پسر عمو! من به تو وصیت می‏‌کنم که تابوتی برایم تهیه نمایی، زیرا دیدم که ملائکه شکل و تصویری از آن تابوت را به من نشان دادند. امیرالمؤمنین فرمود: اوصاف آن تابوت را برای من شرح بده. زهرا مشخصات آن را شرح داد و علی آن را تهیه نمود. آن تابوت اولین تابوتی‏ بود که در روی زمین ساخته شد، کسی قبلاً نظیر آن را ندیده بود و بعداً هم ساخته نشد. حضرت فاطمه پس از این جریان به حضرت علی رو کرد و گفت: مبادا احدی از این گروهی که در حقّ من ظلم روا داشتند و حق مرا غصب کردند برای تشییع جنازه‏‌ام حاضر شوند! زیرا ایشان دشمن من و دشمن رسول خدا می‏‌باشند. مبادا بگذاری احدی از آنان و پیروانشان به جنازه‏‌ام نماز بخوانند! مرا شبانه در آن هنگام که چشم‌ها همه به خواب رفته باشند، دفن کن.

 

٣٢. قَالَ جَابِرُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ يَقُولُ لِعَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ قَبْلَ مَوْتِهِ بِثَلَاثٍ سَلَامٌ عَلَيْكَ يَا أَبَا الرَّيْحَانَتَيْنِ أُوصِيكَ بِرَيْحَانَتَيَّ مِنَ الدُّنْيَا فَعَنْ قَلِيلٍ يَنْهَدُّ رُكْنَاكَ وَ اللَّهُ خَلِيفَتِي عَلَيْكَ فَلَمَّا قُبِضَ رَسُولُ اللَّهِ قَالَ عَلِيٌّ هَذَا أَحَدُ رُكْنَيَّ الَّذِي قَالَ لِي رَسُولُ اللَّهِ فَلَمَّا مَاتَتْ فَاطِمَةُ قَالَ عَلِيٌّ هَذَا الرُّكْنُ الثَّانِي الَّذِي قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی‌الله‌علیه‌وآله. (بحارالانوار، ج۴٣، ص١٧٣)

جابربن‌عبداللَّه روایت می‌کند: سه روز پیش از رحلت پیغمبر اسلام از آن حضرت شنیدم به حضرت علی‌بن‌ابی‌طالب می‌فرمود: ای پدر دو نوگل من! سلام بر تو باد، من درباره دو نوگل خود در دنیا به تو توصیه و سفارش می‌کنم، طولی نمی‌کشد که تو دو رکن خویشتن را از دست خواهی داد، من تو را به خدا می‌سپارم.

هنگامی که پیامبر اسلام از جهان رحلت کرد علی‌بن‌ابی‌طالب فرمود: این یکی از آن دو رکن من بود که رسول خدا به من خبر داد و وقتی که حضرت فاطمه زهرا از دنیا رفت حضرت امیر فرمود: این دومین رکنی بود که پیغمبر خدا به من خبر داد.

 

٣٣. قال ابن‌عباس: فَلَمَّا جَنَّ اللَّيْلُ غَسَّلَهَا عَلِيٌّ وَ وَضَعَهَا عَلَى السَّرِيرِ وَ قَالَ لِلْحَسَنِ ادْعُ لِي أَبَا ذَرٍّ فَدَعَاهُ فَحَمَلَاهُ إِلَى الْمُصَلَّى فَصَلَّى عَلَيْهَا ثُمَّ صَلَّى رَكْعَتَيْنِ وَ رَفَعَ يَدَيْهِ إِلَى السَّمَاءِ فَنَادَى هَذِهِ بِنْتُ نَبِيِّكَ فَاطِمَةُ أَخْرَجْتَهَا مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ فَأَضَاءَتِ الْأَرْضُ مِيلًا فِي مِيلٍ فَلَمَّا أَرَادُوا أَنْ يَدْفِنُوهَا نُودُوا مِنْ بُقْعَةٍ مِنَ الْبَقِيعِ إِلَيَّ إِلَيَّ فَقَدْ رُفِعَ تُرْبَتُهَا مِنِّي فَنَظَرُوا فَإِذَا هِيَ بِقَبْرٍ مَحْفُورٍ فَحَمَلُوا السَّرِيرَ إِلَيْهَا فَدَفَنُوهَا فَجَلَسَ عَلِيٌّ عَلَى شَفِيرِ الْقَبْرِ فَقَالَ يَا أَرْضُ اسْتَوْدَعْتُكِ وَدِيعَتِي هَذِهِ بِنْتُ رَسُولِ اللَّهِ فَنُودِيَ مِنْهَا يَا عَلِيُّ أَنَا أَرْفَقُ بِهَا مِنْكَ فَارْجِعْ وَ لَا تَهْتَمَّ فَرَجَعَ وَ انْسَدَّ الْقَبْرُ وَ اسْتَوَى بِالْأَرْضِ فَلَمْ يُعْلَمْ أَيْنَ كَانَ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ. (بحارالانوار، ج۴٣، ص٢١۵)

