صفحه اصلی

در حال بارگیری...

نصایح

خاطرات

اگرچه ناچیز

گزیده‌ای از خاطرات حجت‌الاسلام‌والمسلمین علی بهجت
راجع به حقوق همسایه‌ها و والدین و... به افراد تذکر می‌داد. به کسانی که یکی از والدینشان را از دست می‌دادند، اصرار داشت که آنها را فراموش نکنند. می‌فرمود: «یاد کردن اینها حتی اگر به چیزهای کوچک باشد، خدا می‌داند آنجا چقدر بزرگ است. شما برایتان کوچک است، ولی برای آنها خیلی بزرگ است. هر چه را به آنها ب...
شبکه‌های اجتماعی

عکس‌نوشت پنجشنبه ٩ اسفند ماه ١٣٩٧

خاطراتی کوتاه از سیره و سبک زندگی آیت‌الله بهجت قدس‌سره
مادرم که به رحمت خدا رفت، پدرم تنها شد. کاری هم نمی توانستم بکنم. چون من ساکن آن شهر نبودم. به آقا ماجرا را گفتم. گفتند: «بروید پیش پدرتان. مشکلی نیست. از همانجا درستان را ادامه دهید. ولو با یک نوار صوتی». (براساس خاطره یکی از شاگردان) ذکرها فرشته اند، ص٨٨ ...
شبکه‌های اجتماعی

عکس‌نوشت شنبه ۴ اسفند ماه ١٣٩٧

برگرفته از کتاب شریف اقبال الاعمال سیدابن طاووس، مورد توصیه حضرت آیت الله بهجت
«من، خود و دیگران را به از دست دادن این لحظه ها[ی عمر] متذکر می شوم و خود و دیگران را به غنیمت شمردن اوقاتی که می توان قبل از پیش آمد حوادث و رخدادهای روزگار، از عنایات الهی برخوردار گردید، سفارش می کنم». اقبال الاعمال، ج٢، ص ۵٢۴ ...
شبکه‌های اجتماعی

عکس‌نوشت پنجشنبه ٢ اسفند ماه ١٣٩٧

خاطراتی کوتاه از سیره و سبک زندگی آیت‌الله بهجت قدس‌سره
مقید بودم که برای هر سفری از ایشان باید اجازه بگیرم. بیست وپنج سال به همین شکل، اجازه گرفتم و رفتم. اغلب سفرهای تبلیغی بود. یک بار آمدم و گفتم: «حاج آقا! مردم می گویند بیایید اینجا زندگی کنید، اینجا نیاز است. به نظر شما چه کنم؟». آقا گفتند: «نه! همین محرم و صفر بس است». (براساس خاطره یکی از شاگردان)...
داستان‌ها

حضرت معصومه علیهاالسلام گله دارند!

گزیده‌ای از خاطرات شاگردان و اطرافیان آیت‌الله بهجت قدس‌سره
همسرش با عجله وارد اتاق شد و گفت: «صبحانه حاضر است؟ آقای  بهجت آمدند.» زن استکان ها را از چای دم کشیده پر کرد و همراه نان توی سینی گذاشت. حضرت معصومه علیهاالسلام گله دارند که چرا در این مدتی که به قم آمده اید، خدمت ایشان نرسیده اید. توی این فکر بود که آقا اول صبح برای چه کاری آمده اند. چند دقیقه ای...
شبکه‌های اجتماعی

عکس‌نوشت پنج شنبه ١١ بهمن ماه ١٣٩٧

خاطراتی کوتاه از سیره و سبک زندگی آیت‌الله بهجت قدس‌سره
در محضرشان بودم. به من اشاره کردند که بعد از درس بنشینم و بیرون نروم. رفقا که رفتند و اتاق خالی شد، آقا از من اسمم را پرسید. گفتم: «ممتاز حسین نقوی». بعد آقا تشریف بردند به اتاق کتابخانه. وقتی برگشتند، به جای عمامه، یک کلاه سفید گذاشته بودند روی سرشان. یک بسته لباس سفید هم در دست گرفته بودند. گفتند:...
چندرسانه‌ای

خدایی ها را بشناسیم، آن وقت خلاف اینها هم شناخته می شوند!

بیانات آیت الله بهجت قدس سره در دیدار با طلاب حوزه علمیه قم
از خدا می خواهیم توسط انبیا و اوصیائش و وصی حاضرش که در پیش عارفین حاضر است که ما را منحرف نکند از خدایی بودن و از خداییان و از وسائط امداد خدا، ما را منحرف نکند، بصیر و بینا بکند، خودشناس باشیم، خودی ها را بشناسیم خدایی ها را بشناسیم، آن وقت خلاف اینها هم شناخته می شوند.   بیانات آیت الله بهجت قدس ...
داستان‌ها

باید مواظبِ چشمش باشه، که گناه نکنه!

گزیده‌ای از خاطرات شاگردان و اطرافیان آیت‌الله بهجت قدس‌سره
چند وقت پیش از آقا پرسیدم: «چطور می‌شود امام زمان عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف را درک کرد؟» گفتند: «زیاد قرآن بخوانید و به قرآن زیاد نگاه کنید.» از وقتی این حرف را زدند، قرآن‌خواندن روزانه‌ام ترک نشده بود؛ اما امروز خیلی دلم گرفت....
بیانات

عمل به معلومات

در دیدار جمعی از طلاب مشهد با معظم‌له - تابستان ١٣٧۶
خیال کردیم که ما به واجبات عمل کردیم و محرمات را ترک کرده‌ایم برای عمل چطور؟ آدم باید اختیاراً آنچه را که می‌داند [عمل] بکند، پا نگذارد [وگرنه] پشیمان می‌شود. آن چیزی که نمی‌داند را به این و آن نگاه نگند، به دفتر[شرع] نگاه کند. [اگر] بازهم ندانست توقف و احتیاط باید بکند تا روشن بشود، گفته‌اند به آن...
شبکه‌های اجتماعی

عکس‌نوشت پنج‌شنبه ٢٠ دی ماه ١٣٩٧

خاطراتی کوتاه از سیره و سبک زندگی آیت‌الله بهجت قدس‌سره
داشتم توی خیابان می‌رفتم که یکهو به دلم افتاد سراغ آقا بروم. رفتم در زدم. خودشان در را باز کردند. پرسیدند: «فرمایشی دارید؟». گفتم: «می‌خواهم چند دقیقه‌ای در خدمتتان باشم». گفتند: «هفت هشت دقیقه اشکالی ندارد». من با اینکه غریبه بودم، راهم دادند و رفتم داخل. از من پرسیدند: «اهل کجایید و چه می‌کنید و چ...

آخرین مطالب

نمایه‌ها

فیلم ها