ابن‌عباس گوید: و چون شب فرا رسید حضرت علی علیه‌السلام پیکر مقدس حضرت فاطمه را غسل داد و در میان تابوت نهاد و به امام حسن فرمود: ابوذر را بیاور! هنگامی که ابوذر آمد بدن مبارک آن بانوی مظلومه را به محل نماز آوردند و بر آن نماز خواندند، آنگاه علی علیه‌السلام دست‌های مبارک خود را به جانب آسمان بلند کرد و گفت: پروردگارا! این جنازه دختر پیغمبر توست که او را از دنیای ظلمانی به طرف نور بردی و نور وجودش وجب به وجب به وسعتی تام و تمام زمین را درنوردید و روشن و منور نمود. هنگامی که تصمیم گرفتند جنازه آن بانو را دفن کنند صدایی از یکی از بقعه‏‌های بقیع شنیدند که می‏‌گفت: بیا به سوی من! بیا به سوی من! زیرا تربت و خاک وی از من گرفته شده است. و چون نگاه کردند با قبری حفر شده و آماده مواجه شدند. تابوت را به‌سوی آن قبر بردند و جنازه را در آن دفن نمودند. سپس حضرت امیر بر فراز قبر نشست و فرمود: ای قبر! من امانت خود را به تو می‏‌سپارم، این جنازه دختر رسول خداست. ناگاه ندایی شنیدند که می‏‌گفت: یا علی! من از تو به وی مهربان‌ترم. برگرد و مغموم و مهموم مباش! علی علیه‌السلام بازگشت و قبر را مسدود و با زمین هم سطح نمود. آن قبر تا قیام قیامت معلوم نخواهد شد.

 

٣۴. عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه‌السلام قَال‏: كَانَ سَبَبُ وَفَاتِهَا أَنَّ قُنْفُذاً مَوْلَى عُمَرَ لَكَزَهَا بِنَعْلِ السَّيْفِ بِأَمْرِهِ فَأَسْقَطَتْ مُحَسِّناً وَ مَرِضَتْ مِنْ ذَلِكَ مَرَضاً شَدِيداً وَ لَمْ تَدَعْ أَحَداً مِمَّنْ آذَاهَا يَدْخُلُ عَلَيْهَا وَ كَانَ الرَّجُلَانِ مِنْ أَصْحَابِ النَّبِيِّ سَأَلَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ أَنْ يَشْفَعَ لَهُمَا إِلَيْهَا فَسَأَلَهَا أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ فَلَمَّا دَخَلَا عَلَيْهَا قَالا لَهَا كَيْفَ أَنْتِ يَا بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ قَالَتْ بِخَيْرٍ بِحَمْدِ اللَّهِ ثُمَّ قَالَتْ لَهُمَا مَا سَمِعْتُمَا النَّبِيَ‏ يَقُولُ فَاطِمَةُ بَضْعَةٌ مِنِّي فَمَنْ آذَاهَا فَقَدْ آذَانِي وَ مَنْ آذَانِي فَقَدْ آذَى اللَّهَ قَالا بَلَى قَالَتْ فَوَ اللَّهِ لَقَدْ آذَيْتُمَانِي قَالَ فَخَرَجَا مِنْ عِنْدِهَا وَ هِيَ سَاخِطَةٌ عَلَيْهِمَا. (بحارالانوار، ج۴٣، ص١٧٠)

امام صادق علیه‌السلام فرمود: علت وفات آن حضرت همان ضربه‏‌ای بود که قنفذ غلام عمر با غلاف شمشیر به امر او زد. حضرت زهرا به علت آن ضربه محسن را سقط نمود و بدین جهت به شدت مریض شد و نگذاشت احدی از آن افرادی که وی را اذیت کرده بودند نزد او وارد شوند. آن دو نفر که از اصحاب پیامبر خدا بودند از حضرت علی‌بن‌ابی‌طالب علیه‌السلام تقاضا نمودند: نزد فاطمه برای ایشان شفاعت نماید. وقتی حضرت امیر برای آنان اجازه گرفت و به حضور آن حضرت مشرف شدند، گفتند: ای دختر پیغمبر خدا! در چه حالی؟ فرمود: خدای را شکر، خوبم. آنگاه به ایشان فرمود: آیا نشنیدید که پیامبر خدا می‌فرمود: فاطمه پاره‏‌ای از تن من است، کسی که او را اذیت کند مرا اذیت کرده و کسی که مرا اذیت کند خدا را اذیت کرده؟ گفتند: چرا. فرمود: به خدا قسم که شما مرا اذیت کرده‏‌اید. ایشان از نزد فاطمه خارج شدند، درحالی‌که آن بانو بر آنان خشمناک بود.

 

٣۵. فَقَالَ عَلِيٌّ: وَ اللَّهِ لَقَدْ أَخَذْتُ فِي أَمْرِهَا وَ غَسَّلْتُهَا فِي قَمِيصِهَا وَ لَمْ أَكْشِفْهُ عَنْهَا فَوَ اللَّهِ لَقَدْ كَانَتْ مَيْمُونَةً طَاهِرَةً مُطَهَّرَةً ثُمَّ حَنَّطْتُهَا مِنْ فَضْلَةِ حَنُوطِ رَسُولِ اللَّهِ وَ كَفَّنْتُهَا وَ أَدْرَجْتُهَا فِي أَكْفَانِهَا فَلَمَّا هَمَمْتُ أَنْ أَعْقِدَ الرِّدَاءَ نَادَيْتُ يَا أُمَّ كُلْثُومٍ يَا زَيْنَبُ يَا سُكَينَةُ يَا فِضَّةُ يَا حَسَنُ يَا حُسَيْنُ هَلُمُّوا تَزَوَّدُوا مِنْ أُمِّكُمْ فَهَذَا الْفِرَاقُ وَ اللِّقَاءُ فِي الْجَنَّةِ فَأَقْبَلَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ وَ هُمَا يُنَادِيَانِ وَا حَسْرَتَا لَا تَنْطَفِئُ أَبَداً مِنْ فَقْدِ جَدِّنَا مُحَمَّدٍ الْمُصْطَفَى وَ أُمِّنَا فَاطِمَةَ الزَّهْرَاءِ يَا أُمَّ الْحَسَنِ يَا أُمَّ الْحُسَيْنِ إِذَا لَقِيتِ جَدَّنَا مُحَمَّداً الْمُصْطَفَى فَأَقْرِئِيهِ مِنَّا السَّلَامَ وَ قُولِي لَهُ إِنَّا قَدْ بَقِينَا بَعْدَكَ يَتِيمَيْنِ فِي دَارِ الدُّنْيَا فَقَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ إِنِّي أُشْهِدُ اللَّهَ أَنَّهَا قَدْ حَنَّتْ وَ أَنَّتْ وَ مَدَّتْ يَدَيْهَا وَ ضَمَّتْهُمَا إِلَى صَدْرِهَا مَلِيّاً وَ إِذَا بِهَاتِفٍ مِنَ السَّمَاءِ يُنَادِي يَا أَبَا الْحَسَنِ ارْفَعْهُمَا عَنْهَا فَلَقَدْ أَبْكَيَا وَ اللَّهِ مَلَائِكَةَ السَّمَاوَاتِ فَقَدِ اشْتَاقَ الْحَبِيبُ إِلَى الْمَحْبُوبِ قَالَ فَرَفَعْتُهُمَا عَنْ صَدْرِهَا وَ جَعَلْتُ أَعْقِدُ الرِّدَاءَ وَ أَنَا أُنْشِدُ بِهَذِهِ الْأَبْيَات‏:

             فِرَاقُكِ أَعْظَمُ الْأَشْيَاءِ عِنْدِي             وَ فَقْدُكِ فَاطِمُ أَدْهَى الثُّكُولِ‏

             سَأَبْكِي حَسْرَةً وَ أَنُوحُ شَجْواً             عَلَى خَلٍّ مَضَى أَسْنَى سَبِيلٍ‏

            أَلَا يَا عَيْنُ جُودِي وَ أَسْعِدِينِي             فَحُزْنِي دَائِمٌ أَبْكِي خَلِيلِي‏ (بحارالانوار، ج۴٣، ص١٧٩)

حضرت امیر علیه‌السلام می‏‌فرماید: به خداوند سوگند من متصدی امر آن بانو شدم و بدن وی را از زیر پیراهن غسل دادم، به خداوند سوگند که بدن فاطمه زهرا پاک و مطهر بود. آنگاه بدن مقدس او را از باقیمانده حنوط پیامبر اسلام صلی‌الله‌علیه‌وآله حنوط کردم، سپس پیکر مبارکش را در میان کفن‌هایش جای دادم و چون تصمیم گرفتم کفن او را گره بزنم، صدا زدم: ای ام‌کلثوم، زینب، سکینه، فضّه، حسن و حسین! بیایید و مادر خود را برای آخرین بار ببینید، روز فراق آمد و ملاقات شما در بهشت خواهد بود.

حسن و حسین علیهماالسلام در حالی آمدند که فریاد می‏‌زدند: آه از این حسرتی که هیچ وقت به علت از دست دادن جدمان، پیامبر خدا و مادرمان، فاطمه زهرا از بین نخواهد رفت. ای مادر حسن و حسین! هنگامی که جد ما حضرت محمد مصطفی صلی‌الله‌علیه‌وآله را ملاقات نمودی سلام ما را به آن حضرت برسان و به آن بزرگوار بگو: ما بعد از تو در دار دنیا یتیم ماندیم! حضرت علی می‏‌فرماید: من خداوند را شاهد می‏‌گیرم که فاطمه زهرا آه و ناله کرد، دست‌های خود را دراز نمود و حسنین را چند لحظه‏‌ای به سینه خود چسبانید. ناگاه هاتفی از آسمان ندا در داد: ای ابوالحسن! حسین را از روی سینه فاطمه بردار، به خداوند سوگند که ملائکه آسمان‌ها را گریان کردند؛ که دوست مشتاق لقای دوست است. حضرت امیر علیه‌السلام می‏‌فرماید: من حسنین را از روی سینه زهرا برداشتم و در حال بستن بندهای کفن این اشعار را سرودم:

مفارقت تو برایم بزرگ‌ترین امور است، و از دست دادن تو سخت‏‌ترین مصیبت؛

من برای حسرت و غم آن کسی گریه و ناله می‏‌کنم که بهترین راه را برای مرگ پیمود؛

ای چشم من! با من مساعدت و همراهی کن که محزون دائمی هستم و برای دوست خودم گریان.

 

٣۶. عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ قَالَ: لَمَّا قُبِضَتْ فَاطِمَةُ دَفَنَهَا أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ سِرّاً وَ عَفَا عَلَى مَوْضِعِ قَبْرِهَا ثُمَّ قَامَ فَحَوَّلَ وَجْهَهُ إِلَى قَبْرِ رَسُولِ اللَّهِ ثُمَّ قَالَ السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا رَسُولَ اللَّهِ عَنِّي وَ السَّلَامُ عَلَيْكَ عَنِ ابْنَتِكَ وَ زَائِرَتِكَ وَ الْبَائِتَةِ فِي الثَّرَى بِبُقْعَتِكَ وَ الْمُخْتَارُ اللَّهُ لَهَا سُرْعَةَ اللَّحَاقِ بِكَ قَلَّ يَا رَسُولَ اللَّهِ عَنْ صَفِيَّتِكَ صَبْرِي وَ عَفَا عَنْ سَيِّدَةِ نِسَاءِ الْعَالَمِينَ تَجَلُّدِي إِلَّا أَنَّ فِي التَّأَسِّي لِي بِسُنَّتِكَ فِي فُرْقَتِكَ مَوْضِعَ تَعَزٍّ فَلَقَدْ وَسَّدْتُكَ فِي مَلْحُودَةِ قَبْرِكَ وَ فَاضَتْ نَفْسُكَ بَيْنَ نَحْرِي وَ صَدْرِي بَلَى وَ فِي كِتَابِ اللَّهِ لِي أَنْعَمُ الْقَبُولِ إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ قَدِ اسْتُرْجِعَتِ الْوَدِيعَةُ وَ أُخِذَتِ الرَّهِينَةُ وَ أُخْلِسَتِ الزَّهْرَاءُ فَمَا أَقْبَحَ الْخَضْرَاءَ وَ الْغَبْرَاءَ يَا رَسُولَ اللَّهِ أَمَّا حُزْنِي فَسَرْمَدٌ وَ أَمَّا لَيْلِي فَمُسَهَّدٌ وَ هَمٌّ لَا يَبْرَحُ مِنْ قَلْبِي أَوْ يَخْتَارَ اللَّهُ لِي دَارَكَ الَّتِي أَنْتَ فِيهَا مُقِيمٌ كَمَدٌ مُقَيِّحٌ وَ هَمٌّ مُهَيِّجٌ سَرْعَانَ مَا فَرَّقَ بَيْنَنَا وَ إِلَى اللَّهِ أَشْكُو وَ سَتُنْبِئُكَ ابْنَتُكَ بِتَظَافُرِ أُمَّتِكَ عَلَى هَضْمِهَا فَأَحْفِهَا السُّؤَالَ وَ اسْتَخْبِرْهَا الْحَالَ فَكَمْ مِنْ غَلِيلٍ مُعْتَلِجٍ بِصَدْرِهَا لَمْ تَجِدْ إِلَى بَثِّهِ سَبِيلًا وَ سَتَقُولُ وَ يَحْكُمُ اللَّهُ وَ هُوَ خَيْرُ الْحاكِمِينَ وَ السَّلَامُ عَلَيْكُمَا سَلَامَ مُوَدِّعٍ لَا قَالٍ وَ لَا سَئِمٍ فَإِنْ أَنْصَرِفْ فَلَا عَنْ مَلَالَةٍ وَ إِنْ أُقِمْ فَلَا عَنْ سُوءِ ظَنٍّ بِمَا وَعَدَ اللَّهُ الصَّابِرِينَ وَاهاً وَاهاً وَ الصَّبْرُ أَيْمَنُ وَ أَجْمَلُ وَ لَوْ لَا غَلَبَةُ الْمُسْتَوْلِينَ لَجَعَلْتُ الْمُقَامَ وَ اللَّبْثَ لِزَاماً مَعْكُوفاً وَ لَأَعْوَلْتُ إِعْوَالَ الثَّكْلَى عَلَى جَلِيلِ الرَّزِيَّةِ فَبِعَيْنِ اللَّهِ تُدْفَنُ ابْنَتُكَ سِرّاً وَ تُهْضَمُ حَقُّهَا وَ يُمْنَعُ إِرْثُهَا وَ لَمْ يَتَبَاعَدِ الْعَهْدُ وَ لَمْ يَخْلُقْ مِنْكَ الذِّكْرُ وَ إِلَى اللَّهِ يَا رَسُولَ اللَّهِ الْمُشْتَكَى وَ فِيكَ يَا رَسُولَ اللَّهِ أَحْسَنُ الْعَزَاءِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْكَ وَ عَلَيْهَا السَّلَامُ وَ الرِّضْوَانُ. (بحارالانوار، ج۴٣، ص١٩٣)

حضرت امام حسین علیه‌السلام فرمود: وقتی که فاطمه زهرا قبض روح شد، علی‌بن‌ابی‌طالب آن بانو را مخفیانه به خاک سپرد و موضع قبر مقدسش را محو نمود. آنگاه برخاست و متوجه قبر مبارک پیغمبر صلی‌الله‌علیه‌وآله شد و گفت: یا رسول اللَّه! سلام من و سلام دخترت فاطمه بر تو باد، همان دخترت که به زیارت تو آمده و در بقعه تو خوابیده و خدا خواست به سرعت به تو ملحق شود. یا رسول اللَّه! از فراق دختر برگزیده تو صبر و شکیبایی من قلیل و اندک شده، قدرت من از دوری بزرگ‌ترین زنان، فاطمه اطهر، ضعیف گردید، ولی برای مفارقت تو تأسی نمودن موجب تسلیت من خواهد شد. من تو را به دست خود به خاک سپردم، در صورتی که جان مقدس تو در گلو و سینه من بود. آری آنچه که در قرآن است می‏‌پذیرم و می‌گویم: إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیهِ راجِعُونَ. یا رسول اللَّه! آن امانتی را که به من دادی پس گرفته شد! سپرده بازگرفته شد! فاطمه زهرا را بردی، یا رسول اللَّه! چقدر این آسمان کبود و زمین غبارآلود در نظر من تیره و تار است! غم و اندوه من همیشگی گردیده! شب من با بی‌خوابی می‌گذرد! این غم از قلب من خارج نمی‌شود تا آن موقعی که خدا مرا در آن خانه‏‌ای که تو در آن هستی وارد نماید! در دلم دردی است که آن را جریحه‌دار می‌کند هم و غمی است تحریک‏ کننده! چه زود بود که بین ما جدایی افتاد! من درد دل خود را برای خدا می‌گویم. دخترت به زودی تو را از اینکه امت تو متحد شدند و حق او را پایمال نمودند آگاه خواهد کرد! جریان را از فاطمه‏‌ات جویا شو و شرح حال را از وی بخواه! چه غم و غصه‏‌هایی که در دل او جایگزین شدند! و نمی‌توانست برای کسی درد دل کند. وی همه آنها را برای تو خواهد گفت. خدا که بهترین حکم‏‌کنندگان‏ است حکم خواهد کرد. سلام من بر شما باد، سلامی که به‌منزله وداع من باشد، نه آن سلامی که شما را ترک نمایم، اگر باز گردم از ملالت و خستگی نیست و اگر نزد قبر تو اقامت گزینم به علت بدگمانی نیست که خدا به صابرین وعده ثواب داده است. صبر و شکیبایی مبارک‌تر و نیکوتر است. اگر برای غلبه افرادی که بر او مستولی شدند نبود بر خود لازم می‌دانستم که نزد قبر تو اقامت گزینم و معتکف گردم و برای این مصیبت بزرگ نظیر زن جوان‌مرده ناله و فریاد می‌کردم. خدا می‌بیند که دختر تو مخفیانه دفن می‏‌شود! حق وی غصب شد! از گرفتن ارث ممنوع گردید! در صورتی که از زمان تو تا به حال چندان مدتی نگذشته و ذکر تو متروک نشده است! یا رسول اللَّه! من به خدا شکایت می‌کنم و پیمودن راهی که تو رفتی برای من بهترین تسلیت است. یا رسول اللَّه! صلوات خدا بر تو و سلام و خوشنودی خدا بر فاطمه اطهر باد.

 

٣٧. عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ سَمِعْتُ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ يَقُولُ: دَخَلَ رَسُولُ اللَّهِ ذَاتَ يَوْمٍ عَلَى فَاطِمَةَ وَ هِيَ حَزِينَةٌ فَقَالَ لَهَا مَا حُزْنُكِ يَا بُنَيَّةِ قَالَتْ يَا أَبَتِ ذَكَرْتُ الْمَحْشَرَ وَ وُقُوفَ النَّاسِ عُرَاةً يَوْمَ الْقِيَامَةِ قَالَ يَا بُنَيَّةِ إِنَّهُ لَيَوْمٌ عَظِيمٌ وَ لَكِنْ قَدْ أَخْبَرَنِي جَبْرَئِيلُ عَنِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَنَّهُ قَالَ أَوَّلُ مَنْ تَنْشَقُّ عَنْهُ الْأَرْضُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ أَنَا ثُمَّ أَبِي إِبْرَاهِيمُ ثُمَّ بَعْلُكِ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ ثُمَّ يَبْعَثُ اللَّهُ إِلَيْكِ جَبْرَئِيلَ فِي سَبْعِينَ أَلْفَ مَلَكٍ فَيَضْرِبُ عَلَى قَبْرِكِ سَبْعَ قِبَابٍ مِنْ نُورٍ ثُمَّ يَأْتِيكِ إِسْرَافِيلُ بِثَلَاثِ حُلَلِ مِنْ نُورٍ فَيَقِفُ عِنْدَ رَأْسِكِ فَيُنَادِينَكِ يَا فَاطِمَةُ بِنْتَ مُحَمَّدٍ قُومِي إِلَى مَحْشَرِكِ فَتَقُومِينَ آمِنَةً رَوْعَتَكِ مَسْتُورَةً عَوْرَتُكِ فَيُنَاوِلُكِ إِسْرَافِيلُ الْحُلَلَ فَتَلْبَسِينَهَا وَ يَأْتِيكِ زُوقَائِيلُ بِنَجِيبَةٍ مِنْ نُورٍ زِمَامُهَا مِنْ لُؤْلُؤٍ رَطْبٍ عَلَيْهَا مِحَفَّةٌ مِنْ ذَهَبٍ فَتَرْكَبِينَهَا وَ يَقُودُ زُوقَائِيلُ بِزِمَامِهَا وَ بَيْنَ يَدَيْكِ سَبْعُونَ أَلْفَ مَلَكٍ بِأَيْدِيهِمْ أَلْوِيَةُ التَّسْبِيح‏. (بحارالانوار، ج۴٣، ص٢٢۵)

از علی علیه‌السلام روایت شده است که فرمود: روزی پیامبر گرامی اسلام نزد حضرت زهرا رفت و آن بانو را محزون یافت. به فاطمه فرمود: دختر عزیز من! سبب غم و اندوه تو چیست؟ فاطمه گفت: روز محشر و برهنگی مردم به خاطرم آمد. رسول خدا فرمود: آری آن روز، روز بسیار بزرگی است. ولی جبرئیل از طرف خداوند رئوف به من خبر داد: هنگامی که در آن روز زمین شکافته شود، اول کسی که از زمین خارج شود من هستم، بعد از من ابراهیم خلیل، بعد از او شوهر تو علی‌بن‌ابی‌طالب، آنگاه خداوند مهربان جبرئیل را با هفتاد هزار ملک نزد قبر تو خواهد فرستاد، بر قبر تو هفت قبه نور نصب خواهد شد، اسرافیل سه حله نور برای تو می‏‌آورد و نزد سر تو توقف می‏‌کند و صدا می‏‌زند: ای دختر محمد بیا به صحرای محشر! تو در حالی از قبر بیرون می‏‌آیی که بدنت پوشیده باشد و از خوف آن روز در امان خواهی بود، اسرافیل آن حله‏‌ها را به تو می‏‌دهد و تو آنها را می‏‌پوشی، آنگاه ملکی که او را زوقائیل می‏‌گویند ناقه‏‌ای برای تو می‏‌آورد که مهار آن از مروارید و کجاوه‏ای از طلا بر پشت آن نصب شده باشد. تو بر آن ناقه سوار می‏‌شوی و زوقائیل درحالی‌که در پیش تو هفتاد هزار ملک باشد و علم‏‌های تسبیح در دست داشته باشند مهار آن را خواهد کشید.

 

٣٨. قَالَ رَسُولُ اللَّهِ: إِذَا كَانَ يَوْمُ الْقِيَامَةِ تُقْبِلُ ابْنَتِي فَاطِمَةُ عَلَى نَاقَةٍ مِنْ نُوقِ الْجَنَّةِ مُدَبَّجَةَ الْجَنْبَيْنِ خِطَامُهَا مِنْ لُؤْلُؤٍ رَطْبٍ قَوَائِمُهَا مِنَ الزُّمُرُّدِ الْأَخْضَرِ ذَنَبُهَا مِنَ الْمِسْكِ الْأَذْفَرِ عَيْنَاهَا يَاقُوتَتَانِ حَمْرَاوَانِ عَلَيْهَا قُبَّةٌ مِنْ نُورٍ يُرَى ظَاهِرُهَا مِنْ بَاطِنِهَا وَ بَاطِنُهَا مِنْ ظَاهِرِهَا دَاخِلُهَا عَفْوُ اللَّهِ وَ خَارِجُهَا رَحْمَةُ اللَّهِ عَلَى رَأْسِهَا تَاجٌ مِنْ نُورٍ لِلتَّاجِ سَبْعُونَ رُكْناً كُلُّ رُكْنٍ مُرَصَّعٌ بِالدُّرِّ وَ الْيَاقُوتِ يُضِي‏ءُ كَمَا الْكَوْكَبُ الدُّرِّيُّ فِي أُفُقِ السَّمَاءِ وَ عَنْ يَمِينِهَا سَبْعُونَ أَلْفَ مَلَكٍ وَ عَنْ شِمَالِهَا سَبْعُونَ أَلْفَ مَلَكٍ وَ جَبْرَئِيلُ آخِذٌ بِخِطَامِ النَّاقَةِ يُنَادِي بِأَعْلَى صَوْتِهِ غُضُّوا أَبْصَارَكُمْ حَتَّى تَجُوزَ فَاطِمَةُ بِنْتُ مُحَمَّدٍ فَلَا يَبْقَى يَوْمَئِذٍ نَبِيٌّ وَ لَا رَسُولٌ وَ لَا صِدِّيقٌ وَ لَا شَهِيدٌ إِلَّا غَضُّوا أَبْصَارَهُمْ حَتَّى تَجُوزَ فَاطِمَةُ فَتَسِيرُ حَتَّى تُحَاذِيَ عَرْشَ رَبِّهَا جَلَّ جَلَالُهُ فَتَنْزَخُ بِنَفْسِهَا عَنْ نَاقَتِهَا وَ تَقُولُ إِلَهِي وَ سَيِّدِي احْكُمْ بَيْنِي وَ بَيْنَ مَنْ ظَلَمَنِي اللَّهُمَّ احْكُمْ بَيْنِي وَ بَيْنَ مَنْ قَتَلَ وُلْدِي فَإِذَا النِّدَاءُ مِنْ قِبَلِ اللَّهِ جَلَّ جَلَالُهُ يَا حَبِيبَتِي وَ ابْنَةَ حَبِيبِي سَلِينِي تُعْطَيْ وَ اشْفَعِي تُشَفَّعِي فَوَ عِزَّتِي وَ جَلَالِي لَا جَازَنِي ظُلْمُ ظَالِمٍ فَتَقُولُ إِلَهِي وَ سَيِّدِي ذُرِّيَّتِي وَ شِيعَتِي وَ شِيعَةَ ذُرِّيَّتِي وَ مُحِبِّيَّ وَ مُحِبِّي ذُرِّيَّتِي‏ فَإِذَا النِّدَاءُ مِنْ قِبَلِ اللَّهِ جَلَّ جَلَالُهُ أَيْنَ ذُرِّيَّةُ فَاطِمَةَ وَ شِيعَتُهَا وَ مُحِبُّوهَا وَ مُحِبُّو ذُرِّيَّتِهَا فَيُقْبِلُونَ وَ قَدْ أَحَاطَ بِهِمْ مَلَائِكَةُ الرَّحْمَةِ فَتَقْدُمُهُمْ فَاطِمَةُ حَتَّى تُدْخِلَهُمُ الْجَنَّةَ. (بحارالانوار، ج۴٣، ص٢١٩)

از حضرت امام محمد باقر از جابربن‌عبداللَّه انصاری از پیغمبر معظم اسلام صلی‌الله‌علیه‌وآله‌ روایت شده که فرمود: موقعی که روز قیامت فرا می‌رسد دخترم فاطمه در حالی می‏‌آید که بر یکی از ناقه‏‌های بهشتی سوار است و از دو پهلوی آن ناقه حریرهای بهشتی آویزان، مهار آن از مروارید تر، پاهایش از زمرد سبز، دم آن از مشک ناب، دیدگانش از در و یاقوت سرخ خواهد بود. قبه‏‌ای از نور بر پشت آن ناقه نصب شده که اندرون آن از بیرون آشکار، وسط آن حاوی عفو پروردگار و بیرون آن رحمت خدای رحیم است. فاطمه تاجی از نور بر سر دارد که دارای هفتاد پایه باشد، هر پایه‏‌ای از آن به‌وسیله یک مروارید مرصع و نظیر یک ستاره‏‌ای درخشان خواهد بود. از طرف راست و چپ فاطمه علیهاالسلام هر کدام هفتاد هزار ملک خواهد بود. جبرئیل که در آن موقع مهار ناقه حضرت فاطمه را گرفته است با صدای بلند خواهد گفت: چشمان خود را ببندید تا فاطمه دختر محمد صلی‌الله‌علیه‌وآله عبور نماید. در آن روز هیچ پیغمبر و رسول و صدیق و شهیدی نیست، مگر اینکه دیدگان خویشتن را می‌بندند تا اینکه زهرا از صحرای محشر عبور نماید. هنگامی که آن بانو به زیر عرش پروردگار می‌رسد از آن ناقه فرود می‏‌آید و می‌گوید: ای پروردگار من! ما بین من و آن افرادی که در حق من ظلم نمودند و فرزندان مرا شهید کرده‏‌اند قضاوت کن.

آنگاه از طرف خدای رئوف ندا می‌رسد: ای حبیبه و فرزند رسول من از من بخواه تا به تو عطا نمایم. شفاعت کن تا من بپذیرم. به عزت و جلال خودم که امروز ظلم و ستم هیچ ستمگری از نظر من محو نخواهد شد. در همین موقع است که حضرت زهرا می‌گوید: بار خدایا! فرزندان، شیعیان، دوستان، و دوستان دوستان فرزندان مرا به من ببخش! آنگاه از طرف پروردگار جهان منادی ندا می‌کند: فرزندان، شیعیان، دوستان، و دوست دوستان ذریه فاطمه کجایند؟ ایشان عموما درحالی‌که ملائکه رحمت پروردگار آنان را احاطه کرده باشند می‌آیند. سپس فاطمه اطهر جلو می‌رود تا ایشان را داخل بهشت می‌نماید.

 

٣٩. عَنِ الرِّضَا عَنْ آبَائِهِ علیهم‌السلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ: تُحْشَرُ ابْنَتِي فَاطِمَةُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَ مَعَهَا ثِيَابٌ مَصْبُوغَةٌ بِالدَّمِ فَتَتَعَلَّقُ بِقَائِمَةٍ مِنْ قَوَائِمِ الْعَرْشِ فَتَقُولُ يَا عَدْلُ احْكُمْ بَيْنِي وَ بَيْنَ قَاتِلِ وُلْدِي قَالَ رَسُولُ اللَّهِ فَيَحْكُمُ لِابْنَتِي وَ رَبِّ الْكَعْبَةِ وَ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَغْضَبُ لِغَضَبِ فَاطِمَةَ وَ يَرْضَى لِرِضَاهَا. (بحارالانوار، ج۴٣، ص٢٢٠)

امام رضا علیه‌السلام از رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله روایت نموده است: هنگامی که روز قیامت فرا رسد دخترم فاطمه در حالی محشور می‏‌شود که لباس‌های خون‌آلودی با وی خواهد بود. آنگاه یکی از پایه‏‌های عرش را می‏‌گیرد و می‌گوید: ای خدای عادل! بین من و قاتل فرزندانم حکم کن! سپس پیامبر اکرم فرمود: به حق خدای کعبه سوگند که خداوند برای دخترم قضاوت می‏‌کند، زیرا خداوند برای غضب فاطمه غضب می‏‌نماید و با رضایت وی راضی خواهد شد.

 

۴٠. الْمُفَضَّلُ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه‌السلام قَالَ: لَوْ لَا أَنَّ اللَّهَ تَعَالَى خَلَقَ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ لَمْ يَكُنْ لِفَاطِمَةَ كُفْوٌ عَلَى وَجْهِ الْأَرْضِ آدَمُ فَمَنْ دُونَهُ. (بحارالأنوار، ج۴٣، ص١٠٧)

مفضّل‌بن‌عمر از امام صادق علیه‌السلام روایت کرده که فرمود: اگر خداوند تعالى على علیه‌السلام را خلق نکرده بود کسى شایستگى همسرى فاطمه علیهاالسلام را نداشت.

 

آخرین مطالب

نمایه‌ها

فیلم ها